English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (33 milliseconds)
English Persian
take a strain وارد کردن فشار به طناب
Other Matches
ingrate تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
c clamp گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
The rope severd under the strain . طناب تحت فشار قطع شد
drawbar pull فشار وارد به بازوی اتصال یابازوی کشش
scissors سگک از رو که فشار زیاد به کمر وارد می اورد
pitot pressure فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
typematic هر کاراکتر صفحه کلید که تاوقتی بر ان فشار وارد میشود تکرار می گردد
pascal فشار وارد بریک نقطه صرف نظر از شتاب ناشی از گرانش در همه جهات یکسان میباشد
wobble pump پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
collapse pressure حگاکثر فشار وارد به یک لایه تا ان لایه ریزش نکند
partial pressure [فشار اولیه و جزئی که در اثر شانه کوبی و یا کشیدن تار در چله کشی به نخ های تار وارد می شود.]
pascal's law هرگاه فشاری بریک نقطه از مایع وارد شود ان فشار عینا" به تمام نقاط مایع منتقل میشود
pay out the rope طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
lanyard طناب کوتاه طناب کمر
lanyards طناب کوتاه طناب کمر
cargo sling طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
slacks شل کردن طناب
veered شل کردن طناب
veers شل کردن طناب
veer شل کردن طناب
surge شل کردن طناب
surged شل کردن طناب
surges شل کردن طناب
slackest شل کردن طناب
pass a line رد کردن طناب
slackened شل کردن طناب
slack شل کردن طناب
slacken شل کردن طناب
slackens شل کردن طناب
slackening شل کردن طناب
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
lashed طناب پیچ کردن
lashes طناب پیچ کردن
lash طناب پیچ کردن
woold طناب پیچ کردن
seized نج پیچ کردن طناب
worming روکش کردن طناب
seizes نج پیچ کردن طناب
keckle طناب پیچ کردن
seize نج پیچ کردن طناب
flemish حلقه کردن طناب
how long is the rope درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
cabin pressure فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
wake up کد وارد شدن در ترمینال راه دور برای بیان به کامپیوتر مرکزی که مقصد وارد شدن به آن محل را دارد
commandeered وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeer وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
gathered و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
gather و مرتب کردن و وارد کردن آن به روش درست در پایگاه داده
to tarnish something [image, status, reputation, ...] چیزی را بد نام کردن [آسیب زدن] [خسارت وارد کردن] [خوشنامی ، مقام ، شهرت ، ... ]
unlay باز کردن تای طناب
cast off باز کردن طناب قایق
trips ازاد کردن یاشکل کردن طناب
trip ازاد کردن یاشکل کردن طناب
tripped ازاد کردن یاشکل کردن طناب
pressurized cabin اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
introduced وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introducing وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduce وارد کردن نشان دادن داخل کردن
introduces وارد کردن نشان دادن داخل کردن
inducting وارد کردن
inducted وارد کردن
initiate وارد کردن
bring in وارد کردن
inducts وارد کردن
initiating وارد کردن
induct وارد کردن
importing وارد کردن
initiated وارد کردن
initiates وارد کردن
import وارد کردن
make an entry وارد کردن
inputting وارد کردن
imported وارد کردن
compensating relief valve شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
lashing طناب پیچ کردن نوار پیچی
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
to exert force [on] نیرو وارد کردن [بر]
blemish خسارت وارد کردن
import عمل وارد کردن
imported عمل وارد کردن
enters وارد یا ثبت کردن
initiated تازه وارد کردن
initiates تازه وارد کردن
inflict casualty خسارت وارد کردن
importing عمل وارد کردن
initiating تازه وارد کردن
reimport دوباره وارد کردن
entered وارد یا ثبت کردن
enter وارد یا ثبت کردن
initiate تازه وارد کردن
roster وارد صورت کردن
rosters وارد صورت کردن
pitot static system سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
pore pressure فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
i had scarely arrived تازه وارد شده بودم که هنوز وارد نشده بودم که ...
involve گیر انداختن وارد کردن
credit درستون بستانکار وارد کردن
commissioning the ship وارد خدمت کردن کشتی
involves گیر انداختن وارد کردن
inputted عمل وارد کردن اطلاعات
credited درستون بستانکار وارد کردن
inflict casualty تلفات وارد کردن بدشمن
involving گیر انداختن وارد کردن
crediting درستون بستانکار وارد کردن
credits درستون بستانکار وارد کردن
hit the spot <idiom> نیروی تازه وارد کردن
To import goods [from abroad] کالا از خارج وارد کردن
to give somebody a blow به کسی ضربه وارد کردن
input عمل وارد کردن اطلاعات
swear in باسوگند بشغلی وارد کردن
swear in با مراسم تحلیف وارد کردن
tucks چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
tucking چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
tuck چین دادن یاجمع کردن انتهای طناب توگذاشتن
scoffs اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
backhands باپشت راکت ضربت وارد کردن
scoffing اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
to sit for an examination در امتحانی وارد شدن یاشرکت کردن
scoff اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
initiation وارد کردن کسی در جائی با تشریفات
scoffed اهانت وارد اوردن تمسخر کردن
backhand باپشت راکت ضربت وارد کردن
to enrol somebody کسی را نام نویسی کردن [ثبت نام کردن] [درفهرست وارد کردن]
cabled طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cable طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
force قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forcing قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
types وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
type وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
typed وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
to e. upon acovnt book همه اقلام لازم رادردفترحساب وارد کردن
feeds مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
feeds وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
enters وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
feed وارد کردن کاغذ در ماشین یا اطلاعات در کامپیوتر
entered وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
feed مکانیزم وارد کردن کاغذ درون چاپگر
keyboarding عمل وارد کردن اطلاعات با صفحه کلید
to break into something از محفظه ای [با زور وارد شدن و] دزدی کردن
enter وارد کردن اطلاع در یک ترمینال یا صفحه کلید
keyboarding وارد کردن اطلاعات از طریق صفحه کلید
importation عمل وارد کردن چیزی به سیستم از خارج
accession به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
non rotating wire rope طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
cabin pressurization safety valve شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
compressor pressure ratio نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic دارای فشار یکسان خط هم فشار
proselyte عضو تازه حزب بدین تازهای وارد کردن
supplementing اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplement اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplemented اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
supplements اسب را پس از تاریخ نامویسی وارد مسابقه شرطبندی کردن
key وارد کردن متن یا دستورات از طریق صفحه کلید
recriminate اتهام متقابل وارد کردن دعوای متقابل طرح کردن دوباره متهم ساختن
traveler میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
To bring pressure to bear . To exert pressure . اعمال فشار کردن
spews با فشار خارج کردن
spewed با فشار خارج کردن
spew با فشار خارج کردن
spewing با فشار خارج کردن
committing وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commits وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
hangs وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
posts وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
posted وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
hang وارد کردن حلقه بی انتها و پاسخ ندادن به دستورات بعدی
posted وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
decimate از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
posts وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
commit وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
decimated از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
decimates از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
post وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
decimating از هرده نفر یکی را کشتن تلفات زیاد وارد کردن
post- وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post وارد کردن داده در رکورد فایل . عملی که پس از دیگری رخ میدهد
post- وارد کردن واحدی از اطلاعات در یک رکورد پست جمع داده ها
to swear in با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
logs وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
log وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
diffusion کم کردن از قدرت تخلیه فشار
modes وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
mode وارد کردن دستور در حالت مستقیم برای شروع اجرای برنامه
hydromatic کار کردن با فشار روغن هیدروماتیک
voice وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
job استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
manual عمل وارد کردن داده به کامپیوتر توسط اپراتور بوسیله صفحه کلید
responses صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
voicing وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
atm ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
jobs استفاده از ترمینال کاربر محاورهای برای وارد کردن دستورات کنترل کار
response صفحهای در سیستم ویدیوی متن که به کاربر امکان وارد کردن داده میدهد
voices وارد کردن اطلاعات به کامپیوتر با استفاده از سیستم مشخیص صدا و صدای کاربر
kill spring فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
cracking وارد کردن گرما و معمولافشار برای شکستن هیدروکربنهای کمپلکس گاه درحضور کاتالیزور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com