Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 102 (7 milliseconds)
English
Persian
requisition
واست استرداد مجرم
requisitioned
واست استرداد مجرم
requisitioning
واست استرداد مجرم
requisitions
واست استرداد مجرم
Other Matches
protesting
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protest
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protests
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
protested
واست نامه به وسیله سردفتراسناد رسمی تنظیم و صادر میشود
render
استرداد
withdrawals
استرداد
withdrawal
استرداد
reimbursements
استرداد
rendered
استرداد
reimbursement
استرداد
right of reversion
حق استرداد
reclaimation
استرداد
refunds
استرداد
refunding
استرداد
refunded
استرداد
refund
استرداد
reclamation
استرداد
restitution
استرداد
restoration
استرداد
extradition
استرداد
renders
استرداد
recovery
استرداد
recuperation
استرداد
recoveries
استرداد
criminals
مجرم
convicting
مجرم
offender
مجرم
offenders
مجرم
criminal
مجرم
delinquents
مجرم
convicted
مجرم
delinquent
مجرم
convict
مجرم
convicts
مجرم
violaor
مجرم
culpable
مجرم
blameworthy
مجرم
rebates
استرداد وجه
ejectment
دعوای استرداد
recoveries
استرداد جبران
reclaimable
قابل استرداد
withdrawal of a case
استرداد دعوی
retraxit
استرداد دعوی
recvery
استرداد وصول
claim for restitution
دعوی استرداد
extradition of criminals
استرداد مجرمین
rebate
استرداد وجه
irremediable
غیرقابل استرداد
retraction
انقباض استرداد
retractions
انقباض استرداد
extradition
استرداد مجروحین
recovery
استرداد جبران
extradition
استرداد مجرمین
recidivist
مجرم به عادت
principals
مجرم اصلی
guilty
مجرم مرتکب
guilty
بزهکار مجرم
wrongdoers
مجرم متخلف
criminate
مجرم خواندن
principal in the first degree
مجرم اصلی
principal
مجرم اصلی
recidivists
مجرم به عادت
wrongdoer
مجرم متخلف
drawbacks
استرداد حقوق گمرکی
drawback
استرداد حقوق گمرکی
irretrievability
عدم قابلیت استرداد
irresponsible
غیر قابل استرداد
rehabilitation
اعاده حیثیت مجرم
they held culplabe
اورامقصر یا مجرم شناختند
pronounce quilty
مجرم قلمداد کردن
extraditing
مجرم را مسترد کردن
extradite
مجرم را مسترد کردن
extradited
مجرم را مسترد کردن
to be culpable for something
مجرم به چیزی بودن
extradites
مجرم را مسترد کردن
extradition
استرداد محرمین بدولت متبوعه
repayment guarantee
ضمانت استرداد پیش پرداخت
principal offender
مباشر در جرم مجرم اصلی
conviction
محکوم یا مجرم شناخته شدن
convictions
محکوم یا مجرم شناخته شدن
irretrievable
غیر قابل استرداد باز نیافتنی
strappado
مچ دستهای مجرم را بر پشت او بستن واویختن وی ازطناب
replevin
طرح دعوی به منظور استرداد مال توقیف شده
open vertict
رای حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
open verdict
رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
stoppage in transitu
حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
pillory
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pilloried
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillorying
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
pillories
نوعی الت شکنجه قدیمی که سر ودست مجرم رااز سوراخ کوچک تخته سنگی گذارنده وفشار میدادند
irretrievably
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
theft bote
استرداد مال مسروقه ازسارق به این شرط که مال باخته از تعقیب سارق منصرف شود
persistent offender
مجرم مصر به تکرار جرم در CL هر گاه کسی پس ازرسیدن به 12 سال سه بارمرتکب جرایمی که مجازاتشان حبس است بشودمشمول تجدید مجازات میشود
preventive detention
تمدید مدت حبس مجرم به عادت که تقریبا" به سیستم اجرای نظرتشدید مجازات و یا مواردپیش بینی شده در قانون اقدامات تامینی شباهت دارد
irredentism
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com