Total search result: 201 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
NDIS |
واسط دستور استاندارد |
|
|
Other Matches |
|
ODI |
واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI |
Advanced Technology Attachment |
واسط واسط استاندارد که به ROM-CD را درایو نوار اجازه میدهد به پورت ATA متصل شود |
PHIGS |
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است |
ieee |
واسط استاندارد IEEE |
advanced |
یک نوع واسط استاندارد برای CD-ROMها |
interface |
استاندارد باس واسط بین کامپیوتر و قطعه آزمایشگاهی |
interfaces |
استاندارد باس واسط بین کامپیوتر و قطعه آزمایشگاهی |
lips |
استاندارد و اندازه گیری توان پردازش از موتور واسط |
enhancing |
واسط استاندارد CPU و وسایل جانبی مثل درایوهای دیسک |
generals |
استاندارد برای باس واسط بین کامپیوتر و یک قطعه آزمایشگاهی |
general |
استاندارد برای باس واسط بین کامپیوتر و یک قطعه آزمایشگاهی |
enhanced |
واسط استاندارد CPU و وسایل جانبی مثل درایوهای دیسک |
enhance |
واسط استاندارد CPU و وسایل جانبی مثل درایوهای دیسک |
ST0 standard |
استاندارد واسط دیسک که در IBM PC استفاده میشود , سافت Seaglt |
Advanced Technology Attachment |
واسط استاندارد برای اتصال دیسک سخت یا CD-ROM به کامپیوتر |
enhances |
واسط استاندارد CPU و وسایل جانبی مثل درایوهای دیسک |
AT Attachment |
واسط استاندارد برای اتصال دیسک سخت یا -CD ROM به کامپیوتر |
gpib |
استاندارد برای باس واسط بین کامپیوتر و قطعه آزمایشگاهی |
ESDI |
واسط استاندارد بین CPU و وسایل جانبی مثل درایو دیسک |
scsi |
استاندارد واسط موازی سریع برای اتصال کامپیوتر به رسانه جانبی |
small computer systems interface |
واسط موازی سریع استاندارد , برای اتصال کامپیوتر به وسایل جانبی |
Hewlett Packard |
روش استاندارد واسط بین وسایل جانبی و یا قط عات آزمایش و کامپیوترها |
interface |
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم |
interfaces |
استاندارد بیان کننده سیگنالهای واسط نرخ ارسال و توان برای اتصال ترمینال به مودم |
AT Attachment |
خصوصیتی در ATA توسعه یافته توسط Quantum Lorp که حاوی واسط استاندارد سریع برای ارسال چندین مگابایت داده است |
Advanced Technology Attachment |
خصوصیتی در ATA توسعه یافته توسط Quantum Lorp که حاوی واسط استاندارد سریع برای ارسال چندین مگابایت داده است |
interfaces |
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند |
interface |
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند |
DirectSound |
در ویندوز ماکروسافت استاندارد برنامه نویسی واسط ها برای کنترل نرم افزار بازی ها از سخت افزار صوتی |
twain |
واسط برنامه نویسی استاندارد سافت Packard-Hewlett, Logiteel, Gantman Kodeck , Aldis , Caere که به نرم افزار امکان سخت افزار تصویر میدهد |
api |
مجموعهای از توابع و دستورات برنامه استاندارد که به برنامه ساز امکان میدهد با برنامه از طریق برنامه کاربردی دیگر واسط شود |
bios |
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند |
commonest |
داده یا دستور برنامه به صورت استاندارد که توسط سایر پردازنده ها یا کامپیوتر هاو مفسر ها قابل فهم است |
common |
داده یا دستور برنامه به صورت استاندارد که توسط سایر پردازنده ها یا کامپیوتر هاو مفسر ها قابل فهم است |
commoners |
داده یا دستور برنامه به صورت استاندارد که توسط سایر پردازنده ها یا کامپیوتر هاو مفسر ها قابل فهم است |
channeling |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channel |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channeled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channelled |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
channels |
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند |
ATD |
دستور استاندارد برای مودم های سازگار که در شماره گیری تلفن به کار می روند و توسط Hayes ایجاد شده اند |
statements |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
statement |
1-اصط لاح بیان یک دستور یا یک فرآیند. 2-دستور به زبان اصلی که به چندین دستور که ماشین ترجمه میشود |
one for one |
که برای هر دستور یا کلمه دستور در زبان یک دستور که ماشین تولید میکند |
midi |
واسط سری که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند. واسط MIDI سیگنالهای را از کنترولر یا کامپیوتر که دستورات مختلفی برای قط عات می نویسد انتقال میدهد |
MS DOS |
سیستم عامل کامپیوترهای شخصی IBM PC که داده ذخیره شده روی دیسک را مدیریت میکند و خروجی و ورودی کاربر را نمایش میدهد.DOS-MS سیستم عامل تک کاربر و تک کار کاره است و توسط واسط خط دستور در کنترل میشود |
ieee |
سیستم استاندارد شبکه Token Ring که توسط IBM به صورت استاندارد بیان شده |
documented |
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA |
documenting |
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA |
document |
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA |
international standards organization |
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند |
extending |
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند |
POSIX |
استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود |
extends |
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند |
extend |
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند |
separator |
نشانه جدا کردن بخشهای خط دستور در برنامه مثل دستور وآرگومان |
source |
استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند |
modifier |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
modifiers |
دستور برنامه نویسی که وضعیت طبیعی دستور را تغییر میدهد |
actual address |
دستور نهایی که پس از اعمال تغییرات در دستور ابتدایی اجرا میشود |
statement |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
skips |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
skip |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
skipped |
دستور کامپیوتر خالی که CPU را به دستور بعدی هدایت میکند |
statements |
دستور برنامه کامپیوتری که حاوی بیش از یک دستور یا عبارت باشد |
piped |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
pipe |
که به سیستم عامل می گوید خروجی یک دستور را به دستور دیگر بفرستد به جای نمایش آن |
basic |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
fetched |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
basics |
دستور تغییر نیافته برنامه که پردازش میشود تا دستور اجرا شدنی بدست آید |
fetches |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
GOSUB |
دستور برنامه نویسی که یک تابع را اجرا میکند و سپس دستور بعدی را برمی گرداند |
fetch |
دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود |
prefixes |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
prefix |
کد یا دستور یا حرفی که در شروع پیام یا دستور نوشته شود |
effective |
دستور نتیجهای که پس از تغییر در دستور اصلی اجرا میشود |
branch |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
branches |
مسیر یا جهش مناسب از یک دستور به دستور دیگر |
discrimination instruction |
دستور برنامه نویسی شرطی که با همراه داشتن محل دستور بعدی که باید اجرا شود و کنترل مستقیم اعمال میکند. |
parting injuncyions |
دستور در هنگام جدایی اخرین دستور |
macroinstruction |
دستور برنامه نویسی که به چندین دستور در تابع یا ماکرو برمی گردد. نرم افزار نشر Macromedia Derector برای PC و Macintosh با استفاده از زمان چاپ Lingo |
languages |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
language |
زبانی که برای برنامه نویسی طولانی و پیچیده است که هر دستور نشان دهنده یک دستور کد ماشین است |
do nothing instruction |
دستور برنامه نویسی که عملی انجام نمیدهد فقط شمارنده برنامه را به آدرس دستور بعدی افزایش میدهد |
halts |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halt |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
halted |
وضعیتی که CPU به دستور غلط برسد یا به دستور نیمه برسد که در برنامه اجرا میشود |
residents |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
resident |
برنامهای که از خط دستور شروع میشود , وسپس درحافظه بار میشود, آماده دریافت توسط عملی است و کنترل را به خط دستور برمی گرداند |
branch |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
branches |
دستور برنامه شرطی که محل دستور بعدی در برنامه را مسخص میکند |
one plus one address |
قالب دستور که حاوی محل یک ثبات و محل دستور بعدی باشد |
immediate |
دستور کامپیوتری که عملوند در دستور راست و نه آدرس محل عملوند |
interface |
واسط |
interfaces |
واسط |
point of intersection |
واسط |
mediums |
واسط |
medium |
واسط |
intermediate storage |
انباره واسط |
peripheral |
برنامه یا تابع واسط |
navigation |
دگمه ها و واسط کاربر |
garbage |
واسط رادیویی از کانالهای مجاور |
interfaces |
واسط واحد پردازش و باس IEEE |
telematics |
واسط پردازش داده و وسایل ارتباطی |
crosstalk |
واسط بین دو کابل ارتباطی یا کانال |
interface |
و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند |
ieee |
واسط ی که مط ابق استاندارهای IEEE است |
interpolation |
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه |
interface |
واسط واحد پردازش و باس IEEE |
interfaces |
و به عنوان پردازنده واسط عمل میکند |
logical |
یری توان پردازش موتور واسط |
interpolations |
محاسبه مقادیر واسط بین دو نقط ه |
hybrid circuit |
نوعی واسط بین کامپیوتر و یک قطعه آنالوگ |
port |
سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود |
interface |
پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است |
channels |
رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد |
channel |
رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد |
channeled |
رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد |
channeling |
رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد |
channelled |
رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد |
musical instrument digital interface |
واسط سریال که قط عات الکترونیکی را بهم وصل میکند |
interfaces |
پورت ورودی /خروجی موازی و واسط DMA است |
adapter |
وسیلهای که واسط CPU و یک یا چند کانال ارتباطی است |
acr |
واسط ی که به وسیله آن دستگاه ضبط به کامپیوتر وصل میشود |
joystick |
مدار و اتصالی که برای واسط بین goystick و کامپیوتر است |
p code |
روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر |
presentation manager |
واسط کار به گرافیک تامین شده توسط سیستم عامل OS/2 |
shield |
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده |
shields |
حفافت سیگنال یا وسیله از واسط خارجی و ولتاژ آسیب رساننده |
centronics interface |
واسط چاپ موازی که توسط Centronics Inc پیشنهاد شده است |
adapter |
کارت واسط جانبی که به وسایل ناهماهنگ امکان ارتباط میدهد |
breakout box |
وسیلهای وضیعت خط وط بین واسط ه ها یا کابل ها یا اتصالات را نشان میدهد |
joysticks |
مدار و اتصالی که برای واسط بین goystick و کامپیوتر است |
ccp |
نرم افزاری که واسط بین ترمینال کاربر و Bios سیستم است |
Advanced Technology Attachment |
حالت معمول از واسط SCSI که تحت نام IDE هم شناخته شده است |
AT Attachment |
واسط استانداردی که به -CD ROM یا یا درایو نوار اجازه اتصال به پورت ATA میدهد |
standards |
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند |
standard |
واسط بین دو یا چند سیستم که از استانداردهای از پیش تعیین شده پیروی می کنند |
AT Attachment |
گونه مشابهی از واسط SCSI که تحت نام IDE شناخته شده است |
communication |
پردازندهای که چندین واسط و مدیریت بین کامپیوتر و کنترل خط وط ارتباطی برقرار میکند. |
topology |
که کابل بندی و واسط های لازم و امکانات موجود درشبکه را مشخص میکند |
device driver |
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است |
drivers |
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است |
device handler |
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است |
driver |
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است |
electronics |
استانداردی که سیگنالهای واسط رامعرفی میکند. نرخ ارسال و نیرو برای اتصال ترمینال ها به مودم ها |
shields |
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند |
open |
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند |
internal store |
بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط |
internal memory |
بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط |
shield |
صفحه فلزی متصل به زمین برای اینکه ولتاژ خط رناک یا واسط ها به قطعه الکترونیکی نرسند |
opened |
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند |
opens |
کامپیوتر با واسط گسترده پانج شده که امکان ورود سخت افزار جانبی و نصب آن را می دهند |
graphical user interface |
واسط بین سیستم عامل و برنامه و کاربر از تصاویر گرافیکی و نشانه ها برای نمایش توابع یا فایل |
standards |
استاندارد |
standard |
استاندارد |
canonical |
استاندارد |
modulus |
استاندارد |
high and dry <idiom> |
استاندارد |
finder |
واسط کاربر گرافیکی به Macintosh اجازه دادن به کابر به مشاهده فایل ها و شروع برنامههای کاربردی با استفاده از Mouse |
rf |
ورقه نازک فلزی که اطراف یک کابل پیچیده شده که مانع ارسال سیگنالهای واسط فرکانس رادیویی میشود |
standard of living |
استاندارد زندگی |
standard |
استاندارد همگون |
boilerplate |
متن استاندارد |
standards of living |
استاندارد زندگی |
standardized |
استاندارد شده |
frequency standard |
استاندارد فرکانس |
standardizing |
استاندارد نمودن |
standards |
استاندارد همگون |
standardised |
استاندارد نمودن |
dialect |
ی در زبان استاندارد |
dialects |
ی در زبان استاندارد |
standardises |
استاندارد نمودن |
basic standard |
استاندارد اولیه |
standardising |
استاندارد نمودن |
standardize |
استاندارد نمودن |
standardizes |
استاندارد نمودن |
basic standard cost |
قیمت استاندارد |
standard resistor |
مقاومت استاندارد |
normal temperature and pressure |
شرایط استاندارد |
standard specification |
مقررات استاندارد |
standardization |
استاندارد سازی |
table lamp |
لامپ استاندارد |
standard ohm |
اهم استاندارد |
standard measure |
اندازه استاندارد |
standard interface |
رابط استاندارد |
standard interface |
واسطه استاندارد |
traditional chess |
شطرنج استاندارد |
standard specification |
دستورات استاندارد |
standard solution |
محلول استاندارد |
standard section |
پروفیل استاندارد |
nonstandard |
غیر استاندارد |
standard pascal |
پاسکال استاندارد |
standard pitch |
گام استاندارد |
standard price |
قیمت استاندارد |
magnetic standard |
اهنربای استاندارد |
standard rate |
نرخ استاندارد |
standard temperature and pressure |
شرایط استاندارد |
standard function |
تابع استاندارد |
standard cell |
پیل استاندارد |