Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (34 milliseconds)
English
Persian
settle
واریز کردن تصفیه کردن
settles
واریز کردن تصفیه کردن
Other Matches
even
واریز کردن
squared
واریز کردن
squares
واریز کردن
settle
واریز کردن
squaring
واریز کردن
settles
واریز کردن
square
واریز کردن
check register
بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
to try out
خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
clean-up
عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
clean up
عمل تمیز کردن وپاک کردن تصفیه
urbanises
صاف کردن تصفیه کردن
urbanize
صاف کردن تصفیه کردن
establish
تصدیق کردن تصفیه کردن
urbanized
صاف کردن تصفیه کردن
urbanizes
صاف کردن تصفیه کردن
urbanizing
صاف کردن تصفیه کردن
settles
تصفیه کردن سازش کردن
settle
تصفیه کردن سازش کردن
establishing
تصدیق کردن تصفیه کردن
establishes
تصدیق کردن تصفیه کردن
urbanised
صاف کردن تصفیه کردن
etherealize
اسمانی کردن تصفیه کردن
puriform
پاک کردن تصفیه کردن
urbanising
صاف کردن تصفیه کردن
accommodate
تصفیه کردن
reconciling
تصفیه کردن
compounds
تصفیه کردن
to pay off
تصفیه کردن
reconciles
تصفیه کردن
clarifies
تصفیه کردن
accommodated
تصفیه کردن
reconcile
تصفیه کردن
to pay out
تصفیه کردن
accommodates
تصفیه کردن
administers
تصفیه کردن
sublimate
تصفیه کردن
administering
تصفیه کردن
compound
تصفیه کردن
refines
تصفیه کردن
refine
تصفیه کردن
filters
تصفیه کردن
filter
تصفیه کردن
administer
تصفیه کردن
clarify
تصفیه کردن
depurate
تصفیه کردن
to a upon
تصفیه کردن
sublimated
تصفیه کردن
sublimates
تصفیه کردن
sublimating
تصفیه کردن
administered
تصفیه کردن
clarifying
تصفیه کردن
rectify
تصفیه کردن
rectifies
تصفیه کردن
calcine
تصفیه کردن
tries
تصفیه کردن
to set at rest
تصفیه کردن
rarify
تصفیه کردن
puriform
تصفیه کردن
accord
تصفیه کردن
accorded
تصفیه کردن
rarefy
تصفیه کردن
accords
تصفیه کردن
smeet
تصفیه کردن
compounded
تصفیه کردن
rectified
تصفیه کردن
try
تصفیه کردن
air refining
با هوا تصفیه کردن
chastening
تصفیه وتزکیه کردن
purify
تصفیه کردن پالودن
purifies
تصفیه کردن پالودن
chastened
تصفیه وتزکیه کردن
check out
تصفیه حساب کردن
refine
تصفیه کردن پالودن
chasten
تصفیه وتزکیه کردن
chastens
تصفیه وتزکیه کردن
to make odds even
اختلافات را تصفیه کردن
acquitting
پرداختن و تصفیه کردن
settles
تصفیه حساب کردن
purifying
تصفیه کردن پالودن
acquit
پرداختن و تصفیه کردن
settle
تصفیه حساب کردن
refines
تصفیه کردن پالودن
acquits
پرداختن و تصفیه کردن
accommodated
وفق دادن تصفیه کردن
accommodate
وفق دادن تصفیه کردن
age harden
تصفیه کردن عمل اوردن
accommodates
وفق دادن تصفیه کردن
to pay up
حساب پس از افت را تصفیه کردن
smelted
تصفیه کردن گداخته شدن
adjusting
تصفیه نمودن تنظیم کردن
smelts
تصفیه کردن گداخته شدن
adjusts
تصفیه نمودن تنظیم کردن
smelt
تصفیه کردن گداخته شدن
carring over
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
pattinsonprocess
عمل پاک کردن سرب از سیم تصفیه سرب
landslide
واریز
settlement
واریز
settlements
واریز
landslides
واریز
acquittal
واریز
settle
واریز
settles
واریز
landslide
واریز زمین
open
واریز نشده
open
بی دفاع واریز نش
acquittals
تبرئه واریز
opened
بی دفاع واریز نش
opens
واریز نشده
outstanding
واریز نشده
opens
بی دفاع واریز نش
quits
واریز شده
outstandingly
واریز نشده
opened
واریز نشده
liquidators
حساب واریز کننده
liquidator
حساب واریز کننده
split the difference
<idiom>
واریز اختلاف پول
solvable
واریز شدنی قابل پرداخت
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
budget account
حسابی در فروشگاه که وجه خرید اجناس و...به آن واریز می شود
elegit
حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
clearance
تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
correcting
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
to wipe out
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
times
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
point
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
to use effort
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
preaches
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilizes
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilized
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
correct
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
time
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizing
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
woo
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilize
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
infringing
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checked
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preach
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
crosses
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crossest
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
checks
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
crosser
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringes
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
infringed
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringe
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
corrects
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilised
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
support
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
preached
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com