English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
lateral واقع درخط افقی
laterad واقع درخط افقی
Other Matches
azimuth قوس افقی در جهت گردش عقربه ساعت واقع بین نقطه ثابتی
planing افقی سطح افق افقی کردن
levelled تراز سطح افقی افقی کردن
levels تراز سطح افقی افقی کردن
leveled تراز سطح افقی افقی کردن
level تراز سطح افقی افقی کردن
planes افقی سطح افق افقی کردن
plane افقی سطح افق افقی کردن
planed افقی سطح افق افقی کردن
in range with درخط
linear target هدفهای درخط
draw up <idiom> دست بردن درخط
less than release unit یکان درخط ترابری
sliding wedge گاوه افقی یاکولاس افقی
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
rectilinear سیر کننده درخط مستقیم
awaiting aircraft availability زمان انتظار درخط تعمیر
have dibs on <idiom> درخط استفاده از چیزی بودن
copier مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
copiers مقلد شیوه دیگران درخط وانشاء
course line shot تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
rehyphenation تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
word warp فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
laterad افقی
horizontal افقی
lateral افقی
transom وادار افقی
horizontal hook قلاب افقی
putlog or lock تیر افقی
horizontal integration ادغام افقی
cross beam تیر افقی
plain coordinates مختصات افقی
transverse plane صفحه افقی
rhumb دایره افقی
horizontal scrolling حرکت افقی
ordinate حور افقی
horizontal pump پمپ افقی
horizontal loading کولاس افقی
horizontal integration انضمام افقی
horizontal taping مساحی افقی
horizontal wedge کولاس افقی
horizontal wedge گاوه افقی
straight افقی بطورسرراست
horizontal mobility تحرک افقی
straightest افقی بطورسرراست
horizontal section برش افقی
horizontal plane صفحه افقی
jack arch طاق افقی
landscape orientation تمایل افقی
horizontal polarization قطبش افقی
horizontal integration تمرکز افقی
straighter افقی بطورسرراست
horizontal growth رشد افقی
cross hatch هاشور افقی
transom الت افقی
cross head تیر افقی
trunnion مفصل افقی
trunnion پاشنه افقی
horizontally بطور افقی
horizontal candlepower شمع افقی
abscissa محور افقی
abscissa بعد افقی
horizontal cornice رخ بام افقی
tiers ردیف افقی
cross level افقی کردن
horizontal boring سوراخکاری افقی
crosscut saw اره افقی بر
horizontal crossbar میله افقی
tier ردیف افقی
yardarm بازوی افقی
horizontal سطح افقی
cross-beam تیر افقی
horizontal disparity ناهمخوانی افقی
brise-soleil کرکره افقی
brise-soleil پرده افقی
horizontal combination ترکیب افقی
grand piano پیانوی بزرگ و افقی
horizontal phase control تنظیم فاز افقی
grand pianos پیانوی بزرگ و افقی
surge حرکات افقی اب دریا
surged حرکات افقی اب دریا
horizontal loading بارگیری افقی کشتیها
horizontal arch element حلقه افقی قوس
cross level حباب تراز افقی
elevators مکان افقی متحرک
elevator مکان افقی متحرک
cross grinder شاه تیر افقی
advection جابجایی افقی هوا
crossbars تیرک افقی دروازه
crossbar تیرک افقی دروازه
surges حرکات افقی اب دریا
horizontal labor mobility تحرک افقی کارگر
horizon system of coordinates دستگاه مختصات افقی
horizontal stabilizer مکان افقی ثابت
spar ستون افقی [کشتی]
lateralrelationship نسبت در خط افقی از پهلو
mean horizontal candlepower شمع افقی متوسط
x plates صفحات انحراف افقی
transverse abduction دور کردن افقی
X coordinate مختصات بردار افقی
bar میله افقی در پرش
ridge pole کش دیرک افقی چادر
x axis بردار افقی گراف
roof tree کش دیرک افقی چادر
transverse adduction نزدیک کردن افقی
horizontal synchronizing همزمان ساز افقی
horizontal loom دار افقی [قالی]
dragon-tie تیر افقی گوشه ها
common roof تیرچه افقی خرپا
transom الت افقی کمرکش
boom ستون افقی [کشتی]
breastsummer تیر افقی سردر
horizontal shearing stress تنش برش افقی
horizontal social mobility تحرک افقی اجتماعی
vertical loom دار افقی [قالی]
bars میله افقی در پرش
bar چوب افقی بالای مانع
chitary jireugi ضربه مشت موازی یا افقی
wale تیر افقی انتخاب کردن
western roll غلطیدن افقی از روی میله
windowsill قسمت افقی لبه پنجره
x axis محور افقی مختصات یا محورطولها
scans یکی ازخط وط افقی فسفری
scanned یکی ازخط وط افقی فسفری
scan یکی ازخط وط افقی فسفری
crosspiece قسمت افقی وعرضی هر چیزی
adjustment for horizontal-circle image تنظیم افقی مرکز تصویر
crossbar چوب افقی بالای مانع
crossbars چوب افقی بالای مانع
axis برای مختصات افقی در گراف
transit compass الت سنجش گوشههای افقی
yard بازوی افقی دکل ناو
horizontal loading پر کردن مهمات به طور افقی
yards بازوی افقی دکل ناو
boom تیر افقی وصل به بادبان
boomed تیر افقی وصل به بادبان
racing dive شیرجه افقی دراغاز مسابقه
booming تیر افقی وصل به بادبان
horizontal event numbering شماره گذاری افقی وقایع
booms تیر افقی وصل به بادبان
ledgers تیر افقی جلو چوبست
bars چوب افقی بالای مانع
ledger تیر افقی جلو چوبست
foward speed همنه سرعت در صفحه افقی
twists دوران حول محور افقی پیچش
bail چوب کوتاه افقی روی پایه
warp beam چوب افقی بالای دار [قالی]
rows مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
row مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
twist دوران حول محور افقی پیچش
rowed مجموعه دادههای افقی در آرایه یا ماتریس
twisting دوران حول محور افقی پیچش
chimney-mantle [قسمت افقی پیش بخاری تزئینی]
breast چوب افقی پایین دار [قالی]
horizontal tab حرکت مکان نما به صورت افقی
x axis محور افقی روی یک صفحه مختصاتی
horizontal drilling and milling machine دستگاه مته کاری و فرزکاری افقی
sliding wedge تیغه متحرک کولاس گاوهای افقی
lateral افقی راهرو زیرزمینی موازی جبهه
validity بررسی و افقی بودن داده یا نتیجه
trabeated ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
trabeation ساخته شده بوسیله تیرهای افقی
mid span مرکزفاصله افقی بین دو پایه متوالی پل
x amplifier تقویت کننده با سیستم انحراف افقی
high tailed aircraft هواپیمایی که دم افقی ان بالای سکان عمودی قرارگرفته
treadmills چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
adjustable stabilizer تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
advection حرکت افقی تودهای ازهوا دراثرتغییردرجهء حرارت
side cast پرتاب نخ ماهیگیری بحالت قوس تقریبا" افقی
raster scan graphics نمایش بصری صفحه تصویربا خطوط افقی
purline قسمت افقی روی شاه تیر یا ستونها
purlin قسمت افقی روی شاه تیر یاستونها
planche وضع افقی بدن ژیمناست روی دستها
outhaul طناب وصل کننده بادبان به تیر افقی
bowled باختن توپزن در نتیجه انداختن میله افقی
treadmill چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
orientation جهت صفحه یا به صورت لبه افقی یا عمودی
post mortem پس از واقع
As it were در واقع
situating واقع در
situates واقع در
situate واقع در
substantially در واقع
bestead واقع
situated or situate واقع
in reality در واقع
indeed در واقع
postmortem پس از واقع
scan حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
dish rag حالت افقی بدن ژیمناست درامتداد چوب موازنه
planimetric نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
jetstream باد تقریبا افقی با سرعت بیش از 08 کیلومتر بر ساعت
potter wheel صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
two-dimensional آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
blade flapping حرکت تیغههای گردنده هلیکوپتر حول لولای افقی
panning حرکت افقی داده گرافیکی درعرض یک صفحه نمایش
ledger board تخته افقی روی نرده پلکان یانرده ایوان
scanned حرکت اشعه تصویر افقی در مقابل صفحه CRT
femur [نمای صاف افقی که میان آن حجاری شده باشد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com