Dictiornary-Farsi | واقعا کاری از دست من برنمی آد. | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
I'm really not responsible for it. <idiom>	واقعا کاری از دست من برنمی آد.


Other Matches

I can't help it. <idiom>	کاری از دست من برنمی آد
ancillary equipment	وسیلهای که کاری را ساده تر میکند ولی واقعا نیاز نیست
essentially	واقعا"
virtually	واقعا"
realy	واقعا
really	واقعا
of a verity	واقعا
veritably	واقعا
I Really need for u	من واقعا
actually	واقعا
simply	واقعا
in point of fact <idiom>	براستی ،واقعا
indeed	واقعا هر اینه
bodily	واقعا جسمانی
really sick	واقعا جالب
really wicked	واقعا عالی
really sick	واقعا عالی
verily	حقیقتا واقعا
quite	سراسر واقعا
really wicked	واقعا جالب
to be dead keen [on]	واقعا مشتاق بودن [به]
Thank you very much indeed.	واقعا خیلی ممنون.
What impudence!what never !what cheek!	واقعا" که خیلی رو می خواهد !
to be hot [for]	واقعا مشتاق بودن [به]
matter of fact <idiom>	چیزی واقعا درست باشه
I'm really not responsible for it. <idiom>	من واقعا نمیتونم کمکی بکنم.
You really are cheeky!	واقعا" عجب رویی داری !
That's just [really] outragous!	این که واقعا مضخرف است!
This is a red rag for me.	این من را واقعا عصبانی میکند.
That's just ridiculous!	این که واقعا مسخره است! [طنز]
I was devastated. <idiom>	من را واقعا پریشان کرد. [اصطلاح روزمره]
You're driving me mad!	تو من را واقعا دیوانه می کنی! [اصطلاح روزمره]
You really ought to take better care of yourself.	شما واقعا باید بهترمراقب خودتان باشید.
You really look like a million bucks in that dress.	در این لباس واقعا محشر به نظر می آیی.
That is all we needed!That caps ( beats ) all !	واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
to look like a million dollars [bucks] [American E] <idiom>	واقعا محشر به نظر آمدن [اصطلاح روزمره]
torches	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes	راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching	کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
I'm still not quite sure how good you are.	من هنوز هم نمی دونم که تو واقعا چقدر خوب هستی.
... however sometimes it just can't be helped.	... اما بعضی وقتها واقعا کاریش نمی شه کرد.
specious	بطورسطحی درست فاهرامنطقی ودرست ولی واقعا عکس ان
show one's (true) colors <idiom>	نشان دادن چیزی که شخص واقعا دوست دارد
Hotel accommodation is rather expensive there.	قیمت [اتاق] هتل آنجا واقعا گران است.
stringing	خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing	میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
All of which doesn't really help us very much in our day-to-day lives.	تمامی این موارد به زندگی روزانه ما واقعا کمکی نمی کند.
quantum meruit	هر قدر کارش واقعا" ارزش داشته باشد در دعوی کارگربر کارفرما
glid	تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
drilling pattern	نمونه مته کاری الگوی مته کاری
reputed owner	در CL تاجرورشکسته مالک اعتباری کلیه اموالی که در تصرف داردتلقی میشود ولو اینکه واقعا" مالک انها نباشد و این از نظر حفظ حقوق غرماء است
plumbery	سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics	موزاییک کاری معرق معرق کاری
active	کاری
electroplating	اب کاری
curry	کاری
curries	کاری
plasterwork	گچ کاری
feckful	کاری
currie	کاری
impotency	کاری
effective	کاری
flower piece	گل کاری
hypofunction	کم کاری
inaction	بی کاری
malfunctions	کژ کاری
malfunction	کژ کاری
curry powder	کاری
curry powders	کاری
slobbery	تف کاری
malfunctioned	کژ کاری
impotence	کاری
under employment	کم کاری
intent on doing anything	کاری
plastering	گچ کاری
parget	گچ کاری
latticework	شبکه کاری
workspace	فضای کاری
working storage	انباره کاری
metallurgy	فلز کاری
dressing-down	چوبه کاری
pique	منبت کاری
sinfulness	خطا کاری
tessellation	موزاییک کاری
burnishing	صیقل کاری
burnishing	پرداخت کاری
illuminations	تذهیب کاری
smelting	ذوب کاری
brushwork	قلممو کاری
steelwork	فولاد کاری
you are welcome	کاری نکردم
stannary	قلع کاری
drilling	مته کاری
stalactite work	مقرنس کاری
fretwork	منبت کاری
illumination	تذهیب کاری
stonemasonry	سنگ کاری
studious to do a thing	بکردن کاری
forging	چکش کاری
studious of doing a thing	بکردن کاری
metalwork	فلز کاری
work area	ناحیه کاری
workstation	ایستگاه کاری
workstations	ایستگاه کاری
compounding	امیزه کاری
farming	اجاره کاری
workbenches	محیط کاری
the needful	اصل کاری
workbench	محیط کاری
punching	منگنه کاری
wood carving	منبت کاری
to reproach an act	کاری را بد دانستن
toryism	محافظه کاری
treacherousness	خیانت کاری
trephination	مته کاری
trephine	مته کاری
turnery	منبت کاری
tinwork	قلع کاری
ultraism	افراط کاری
work year	سال کاری
the manner of doing any thing	طرزانجام کاری
extruding	چکش کاری
turnery	تراش کاری
extrudes	چکش کاری
welding	جوش کاری
extruded	چکش کاری
lubrication	روغن کاری
surgical operation	دست کاری
extrude	چکش کاری
hammering	چکش کاری
plating	روکش کاری
afforestation	جنگل کاری
frustrating	بدل کاری
working storage	حافظه کاری
frustrates	بدل کاری
frustrate	بدل کاری
workgroup	گروه کاری
working set	مجموعه کاری
tongue lash	فحش کاری
forming	فرم کاری
argentation	نقره کاری
caulking	بتونه کاری
cautiousness	احتیاط کاری
cementation	سمنت کاری
cementation	سیمان کاری
i will see sbout it	یک کاری می کنم
chromium plating	اب کرم کاری
hypothyroidism	کم کاری تیروئید
hydrotreating	هیدروژن کاری
hunkerism	محافظه کاری
hours of business	ساعتهای کاری
compulsiveness	مکرر کاری
cartwhip	شلاق کاری
canniness	ملاحظه کاری
calk	بتونه کاری
knurled tool	ابزار اج کاری
it is a soft snap	کاری ندارد
blindage	صیقل کاری
boo boo	اشتباه کاری
brick work	سفت کاری
brick work	اجر کاری
brickworks	سفت کاری
insagacity	ندانم کاری
bumping tool	ابزار خم کاری
business hours	ساعت کاری
ingraving	کنده کاری
conservativeness	محافظه کاری
hole punching	منگنه کاری
discreetnss	احتیاط کاری
folding press	پرس خم کاری
folding machine	دستگاه خم کاری
flagitiousness	تبه کاری
finishing touches	دست کاری
figuration	شیرین کاری
fiendishness	تبه کاری
fal lal	ریزه کاری
fairing	صیقل کاری
factorage	حق العمل کاری
drilling work	مته کاری
discreetness	احتیاط کاری
disguised underemployment	کم کاری پنهان
galvanization	رویینه کاری
contouring operation	فرم کاری
contrasuggestibility	وارون کاری
cotton plantation	پنبه کاری
counterattack	بدل کاری
crypianalysis	پنهان کاری
habitual way of doing anything	کردن کاری
graving	کنده کاری
cutting off	برش کاری
d. touch	نازک کاری
delicacy of touch	ریزه کاری
glyptics	کنده کاری
dry farm	دیم کاری
lattice work	شبکه کاری
amalgamate	ملغمه کاری
purview of an occupation	حدود کاری