Dictiornary-Farsi | وارونه بعکس | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 114 (6 milliseconds)

English	Persian
reversely	وارونه بعکس


Other Matches

invcersely	بعکس
parheliacal	وابسته بعکس خورشیدیاشمس کاذب
jolly boat	قایق بار کشی از کشتی به ساحل و بعکس
three turn	چرخش از جلو بعقب و بعکس با تغییر لبه اسکیت
hachures	خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
drop mohawk	چرخش از جلو بعقب و بعکس و برگشت روی پای اصلی
stockli	حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
mohawk	چرخش از جلو بعقب و بعکس از روی یک پا به روی پای دیگر
reverses	وارونه
reversed	وارونه
reversing	وارونه
heels over head	وارونه
jackknife	وارونه
inversions	وارونه
inversion	وارونه
inverted	وارونه
upside down	وارونه
head over heels	وارونه
reverse	وارونه
turned inside out	وارونه
right side up	وارونه
topsyturvy	وارونه
converse	وارونه
conversed	وارونه
resupinate	وارونه
converses	وارونه
conversing	وارونه
topsy-turvy	وارونه
topsy turvy	وارونه
outside in	وارونه
inverse	وارونه
backward	وارونه
the wrong side outward	وارونه
de-	وارونه کردن
it is the other way round	وارونه است
inverted arch	طاق وارونه
inverted arch	قوس وارونه
invert arch	طاق وارونه
inverse segregation	تجزیه وارونه
invcersely	بطور وارونه
to turn upside down	وارونه کردن
opposite meaning	معنی وارونه
turn out	وارونه کردن
obcordate	بشکل دل وارونه
reaction formation	واکنش وارونه
resupination	وارونه بودن
reverse dive	شیرجه وارونه
reverse image	تصویر وارونه
palingraphia	وارونه نویسی
turbinate	وارونه مخروط
to keel over	وارونه کردن
mirror writing	وارونه نویسی
palinlexia	وارونه خوانی
ironies	وارونه گویی
mirror reading	وارونه خوانی
backwards	ازپشت وارونه
inverting	وارونه کردن
invert	وارونه کردن
converses	واژگون وارونه
opposites	وارونه از روبرو
opposite	وارونه از روبرو
conversing	واژگون وارونه
conversed	واژگون وارونه
converse	واژگون وارونه
irony	وارونه گویی
keels	وارونه شدن
keel	وارونه شدن
inverts	وارونه کردن
back azimuth method	گرای وارونه
inverted file	فایل وارونه
cant	وارونه کردن
turns	وارونه کردن
turn	وارونه کردن
backward association	تداعی وارونه
backset	معکوس وارونه
anastrophe	سخن وارونه
convert	برگرداندن وارونه کردن
converting	برگرداندن وارونه کردن
converts	برگرداندن وارونه کردن
instead of the reverse	بجای وارونه این
to tutn end for end	وارونه کردن برگرداندن
converted	برگرداندن وارونه کردن
walden inversion	وارونه سازی والدن
uratzuk	ضربه مشت وارونه
contrariwise	بطور وارونه ومعکوس
full gainer	شیرجه وارونه با پشتک
turn over	وارونه کردن برگرداندن
negatively	منفی وار وارونه
inverted vault	طاق قوسی وارونه
inverted siphon	شتر گلوی وارونه
backward notion	حرکت قهقرایی یا وارونه
reversing	شکست وارونه کردن
reverses	شکست وارونه کردن
reversed	شکست وارونه کردن
reverse	شکست وارونه کردن
backward chaining	زنجیرهای کردن وارونه
backward conditioning	شرطی کردن وارونه
reciprocal wavelength	طول موج وارونه
in cavetto	[نقش برجسته کاری وارونه]
double ressaunt	[ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
inductive feedback	پیوست برگشت وارونه القائی
to invert a tumbler	پیاله یا استکانی را وارونه کردن
invertible	وارونه شدنی قابل قلب
obversely	بشکل تخم مرغ وارونه
obovate	بشکل تخم مرغ وارونه
turbinate	فرفرهای مانند مخروط وارونه مارپیچ
topsy-turvy world [upside-down world]	جهان سروته [درهم وبرهم ] [وارونه ]
keels	حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
keel	حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
to turn down	وارونه یاپشت رو گذاشتن تاه زدن برگرداندن
keels	حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel	حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
reversion	برعکس کردن وارونه کردن