English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 95 (6 milliseconds)
English Persian
empirical reality واقعیت تجربی
Other Matches
empiric تجربی
experiential تجربی
empirical تجربی
emprical تجربی
experimental تجربی
a posteriori تجربی
tentative تجربی
demonstration نمایش تجربی
realpolitik سیاست تجربی
empiricism تجربی نگری
empirical knowledge معرفت تجربی
demonstrations اثبات تجربی
empirical equation معادله تجربی
demonstrations نمایش تجربی
experimental data دادههای تجربی
empiric ازمایشی تجربی
empirical study بررسی تجربی
demonstration اثبات تجربی
Experimental architecture معماری تجربی
experimental probability احتمال تجربی
empiricist تجربی نگر
empirical self خود تجربی
emprical formula فرمول تجربی
non destructive ازمایش غیر تجربی
tentative امتحانی عمل تجربی
input output analysis تحلیل داده ها ستاده ها مطالعه تجربی روابط متقابل بخشهای مختلف اقتصاد
entelechy واقعیت
virtuality واقعیت
actuality or actualness واقعیت
verity واقعیت
verities واقعیت
realities واقعیت
facts واقعیت
fact واقعیت
actuality واقعیت
reality واقعیت
fulfill [American] واقعیت دادن
bring into being واقعیت دادن
put into effect واقعیت دادن
put into practice واقعیت دادن
make a reality واقعیت دادن
carry ineffect واقعیت دادن
fulfills واقعیت دادن
accomplish واقعیت دادن
bring inbeing واقعیت دادن
put inpractice واقعیت دادن
carry into effect واقعیت دادن
make something happen واقعیت دادن
implement واقعیت دادن
actualize واقعیت دادن
actualise [British] واقعیت دادن
carry out واقعیت دادن
execute واقعیت دادن
put ineffect واقعیت دادن
objectivity هستی واقعیت
objective reality واقعیت برونی
objective reality واقعیت عینی
fulfill واقعیت دادن
actualization واقعیت دادن
actualize واقعیت دادن
misrepresentation قلب واقعیت
fulfils واقعیت دادن
fulfilling واقعیت دادن
fulfilled واقعیت دادن
fulfil واقعیت دادن
unreality عدم واقعیت
realism واقعیت گرایی
reality principle اصل واقعیت
subjective reality واقعیت ذهنی
reality therapy واقعیت درمانی
verisimilitude شباهت به واقعیت
reality testing واقعیت ازمایی
bovarism در هم امیزی خیال و واقعیت
wise up to <idiom> بالاخره فهمیدن واقعیت
realism مشرب اصالت واقعیت یا حقیقت
pin down <idiom> اجبار شخصی دربیان واقعیت
I would like to know the truth. من دوست دارم که واقعیت رو بدونم.
externalizing واقعیت خارجی قائل شدن
externalising واقعیت خارجی قائل شدن
externalizes واقعیت خارجی قائل شدن
externalized واقعیت خارجی قائل شدن
externalize واقعیت خارجی قائل شدن
externalises واقعیت خارجی قائل شدن
externalised واقعیت خارجی قائل شدن
I would like to learn the truth. من دوست دارم از واقعیت مطلع بشوم.
pragmatics فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
a bitter pill to swallow <idiom> یک واقعیت ناخوشایند که باید پذیرفته شود
matter-of-fact <idiom> چیزی که شخص است ،برطبق واقعیت
pragmatic فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
gap analysis تجزیه و تحلیل فاصله بین پیش بینی و واقعیت
stat [on something] واقعیت ها به صورت اعداد [مربوط به چیزی] [اصطلاح روزمره]
misrepresentation در CL وقتی قلب واقعیت میتواند در محدوده مسئولیت مدنی موضوع دعوی قرار گیرد که ناشی از عمد وقصد باشد تدلیس
swelled head <idiom> (خود بزرگ بینی) از واقعیت خود را برتر دیدن
pragmatism مصلحت گرایی روش فکری منسوب به ویلیام جیمز امریکایی که درمقابل تعریفی که فلسفه مابعدالطبیعه از حقیقت میکند به این شرح " مطابقت ذهن با واقعیت خارجی "تعریف جدیدی وضع نموده است به این شکل " ان چه درعمل مفید افتد حقیقت است "
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com