Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English
Persian
fix someone up with someone
<idiom>
واسطه برای قرار ملاقات دونفر
Other Matches
appointments
قرار ملاقات وعده ملاقات
appointment
قرار ملاقات وعده ملاقات
trysts
قرار ملاقات
date
[appointment]
قرار ملاقات
appointment
قرار ملاقات
appointed day
قرار ملاقات
tryst
قرار ملاقات
schedule an appointment
قرار ملاقات گذاشتن
dates
[appointments]
قرار های ملاقات
trysts
قرار ملاقات گذاشتن
appointments
قرار های ملاقات
make an appointment
قرار ملاقات گذاشتن
rendezvous
قرار ملاقات گذاشتن
tryst
قرار ملاقات گذاشتن
assignations
قرار ملاقات واگذاری
assignation
قرار ملاقات واگذاری
appointed days
قرار های ملاقات
I have a date with my fiandee.
با نامزدم قرار ملاقات دارم
miss an appointment
از دست دادن قرار ملاقات
keep an appointment
قبول کردن قرار ملاقات
two man rule
قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
blind date
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
blind dates
قرار ملاقات میان زن ومردی که همدیگر را نمیشناسند
calendar program
ابزار نرم افزاری که به کاربر اجازه ورود و بررسی به قرار ملاقات ها میدهد
calendar program
ابزار نرم افزاری که به چندین کاربر اجازه بررسی قرار ملاقات ها وزمان بندیهای سایرین را میدهد
conferences
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
conference
ملاقات با افراد برای بحث در مورد یک مشکل
To bring two persons face to face .
دونفر رابا هم روبروکردن
come between
<idiom>
درروابط دونفر دخالت کردن
squeezed
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeeze
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezing
سد کردن مدافع حریف با دونفر
squeezes
سد کردن مدافع حریف با دونفر
ems dispatch
تلگراف امس عنوان واقعه مشهور ملاقات سفیر فرانسه با ویلهم اول در سال 0781 در امس که بیسمارک صدراعظم وقت المان با تحریف مفاد تلگرافی که از موضوع این ملاقات حکایت می کرد باعث بروزجنگ فرانسه و پروس شد
duopoly
انحصار فروش کالا بین دونفر
log wood
درخت بقم
[در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
timed
وقت قرار دادن برای
time
وقت قرار دادن برای
times
وقت قرار دادن برای
bear
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears
کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
battery
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
batteries
استفاده از باتری برای وسایل با حافظه قرار
threesomes
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
cowlstaff
چوبی که دونفر روی شانه حمل کرده وچیزهایی بدان می اویزند
threesome
مسابقه گلف بین یک نفر و دونفر دیگر که به نوبت ضربه می زنند
packs
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
formed
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
forms
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
form
دستوری به چاپگر برای قرار دادن صفحه بعدی
pack
قرار دادن چیزها در جعبه برای فروش یا ارسال
adds
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
acoustic
فن صوتی که در بالای چاپگر برای کاهش صدا قرار دارد
In this contract , there are no loopholes for either party .
دراین قرار داد هیچ را ؟ فراری برای طرفین نیست
adding
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
add
قرار دادن چیزها کنار هم برای تشکیل یک گروه بزرگتر
acoustic
تابلوی صوتی که پشت رسانه برای کاهش صدا قرار دارد
gantline
رجه یا طنابی که برای بارکشی و اویختن لباس مورداستفاده قرار میگیرد
packing
عمل قرار دادن کالاها در جعبه و بسته بندی آنها برای مغازه ها
cassette
چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
post implementation review
ارزیابی یک سیستم پس از این که برای چندین ماه مورداستفاده قرار گرفته است
cassettes
چرخ باریک نوار مغناطیسی که در یک پوشش محکم برای محافظت قرار دارد
airing cupboard
قفسه یا کمدی که لباسهای شسته شده را برای خشک شدن در آن قرار میدهند
interword spacing
فضای متغیر بین کلمات متن برای اینکه خط وط وسط و مرتب قرار گیرند
formats
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
terminator
مقاومتی که در انتهای کابل coaxial باس شبکه قرار دارد برای تولید جریان الکتریکی . 2-
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
anti spin
سیستمی برای جلوگیری ازچرخش چرخهای هواپیماهنگامیکه ارابه فرود خارج از هواپیما قرار دارد
calendaring
قرار دادن الیاف کتان یاپارچه در محلول داغ و غلیظ سود برای افزایش مقاومت وشفافیت ان
overlay
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
expanded memory system
ابزاری که حافظه اضافی در IBM PC قرار دارد را مدیریت میکند و برای برنامه ها آماده استفاده می سازد
overlaying
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
overlays
قطعه کاغذ روی کلیدهای صفحه کلید برای بیان کار آنها قرار گرفته است
quantum meruit
کارفرما کاری را که برای انجام دادن به کارگر می داده و قرار می گذاشته که مزد او را برمبنای قاعده فوق بدهد
masks
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
verbal note
شود مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی نیز برای ان که خلاصهای از مذاکرات شفاهی در دست باشد تنظیم می گردد
mask
طرح مدار مجتمع که برای معرفی الگویی که باید روی قطعه نیمه هادی قرار بگیرد به کار می رود
maintenance
1-قرار دادن ماشین در وضعیت کارایی خوب . 2-کارهایی که برای اجرای سیستم انجام می شوند مثل ترمیم خرابی ها
straddle trench
خندق یا نوعی سنگر عمیق خطی کوتاه که معمولا برای تهیه مستراح اردوگاهی مورد استفاده قرار می گیرد
pucks
یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
puck
یک دستگاه ورودی گرافیمی دستی و کنترل شده با دست که برای قرار دادن مختصات روی یک لوح گرافیکی بکارمی رود
burned
کلمه رمز برای تعیین اینکه عامل مخفی اطلاعاتی در معرض کشف قرار گرفته یا قابلیت اعتمادبه او کم شده است
pickup reel
نوار گردان خالی برای قرار دادن نوار در آن از طرف پر آن
splices
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
boilerplating
قرار دادن بخشهای مختلف متن در کنار هم برای ایجاد متن نهایی
spliced
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splice
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
splicing
نوار غیر مغناطیسی که در پشت دو انتهای نوار برای اتصال قرار می گیرند
heads up
در درگیری هوایی اعلام اینکه هواپیما دروضعیت لازم برای درگیری قرار ندارد
addresses
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
addressed
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
address
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود
stacked
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stacks
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
stack
قرار دادن یک بازیگر یا بیشترپشت بازیگر دیگر برای پنهان کردن طرح مانور از حریف
metal oxide semiconductor
روش تولید و طراحی برای خانوادههای خاصی از مدارهای مجتمع با استفاده از الگویی از هادیهای آهنی و اکسیر که روی نیمه هادی قرار دارند
cards
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
card
کارت پلاستیکی نازک با وسیله حافظه و ریز پردازنده که در آن قرار گرفته است که برای انتقال الکترونیکی یا مشخص کردن کاربر انجام میشود
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignments
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
constant speed drive
چرخدندهای با ضریبهای متغیر که برای ثابت نگه داشتن دور قسمت گردنده بین دو سیستم گرداننده و گردنده قرار میگیرد
chips
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
chip
وسیلهای که حاوی قط عات کوچک نیمه هادی ها است که روی آنها چندین عنصر مانند تراتریستورها محفظه هاو... برای انجام یک عمل قرار دارند
field
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fielded
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fields
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
linkup
ملاقات
visit
ملاقات
visited
ملاقات
visits
ملاقات
visiting
ملاقات
match play
مسابقه گلف بین دو نفر یا دوتیم مسابقه بولینگ بین دونفر
backwards
جستجو برای دادهای که در محل نشانه گرد قرار دارد یا در انتهای فایل است و جستجو تا ابتدای فایل
resorts
ملاقات مکرر
resorted
ملاقات مکرر
concourse
محل ملاقات
concourses
محل ملاقات
resort
ملاقات مکرر
conjuncture
ملاقات تصادفی
gang up
ملاقات کردن
official meeting
ملاقات رسمی
date
[appointment]
وعده ملاقات
appointed day
وعده ملاقات
audiences
ملاقات رسمی
audience
ملاقات رسمی
stop by
<idiom>
ملاقات کردن
revisits
ملاقات مجدد
meeting
ملاقات میتینگ
caller
ملاقات کننده
meeting
ملاقات اجتماع
callers
ملاقات کننده
appointment
وعده ملاقات
meeter
ملاقات کننده
meetings
ملاقات میتینگ
appointments
وعده ملاقات
visiting hours
ساعات ملاقات
meetings
ملاقات اجتماع
revisited
ملاقات مجدد
revisit
ملاقات مجدد
revisiting
ملاقات مجدد
surface mount technology
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
appointed days
وعده های ملاقات
revisiting
دوباره ملاقات کردن
obtain an appointment
وقت ملاقات گرفتن
dates
[appointments]
وعده های ملاقات
redezvous
رانده وو محل ملاقات
visitant
ملاقات کننده مهاجر
revisited
دوباره ملاقات کردن
revisits
دوباره ملاقات کردن
appointments
وعده های ملاقات
revisit
دوباره ملاقات کردن
commissioner
واسطه
brokered
واسطه
intermediary
واسطه
intermediate
واسطه
intermediaries
واسطه
broker
واسطه
brokering
واسطه
immediate
بی واسطه
agency
واسطه
agencies
واسطه
middlemen
واسطه
middleman
واسطه
agent
واسطه
agents
واسطه
mediator
واسطه
mediators
واسطه
brokers
واسطه
commissioners
واسطه
mediums
واسطه
medium
واسطه
interagent
واسطه
instrumentality
واسطه
intermediate exchange
واسطه
by reason of
واسطه
go between
واسطه
intermedium
واسطه
inductor
واسطه
intermediator
واسطه
jobber
واسطه
writ of error
قرار یا حکم دادگاه که متضمن تصحیح اشتباه موجود در حکم یا قرار قبلی است
I'd like to see Mr. ...
من می خواهم آقای ... را ملاقات کنم.
redezvous
وعده ملاقات اجتماع مجدد
meet
معرفی شدن به ملاقات کردن
meets
معرفی شدن به ملاقات کردن
tumbler lever
اهرم واسطه
financial intermediary
واسطه مالی
jobber
بازرگان واسطه
intermediate complex
کمپلکس واسطه
authorised clerk
واسطه مجاز
commodity broker
واسطه کالا
insurance broker
واسطه بیمه
direct
<adj.>
بدون واسطه
media
رسانه ها واسطه ها
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com