Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
English
Persian
hang
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
hangs
وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
Other Matches
interactive
حالت کامپیوتر که به کاربر امکان میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده ها را وارد کند و پاسخ را به سرعت دریافت کند
mode
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes
حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
looped
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loops
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
loop
بخش اصلی دستور با حلقه که توابع اولیه را انجام میدهد به جای اینکه وارد حلقه شود یا حلقه را ترک کند یا تنظیم کند
pre-
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
pre
دستورات خوانده شده و ذخیره شده در یک صف کوتاه موقت در CPU که حاوی دستورات بعدی برای پردازش است و سرعت اجرا را افزایش میدهد
PHIGS
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
key
وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
endless loop
حلقه بی انتها
jobs
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
job
استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
combine
ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند
combines
ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند
combining
ایستگاه کنترل سطح بالا که دستورات و پاسخ ها را پردازش میکند
inquiry
حالت محاورهای کامپیوتر که دستورات کاربر به سرعت پاسخ داده می شوند
interactive
سیستمی که حاوی پاسخ سریع به دستورات کاربر یا برنامه یا داده است
inquiries
حالت محاورهای کامپیوتر که دستورات کاربر به سرعت پاسخ داده می شوند
stops
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stop
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopped
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
stopping
نقط ه تنظیم در یک خط که نوک چاپ یا نشانه گر در آنجا متوقف می شوند برای دستورات بعدی
loops
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
looped
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
loop
دستور با حلقه که دستورات دیگر یا داده را در برنامه تغییر میدهد
delta clock
که خطا داشته یا در حلقه بی انتها قرار گرفته و یاوضعیت اشتباه داشته
modification
دستوراتی در حلقه که دستورات دیگر یا داده درون برنامه را تغییر میدهد
monitors
برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند.
monitored
برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند.
monitor
برناه کامپیوتری که اجازه میدهد دستورات ابتدایی وارد سیستم عامل شوند.
log
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
logs
مجموعهای از دستورات دستهای که به صورت خودکار اجرا می شوند وقتی که به شبکه وصل یا وارد می شوید
reply
[answer]
پاسخ نامه ای
[پاسخ به پیام پست الکترونیکی ]
[پاسخ زبانی دفاعیه]
link
تعداد دستورات کامپیوتری در برنامه که در هر زمان قابل فراخوانی هستند و کنترل به دستور بعدی به برنامه اصلی برمی گردد
iterative routine
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
iterate
حلقه یا مجموعه دستورات در برنامه که تکرار می شوند تا برنامه کامل شود
buffer
وسیلهای که به دستورات یا داده ها اجازه میدهد پیش از کامل شدن قبلی داده جدید وارد کنند
main
مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
cisc
مجموعه دستورات پیچیده کامپیوتری طرحی از CPU که مجموعه دستورات آن شامل تعدادی دستورات طولانی و پیچیده است که نوشتن برنامه را ساده تر ولی سرعت اجرا را کندتر میکند
base ring
حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
subroutine
تعداد دستورات کامپیوتر در برنامه که در زمان فراخوانی می شوند و تا خاتمه کنترل می شوند و پس از فراخوانی کنترل به دستور بعدی می رود
crisper
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crispest
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisp
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
crisps
موجدارکردن حلقه حلقه کردن
interactive
سیستم چند رسانهای که کاربر دستوری وارد میکند و برنامه پاسخ میدهد یا کاربر میتواند عملیات را کنترل کند و نیز نحوه کار برنامه را
projecting
تولید نمایش گرافیکی دو بعدی از یک صفحه سه بعدی تصویر
cycle
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
opened
دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند
opens
دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند
open
دستورات اضافی لازم در برنامه که از ماکرو دستورات استفاده می کنند
cycles
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycled
تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
AT command set
حالتی در مودم که آماده پذیرش دستورات با استفاده از مجموعه دستورات Hayes AT است
macro
نوشتن برنامه با استفاده از دستورات ماکرو با بیان دستورات آن
dotting
روش نوشتن دستورات و توقف پس از یک دستور که در دستورات توکار سیستمهای کلمه پرداز وجود دارد
dot
روش نوشتن دستورات و توقف پس از یک دستور که در دستورات توکار سیستمهای کلمه پرداز وجود دارد
conceal
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
conceals
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
plotters
نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند
plotter
نرم افزار مخصوص که دستورات ساده را به دستورات پیچیده کنترلی تبدیل میکند تا رسام را هدایت کند
convolute
حلقه حلقه کردن
RISC
طراحی CPU که مجموعه دستورات آن حاوی دستورات سریع الاجرا وساده است که نوشتن برنامه را مشکلتر ولی سریعتر میکند
writable instruction set computer
طرح CPU که به برنامه نویس امکان میدهد دستورات که ماشین جانبی را به آن بیفزاید با استفاده از میکروکد. تا مجموعه دستورات به دلخواه او درآیند
WISC
طرح CPU که به برنامه نویس امکان میدهد دستورات که ماشین جانبی را به آن بیفزاید با استفاده از میکروکد. تا مجموعه دستورات به دلخواه او درآیند
answered
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answering
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer
پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
menus
برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
menu
برنامهای که دستورات آن از منو انتخاب می شوند توسط اپراتور و نه به صورت دستورات تایپی توسط کاربر
write enable ring
حلقه پلاستیکی که باید قبل ازضبط اطلاعات روی حلقه نوارقرار گیرد
positioning band
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
preemptive multitasking
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
depth quening
سه بعدی کردن یک شی دوبعدی
ferrules
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
ferrule
حلقه یا بست فلزی ته عصا حلقه
nest
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
nests
حلقه دورن حلقه دیگر در یک برنامه
soft return
فرمان ترکیبی رد کردن خط ورفتن به خط بعدی
to take a rain check
[ raincheck]
on an offer
[American E]
رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
voice answer back
یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
reacts
عمل کردن در پاسخ به چیزی
reacted
عمل کردن در پاسخ به چیزی
react
عمل کردن در پاسخ به چیزی
reacting
عمل کردن در پاسخ به چیزی
command.com
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
backtell
رله کردن دستورات تکرار فرامین
wake up
کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
no answer
[n/a]
[in forms]
بدون پاسخ
[در برگه برای پر کردن]
responded
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
respond
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
responds
پاسخ دادن یا عمل کردن به دلیلی
gather
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gathered
و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
looped
حلقه درون حلقه دیگر
loops
حلقه درون حلقه دیگر
loop
حلقه درون حلقه دیگر
to tarnish something
[image, status, reputation, ...]
چیزی را بد نام کردن
[آسیب زدن]
[خسارت وارد کردن]
[خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
briefing
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
briefings
جلسه توجیهی خلاصه کردن دستورات و گزارشات
dispatch
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatches
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
despatching
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
dispatched
انتخاب کار بعدی و اماده کردن ان برای پردازش
leadingquestion
پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
introduced
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces
وارد کردن نشان دادن داخل کردن
initiating
وارد کردن
initiate
وارد کردن
initiated
وارد کردن
initiates
وارد کردن
inducting
وارد کردن
make an entry
وارد کردن
importing
وارد کردن
imported
وارد کردن
bring in
وارد کردن
inducts
وارد کردن
induct
وارد کردن
inducted
وارد کردن
inputting
وارد کردن
import
وارد کردن
originates
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originated
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate
با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
curls
حلقه کردن
curled
حلقه کردن
curl
حلقه کردن
coil down
حلقه کردن
interwreathe
حلقه کردن
trimetrogon
عکاسی هوایی با استفاده ازسه بعد یا صفحه سه بعدی عکاسی سه بعدی هوایی
rosters
وارد صورت کردن
reimport
دوباره وارد کردن
enter
وارد یا ثبت کردن
initiating
تازه وارد کردن
to exert force
[on]
نیرو وارد کردن
[بر]
initiates
تازه وارد کردن
blemish
خسارت وارد کردن
roster
وارد صورت کردن
initiate
تازه وارد کردن
initiated
تازه وارد کردن
import
عمل وارد کردن
importing
عمل وارد کردن
inflict casualty
خسارت وارد کردن
enters
وارد یا ثبت کردن
imported
عمل وارد کردن
entered
وارد یا ثبت کردن
wreathing
حلقه شدن یا کردن
girdles
حلقه احاطه کردن
inwreathe
با حلقه گل احاطه کردن
flemish
حلقه کردن طناب
girdle
حلقه احاطه کردن
wreathe
حلقه شدن یا کردن
girdling
حلقه احاطه کردن
fakes
حلقه کردن پیچیدن
coils
حلقه کردن بوبین
coiled
حلقه کردن بوبین
wreathes
حلقه شدن یا کردن
coil
حلقه کردن بوبین
fake
حلقه کردن پیچیدن
wreathed
حلقه شدن یا کردن
faked
حلقه کردن پیچیدن
girdled
حلقه احاطه کردن
sort
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sorted
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
sorts
مرتب کردن داده طبق سیستم روی دستورات کاربر
i had scarely arrived
تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
credited
درستون بستانکار وارد کردن
inflict casualty
تلفات وارد کردن بدشمن
swear in
با مراسم تحلیف وارد کردن
involves
گیر انداختن وارد کردن
inputted
عمل وارد کردن اطلاعات
involving
گیر انداختن وارد کردن
hit the spot
<idiom>
نیروی تازه وارد کردن
swear in
باسوگند بشغلی وارد کردن
to give somebody a blow
به کسی ضربه وارد کردن
commissioning the ship
وارد خدمت کردن کشتی
involve
گیر انداختن وارد کردن
credit
درستون بستانکار وارد کردن
input
عمل وارد کردن اطلاعات
take a strain
وارد کردن فشار به طناب
credits
درستون بستانکار وارد کردن
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
crediting
درستون بستانکار وارد کردن
engird
احاطه کردن حلقه زدن
ingrate
تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
to sit for an examination
در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
backhand
باپشت راکت ضربت وارد کردن
scoff
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
scoffed
اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com