English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (7 milliseconds)
English Persian
objective reality واقعیت برونی
Other Matches
outside برونی
outsides برونی
objectives برونی
objective برونی
external sense حس برونی
extrinsic برونی
external برونی
exogenous برونی
externals برونی
exoterical برونی
extrinsic reward پاداش برونی
exogenous event رویداد برونی
external function تابع برونی
external table جدول برونی
external reward پاداش برونی
epidermis پوست برونی
epizoon انگل برونی
external pressure فشار برونی
external phase فاز برونی
exosmosis حلول برونی
external inhibition بازداری برونی
external command فرمان برونی
extrapolations براورد برونی
veranda ایوان برونی
verandahs ایوان برونی
verandas ایوان برونی
extrapolation براورد برونی
pods پوست برونی
outboard engine موتور برونی
outer connection پیوند برونی
periderm پوست برونی
airlocks صندوقهی برونی
extroversion رویش برونی
phlogosis اماس برونی
springing of extrados پاطاق برونی
extrinsic motivation انگیزش برونی
pod پوست برونی
external validity اعتبار برونی
neurilemma or lema پوشش برونی پی
externalization برونی کردن
exteroceptor گیرنده برونی
scarf skin پوست برونی
external auditory meatus گذرگاه برونی گوش
exo skeleton استخوان بندی برونی
outward things جهان برونی یا فاهر
exoterics تعلیمات برونی یاعمومی
outward application استعمال برونی یا خارجی
extrovert دارای رویش برونی
extroverts دارای رویش برونی
external hard disk دیسک سخت برونی
nearside lane خط یکم یا راه برونی
epidermal مربوط به پوست برونی بشرهای
external modem تلفیق و تفکیک کننده برونی
external ophthalmia اماس برونی تخم چشم
epidermic مربوط به پوست برونی بشرهای
realities واقعیت
virtuality واقعیت
entelechy واقعیت
fact واقعیت
actuality واقعیت
facts واقعیت
reality واقعیت
verity واقعیت
verities واقعیت
actuality or actualness واقعیت
put inpractice واقعیت دادن
carry into effect واقعیت دادن
make something happen واقعیت دادن
subjective reality واقعیت ذهنی
implement واقعیت دادن
put ineffect واقعیت دادن
verisimilitude شباهت به واقعیت
accomplish واقعیت دادن
bring inbeing واقعیت دادن
execute واقعیت دادن
fulfill [American] واقعیت دادن
make a reality واقعیت دادن
put into practice واقعیت دادن
put into effect واقعیت دادن
bring into being واقعیت دادن
actualise [British] واقعیت دادن
actualize واقعیت دادن
carry ineffect واقعیت دادن
carry out واقعیت دادن
reality therapy واقعیت درمانی
fulfilled واقعیت دادن
fulfilling واقعیت دادن
realism واقعیت گرایی
actualize واقعیت دادن
actualization واقعیت دادن
unreality عدم واقعیت
misrepresentation قلب واقعیت
fulfil واقعیت دادن
fulfills واقعیت دادن
empirical reality واقعیت تجربی
objectivity هستی واقعیت
objective reality واقعیت عینی
fulfils واقعیت دادن
reality principle اصل واقعیت
reality testing واقعیت ازمایی
fulfill واقعیت دادن
bovarism در هم امیزی خیال و واقعیت
wise up to <idiom> بالاخره فهمیدن واقعیت
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
realism مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
externalize واقعیت خارجی قائل شدن
externalizing واقعیت خارجی قائل شدن
externalizes واقعیت خارجی قائل شدن
externalising واقعیت خارجی قائل شدن
externalized واقعیت خارجی قائل شدن
pin down <idiom> اجبار شخصی دربیان واقعیت
externalised واقعیت خارجی قائل شدن
externalises واقعیت خارجی قائل شدن
pragmatic فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
matter-of-fact <idiom> چیزی که شخص است ،برطبق واقعیت
I would like to learn the truth. من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
pragmatics فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
a bitter pill to swallow <idiom> یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
stat [on something] واقعیت ها به صورت اعداد [مربوط به چیزی] [اصطلاح روزمره]
gap analysis تجزیه و تحلیل فاصله بین پیش بینی و واقعیت
misrepresentation در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
swelled head <idiom> (خود بزرگ بینی) از واقعیت خود را برتر دیدن
pragmatism مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com