Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
sublingual
واقع درزیر زبان
Other Matches
subocular
واقع درزیر چشم
As mentioned below.
مذکور درزیر
[آنچه درزیر آمده است]
retrolingual
واقع در پشت زبان پس زبانی
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
below
درزیر
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
درزیر
hereinafter
[formal]
<adv.>
درزیر
under-
درزیر
under
درزیر
hereafter
<adv.>
درزیر
below
<adv.>
درزیر
under-
مخفی درزیر
under
مخفی درزیر
named here under
نام برده درزیر
under the t. of
درزیر نفوذ درتحت تسلط
submersible
قابل فرورفتن یا فرو بردن درزیر اب
flat
درزیر خوابیده پنچری لاستیک اتومبیل
flattest
درزیر خوابیده پنچری لاستیک اتومبیل
We went swimming in the moonlight (by moonlight ) .
درزیر نور ماه ( مهتاب ) شنا کردیم
schnorkel
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
snorkels
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
snorkel
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
underpin
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpins
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
translators
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
crossbones
تصویر دو استخوان متقاطع درزیر جمجمه که نشان پرچم دزدان دریایی است
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targets
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
linguo dental
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targetted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
modula
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
bal
زبان ساده شده زبان اسمبلی
He is speechless (inarticulate).
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
mealymouthed
ادم چرب زبان شیرین زبان
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
glib
چرب زبان زبان دار
Arabic
زبان تازی زبان عربی
interpret
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreted
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interprets
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
underbrush
درخت کوچک روینده درزیر درخت
scottish gaelic
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
situating
واقع در
situate
واقع در
postmortem
پس از واقع
in reality
در واقع
substantially
در واقع
situates
واقع در
bestead
واقع
indeed
در واقع
situated or situate
واقع
post mortem
پس از واقع
As it were
در واقع
realistic
واقع گرایانه
intramontane
واقع در کوهستان
trumped up
خلاف واقع
postern
واقع درعقب
vertical
واقع در نوک
intralogical
واقع در حدودمنطق
realistic
واقع بین
intradermal
واقع در زیرپوست
alpha lyrae
نسر واقع
precordial
واقع در پیش دل
procephalic
واقع در جلو سر
trumped-up
خلاف واقع
realistically
واقع بین
located inside
تو واقع شده
covenant
واقع شود
setting up
واقع شده
limitrophe
واقع در مرز
sets
واقع شده
set
واقع شده
realistically
واقع گرایانه
life like
واقع نما
it lies on the east of
در خاور واقع
osculant
واقع شونده
yonder
واقع درانجا
realist
واقع بین
intradermic
واقع در زیرپوست
nether
واقع در پایین
situated
واقع شده در
flight from reality
واقع گریزی
initials
واقع در اغاز
initialling
واقع در اغاز
initialled
واقع در اغاز
extreme position
واقع درمنتهاالیه
extraception
واقع نگری
hinder
واقع درعقب
hindered
واقع درعقب
hindering
واقع درعقب
initialing
واقع در اغاز
hinders
واقع درعقب
initialed
واقع در اغاز
dichasial
واقع در دو طرف
initial
واقع در اغاز
dereism
واقع گریزی
capsulate
واقع درکپسول
occurs
واقع شدن
occurring
واقع شدن
situated
واقع در جایگزین
nether
واقع در زیر
intervascular
واقع در میان رگ ها
onshore
واقع در ساحل
down to earth
واقع بین
down-to-earth
واقع بین
lumbar
واقع در کمر
axile
واقع درمحور
realists
واقع گرا
realists
واقع بین
initiatory
واقع در اول
hypodermal
واقع در زیرپوست
realist
واقع گرا
haemal
واقع درسوی دل
occur
واقع شدن
occurred
واقع شدن
centric
واقع درمرکز
sublunar
واقع در زیرقمر
covenants
واقع شود
vega
نسر واقع
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
shipside
واقع در کنارکشتی
meanest
واقع دروسط
sinisteral
واقع درسمت چپ
situated or situate
واقع شده
vanward
واقع درجلو
subjacent
واقع در زیر
take place
واقع شدن
to take place
واقع شدن
to come to pass
واقع شدن
lies
واقع شدن
lied
واقع شدن
lie
واقع شدن
transpontine
واقع در انسوی پل
superjacent
واقع درفوق
meaner
واقع دروسط
objectivity
واقع بینی
realism
واقع گرائی
sincipital
واقع در جلوی سر
realism
واقع بینی
untrue
خلاف واقع
mean
واقع دروسط
realism
واقع گرایی
oxtongue
گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
interdigital
واقع در میان انگشتان
interseptal
واقع در میان جدارها
intermontane
واقع در میان دو کوه
intermaxillary
واقع در میان ارواره ها
interjacent
در میان واقع شونده
to come in useful
سودمند واقع شدن
intercellular
واقع در میان یاخته ها
intercensal
واقع در میان دو سرشماری
intercililary
واقع در میان ابروها
intercolumnar
واقع در میان دو ستون
interstellar
واقع در میان ستارگان
interfacial
واقع در میان دورو
interdental
واقع در میان دو دندان
interdigitate
واقع در میان انگشتان
surfacer
جسم واقع در سطح
superlunary
واقع بر بالای ماه
downstairs
واقع در طبقه زیر
ultramarine
واقع در انسوی دریا
intermediate
در میان واقع شونده
intervertebral
واقع در میان مهره ها
interurban
واقع در میان شهرها
intertribal
واقع در میان قبیله ها
alpine
واقع در ارتفاع زیاد
interseptal
واقع در میان پره ها
mediates
درمیان واقع شدن
interplanetary
واقع در بین سیارات
intermural
واقع در میان دیوارها
supraclavicular
واقع دربالای ترقوه
superlunar
واقع دربالای ماه
lateral
واقع درخط افقی
intermundane
واقع در میان دو جهان
interscapular
واقع در میان دو کتف
interaxial
واقع در میان دو کوه
ectochondral
واقع در سطح غضروف
acceptableness
مقبول واقع شدن
dextral
واقع درطرف راست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com