English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
insurance broker واسطه بیمه
Other Matches
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
self insurance بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
continuation clause مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
excess loss cover بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
exclusion clause مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
accomodation line قبول یک نوع خطر به وسیله بیمه گزار وقتی با بیمه نامه های دیگری همراه است
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
reassurance بیمه اتکایی بیمه ثانوی
reassurances بیمه اتکایی بیمه ثانوی
policies بیمه نامه ورقه بیمه
policy بیمه نامه ورقه بیمه
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
go between واسطه
brokering واسطه
intermediaries واسطه
intermediary واسطه
brokers واسطه
inductor واسطه
commissioner واسطه
commissioners واسطه
by reason of واسطه
interagent واسطه
instrumentality واسطه
agents واسطه
middleman واسطه
middlemen واسطه
intermediate واسطه
medium واسطه
mediators واسطه
mediator واسطه
agent واسطه
mediums واسطه
jobber واسطه
intermedium واسطه
intermediator واسطه
agency واسطه
agencies واسطه
intermediate exchange واسطه
immediate بی واسطه
brokered واسطه
broker واسطه
pander واسطه کار بد
pandered واسطه کار بد
pandering واسطه کار بد
panders واسطه کار بد
agent واسطه عامل
panderer واسطه کار بد
agents واسطه عامل
owing to the fact that به واسطه اینکه
shell برنامه واسطه
post transition metals فلزات پس واسطه
real estate broker واسطه املاک
rug dealer واسطه فرش
tumbler lever اهرم واسطه
tumble gear چرخ واسطه
transition element عنصر واسطه
standard interface واسطه استاندارد
medium واسطه دلال
shipbroker واسطه حمل
mediums میانجی واسطه
shelling برنامه واسطه
mediums واسطه دلال
onthat account بان واسطه
shells برنامه واسطه
commodity broker واسطه کالا
direct <adj.> بدون واسطه
intermediate grid شبکه واسطه
customs agent واسطه گمرک
intermediate goods کالاهای واسطه
intermediate field میدان واسطه
financial intermediary واسطه مالی
intermediate coupling پیوست واسطه
intermediate contact کنتاکت واسطه
inductor واسطه القاء
intermediate compound ترکیب واسطه
intermediate complex کمپلکس واسطه
chapman واسطه سیار
intermediate layer قشر واسطه
intermediate objective هدف واسطه
jobbing واسطه بازرگانی
immediately بدون واسطه
mediation واسطه گری
mean proportional واسطه هندسی
jobber بازرگان واسطه
relay station ایستگاه واسطه
intermediate transmitter فرستنده واسطه
intermediate reaction واکنش واسطه
intermediate product فراورده واسطه
intermediate product محصول واسطه
immediateness عدم واسطه
authorised clerk واسطه مجاز
bill broker واسطه تنزیل
inermediate frequency بسامد واسطه
medium میانجی واسطه
media رسانه ها واسطه ها
media واسطه ها وسیله ها
psychic واسطه پدیده روحی
indirect support تکیه گاه بی واسطه
brokers واسطه معاملات بازرگانی
inner transition elements عناصر واسطه داخلی
brokering واسطه معاملات بازرگانی
brokered واسطه معاملات بازرگانی
broker واسطه معاملات بازرگانی
customs broker واسطه امور گمرکی
forwarding agent واسطه حمل و نقل
direct support تکیه گاه بی واسطه
customs agent واسطه کارهای گمرکی
immediacy مستقیم و بی واسطه بودن
transition series گروه عناصر واسطه
tumble gear چرخ دنده واسطه
virgin medium واسطه دست نخورده
financial intermediary موسسه مالی واسطه
interceder شفاعت کننده واسطه
intermediate frequency transformer مبدل بسامد واسطه
intermediate contour میزان منحنی واسطه
intermediate frequency amplifier فزونساز بسامد واسطه
mediately یا واسطه بطور ناراسته
jobbing عمل واسطه گری
relay ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relays ایستگاه واسطه مخابراتی رله
relayed ایستگاه واسطه مخابراتی رله
freight forwarder واسطه حمل و نقل کالا
leads سیم واسطه زاویه پیشگیری
lead سیم واسطه زاویه پیشگیری
elapsation ازدست رفتن حق به واسطه مرور زمان
diastase دیاستاز واسطه پدیده های حیاتی
fix someone up with someone <idiom> واسطه برای قرار ملاقات دونفر
To meciate . To intervene . پا درمیانی کردن ( واسطه یا میانجی شدن )
mediatrix زنی که واسطه بین خدا وخلق باشد
way station ایستگاه واسطه مخابراتی تله تایپ و تلگرافی
confirming house موسسه تجارتی واسطه میان خریدار و صادر کننده
leachate مایعی که بوسله شستشو ازخاک یا واسطه دیگری بگذرد
forbidden fruits چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
insurer بیمه گر
insurance permium حق بیمه
insurance premium حق بیمه
insurer, underwriter بیمه گر
assurer بیمه گر
aids to trade بیمه
underwriter بیمه گر
premiums حق بیمه
premium حق بیمه
cost,insurance,freight and exchange(cif& بیمه
underwriters بیمه گر
level premium حق بیمه
assurance بیمه
assurances بیمه
insurance حق بیمه
insurers بیمه گر
insurance بیمه
insurance certificate بیمه مشترک
insurable بیمه شدنی
assuring بیمه کردن
actuaries کارشناس بیمه
insurance cover پوشش بیمه
insurable بیمه کردنی
insurable قابل بیمه
insurance company شرکت بیمه
insurance certificate گواهی بیمه
insurance certificate بیمه اتکایی
insurance agent عامل بیمه
insurance broker دلال بیمه
actuaries متخصص بیمه
actuary متخصص بیمه
health insurance بیمه بهداشت
health insurance بیمه تندرستی
health insurance بیمه بهداشتی
hull insurance بیمه بدنه
assured بیمه شده
actuary کارشناس بیمه
property insurance بیمه دارائی
assured بیمه گزار
industrial insurance بیمه صنعتی
policies بیمه نامه
insurant بیمه گذار
insured بیمه گذار
life insurance بیمه عمر
leading insurer بیمه گر اصلی
policy holder دارنده بیمه
marine insurance بیمه دریایی
marine insurance بیمه بحری
life insurance بیمه زندگی
old age insurance بیمه بازنشستگی
joint insurance بیمه اشتراکی
policy بیمه نامه
insured, policy holder بیمه شده
life assurance بیمه جان
life assurance بیمه عمر
assurance گستاخی بیمه
assurance بیمه عمر
assurances گستاخی بیمه
premiums مبلغ بیمه
insure بیمه کردن
premiums وثیقه حق بیمه
insurance agent نماینده بیمه
premium مبلغ بیمه
assurances بیمه عمر
premium وثیقه حق بیمه
pension insurance بیمه بازنشستگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com