English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
hypodermal واقع در زیرپوست
intradermal واقع در زیرپوست
intradermic واقع در زیرپوست
Other Matches
derma زیرپوست
hypodermis زیرپوست
dermatic وابسته به زیرپوست
cutitis اماس زیرپوست
purpura لکههای خونریزی زیرپوست
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
in reality در واقع
situated or situate واقع
indeed در واقع
situate واقع در
substantially در واقع
As it were در واقع
situating واقع در
bestead واقع
postmortem پس از واقع
situates واقع در
post mortem پس از واقع
realist واقع بین
realists واقع گرا
situated واقع شده در
sublunar واقع در زیرقمر
realist واقع گرا
initials واقع در اغاز
situated واقع در جایگزین
initialling واقع در اغاز
initialing واقع در اغاز
to take place واقع شدن
take place واقع شدن
to come to pass واقع شدن
superjacent واقع درفوق
initialled واقع در اغاز
limitrophe واقع در مرز
life like واقع نما
initiatory واقع در اول
located inside تو واقع شده
initial واقع در اغاز
initialed واقع در اغاز
hinders واقع درعقب
subjacent واقع در زیر
simultaneous with each other با هم واقع شونده
shipside واقع در کنارکشتی
extreme position واقع درمنتهاالیه
alpha lyrae نسر واقع
extraception واقع نگری
axile واقع درمحور
procephalic واقع در جلو سر
postern واقع درعقب
dereism واقع گریزی
capsulate واقع درکپسول
centric واقع درمرکز
dichasial واقع در دو طرف
sincipital واقع در جلوی سر
sinisteral واقع درسمت چپ
situated or situate واقع شده
lumbar واقع در کمر
haemal واقع درسوی دل
realistic واقع بین
realistic واقع گرایانه
realistically واقع بین
realistically واقع گرایانه
osculant واقع شونده
flight from reality واقع گریزی
trumped up خلاف واقع
trumped-up خلاف واقع
precordial واقع در پیش دل
hindering واقع درعقب
setting up واقع شده
covenant واقع شود
covenants واقع شود
vertical واقع در نوک
occur واقع شدن
it lies on the east of در خاور واقع
lie واقع شدن
yonder واقع درانجا
sets واقع شده
set واقع شده
untrue خلاف واقع
mean واقع دروسط
meaner واقع دروسط
meanest واقع دروسط
lied واقع شدن
lies واقع شدن
intralogical واقع در حدودمنطق
intramontane واقع در کوهستان
objectivity واقع بینی
realism واقع بینی
realism واقع گرایی
realism واقع گرائی
intervascular واقع در میان رگ ها
onshore واقع در ساحل
down-to-earth واقع بین
transpontine واقع در انسوی پل
realists واقع بین
occurred واقع شدن
occurring واقع شدن
down to earth واقع بین
vanward واقع درجلو
occurs واقع شدن
nether واقع در زیر
hindered واقع درعقب
nether واقع در پایین
vega نسر واقع
hinder واقع درعقب
etesian واقع شونده بطورسالیانه
intervertebral واقع در میان مهره ها
extern فاهری واقع در خارج
pragmatics فعال واقع بین
intercolumnar واقع در میان دو ستون
intercililary واقع در میان ابروها
pantropical واقع در مناطق حاره
moral realism واقع نگری اخلاقی
intercellular واقع در میان یاخته ها
equinoctial واقع درنزدیکی خط استوا
dextral واقع درطرف راست
intra uterine واقع در درون زهدان
interfacial واقع در میان دورو
interdigitate واقع در میان انگشتان
ectochondral واقع در سطح غضروف
haemal واقع درسوی چپ سینه
interdigital واقع در میان انگشتان
intracellular واقع در درون سلول
pantropic واقع در مناطق حاره
endocardial واقع دردرون قلب
interdental واقع در میان دو دندان
postcardinal واقع در پشت قلب
interjacent در میان واقع شونده
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
midship واقع درمیان کشتی
left handed واقع در سمت چپ ناشی
intermural واقع در میان دیوارها
half way واقع در نیمه راه
midmost واقع در عین وسط
middlemost واقع در عین وسط
interplanetary واقع در بین سیارات
laterad واقع درخط افقی
hypogastric واقع در زیر شکم
hypogeal واقع در شکم خاک
hypogeous واقع در شکم خاک
interurban واقع در میان شهرها
interscapular واقع در میان دو کتف
interseptal واقع در میان جدارها
intercensal واقع در میان دو سرشماری
intertribal واقع در میان قبیله ها
interaxial واقع در میان دو کوه
interaxal واقع در میان دو کوه
interamnian واقع در میان دو رودخانه
intratelluric واقع در درون زمین
first world واقع دراروپای غربی
hypogynous واقع در زیر تخمدان
lobar واقع در قسمتهای ریه
intermontane واقع در میان دو کوه
nodal واقع درنزدیک گره
intermundane واقع در میان دو جهان
interseptal واقع در میان پره ها
mid most واقع در عین وسط
it never occurred again دیگر واقع نشد
mediated درمیان واقع شدن
subocular واقع درزیر چشم
suboceanic واقع درعمق اقیانوس
mediating درمیان واقع شدن
sublunary واقع در زیر ماه
sublingual واقع درزیر زبان
subsolar واقع در نواحی گرمسیر
subcartilaginous واقع در زیر غضروف
above مافوق واقع دربالا
mural واقع برروی دیوار
murals واقع برروی دیوار
work موثر واقع شدن
mediates درمیان واقع شدن
subsacral واقع درزیراستخوان خاجی
mediate درمیان واقع شدن
ultramarine واقع در انسوی دریا
intermediate در میان واقع شونده
downstairs واقع در طبقه زیر
ventral واقع بر روی شکم
to suffer wrong مظلوم واقع شدن
post-natal واقع شونده پس از تولد
head دربالا واقع شدن
avail دردسترس واقع شدن
to come in useful سودمند واقع شدن
post natal واقع شونده پس از تولد
surfacer جسم واقع در سطح
supraclavicular واقع دربالای ترقوه
superlunary واقع بر بالای ماه
superlunar واقع دربالای ماه
worked موثر واقع شدن
terminals واقع در نوک پایان
nocturnal واقع شونده درشب
pre ocular واقع در جلو چشم
premedial واقع در نیمه قدامی
become entitled to مصداق ..... واقع شدن
prehepatic واقع در جلو جگر
caudate وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
caudel وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
precostal واقع در پیش دنده ها
ciecumoral واقع درگرداگرد دهن
left-hand واقع در سمت چپی
cislunar واقع درجو قمر
citied واقع شده در شهر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com