English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 57 (4 milliseconds)
English Persian
laying of setts واداشتن سنگها
Other Matches
staggering of setts به ترتیب گذاردن سنگها سنگچینی
weights and meusures سنگها و اندازه ها اوزان ومقادیر
veins ترک ایجاد شده در سنگها
vein ترک ایجاد شده در سنگها
mantlerock مواد رسوبی وسست روی سنگها
blast hole drill مته دورانی که با هوای فشرده خورده سنگها را ازسوراخ خارج میکند
stand واداشتن
causing واداشتن
causes واداشتن
put through واداشتن
cause واداشتن
wrested واداشتن
to set on واداشتن
wrests واداشتن
wresting واداشتن
wrest واداشتن
reanimate به شجاعت واداشتن
hearten به شجاعت واداشتن
encourage به شجاعت واداشتن
embolden به شجاعت واداشتن
elate به شجاعت واداشتن
actuate به عمل واداشتن
countenance [encourage] به شجاعت واداشتن
helotize بغلامی واداشتن
stints بقناعت واداشتن
appoint گماشتن واداشتن
stint بقناعت واداشتن
operate بفعالیت واداشتن
operates بفعالیت واداشتن
prompts بفعالیت واداشتن
prompted بفعالیت واداشتن
prompt بفعالیت واداشتن
operated بفعالیت واداشتن
appoints گماشتن واداشتن
to lead a person a d. کسیرابه رقاصی واداشتن
up end راست نشاندن یا واداشتن
pricking با سیخونک بحرکت واداشتن
putting منصوب کردن واداشتن
puts منصوب کردن واداشتن
put منصوب کردن واداشتن
range به نظم وترتیب واداشتن
ranged به نظم وترتیب واداشتن
pricks با سیخونک بحرکت واداشتن
ranges به نظم وترتیب واداشتن
pricked با سیخونک بحرکت واداشتن
prick با سیخونک بحرکت واداشتن
encouraged ترغیب کردن به شجاعت واداشتن
encourages ترغیب کردن به شجاعت واداشتن
dragoons بزور شکنجه بکاری واداشتن
dragoon بزور شکنجه بکاری واداشتن
slap together <idiom> به عجله وبی مراقبت واداشتن
encourage ترغیب کردن به شجاعت واداشتن
galvanize تحریک کردن به حرکت واداشتن
pits به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
pit به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
to drink to a person نخست خودنوشیدن وسپس دیگریرابنوشیدن واداشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com