English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
subaerial واقع در قسمت سطحی خاک
Other Matches
bedrock سنگی که در زیر طبقه سطحی زمین واقع است
withers قسمت واقع بین استخوانهای کتف
land's end دماغهای که در دورترین قسمت باختر انگلستان واقع است
focsle قسمت جلوکشتی که درزیرعرشه واقع شده وملوانان درانجابسرمیبرند
surficial swellings بادکردگی سطحی زمین در اثریخ زدن اب زیر سطحی خاک
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
butt ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
terne ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
quartersaw الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
terneplate ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
long bone که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
topsoil خاک سطحی خاک سطحی را برداشتن
cross disbursing انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
sections قسمت قسمت کردن برش دادن
section قسمت قسمت کردن برش دادن
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
fanfold یک قسمت به یک جهت قسمت دیگر در جهت مخالف تا کاغذ به طور مناسب در چاپگر قرار گیرد
shuttle حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles قسمت قسمت حرکت کردن
executing agency قسمت اجراکننده قسمت اجرایی
shuttled قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle قسمت قسمت حرکت کردن
public relations officers رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
public relations officer رئیس قسمت روابط عمومی رئیس قسمت امور مطبوعاتی
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
army nurse corps قسمت پرستاری ارتش قسمت پرستاری نیروی زمینی
enlisted section قسمت مربوط به افراد یاسربازان قسمت اقدام افراد
shallowest کم اب سطحی
surfaced سطحی
low level سطحی
skin-deep <idiom> سطحی
shallow کم اب سطحی
shallows کم اب سطحی
sketchily سطحی
surface سطحی
surface water اب سطحی
surfaces سطحی
superficial سطحی
superficiality سطحی
acrotic سطحی
shallow foundation پی سطحی
shallower کم اب سطحی
planar سطحی
skin deep سطحی
sketchier سطحی
sketchy سطحی
decahedral ده سطحی
sketchiest سطحی
flesh wound زخم سطحی
surface treatment اندود سطحی
surface treatment اسفالت سطحی
smattering دانش سطحی
low level winds بادهای سطحی
surface treatment روکش سطحی
surface width عرض سطحی
pier پایه و سطحی
superficially بطور سطحی
extensive cultivation زراعت سطحی
extensive agriculture کشاورزی سطحی
surface treatment عملیات سطحی
surface tension کشش سطحی
surface targets هدفهای سطحی
surface soil خاک سطحی
surface charge بار سطحی
surface burning احتراق سطحی
n level logic منطق N سطحی
one level memory حافظه یک سطحی
suface wind باد سطحی
pentahedral پنج سطحی
epilimnion اب لایه سطحی
polyhedral چند سطحی
dodecahedron دوازده سطحی
evaporation تبخیر سطحی
statical moment لنگر سطحی
sorption جذب سطحی
skin effect اثر سطحی
dodecahedral دوازده سطحی
surface contact rectifier یکسوکننده سطحی
surface corrosion خوردگی سطحی
surface creep خزیدن سطحی
surface reverbration برگشتهای سطحی
surface outflow اب سطحی خروجی
surface burst ترکش سطحی
surface ornament تزیینات سطحی
surface moisture رطوبت سطحی
surface leakage نشت سطحی
adhesion جاذبه سطحی
surface irrigation ابیاری سطحی
surface inflow اب سطحی ورودی
surface evaporation تبخیر سطحی
multilevel چند سطحی
surface erosion فرسایش سطحی
surface dressing پوشش سطحی
surface detection راداراکتشافی سطحی
surface detection اکتشاف سطحی
sheet washing فرسایش سطحی
multi level چند سطحی
heptahedral هفت سطحی
singed سوختگی سطحی
singe سوختگی سطحی
bounding mine مین سطحی
ground swell موج سطحی
trihedral سه روی سه سطحی
two level store انباره دو سطحی
blanket grouting تزریق سطحی
singeing سوختگی سطحی
split-level چند سطحی
singes سوختگی سطحی
surfaces سطحی جلادادن
area load بار سطحی
surfaced سطحی جلادادن
surface سطحی جلادادن
surface tensity کشش سطحی
interfacial tension کشش سطحی
topdress سطحی ریختن
hexahedron جسم شش سطحی
adsorption جذب سطحی
formal logic قضاوت سطحی
adsorbent جاذب سطحی
floating mine مین سطحی
piers پایه و سطحی
impact burst ترکش سطحی
horizontal curve پیچ سطحی
adsorption کشش سطحی
interfacial force کشش سطحی
top soil خاک سطحی
hexahedral مکعب شش سطحی
surface drains زهکشهای سطحی
free moisture رطوبت سطحی
shuttled بمباران قسمت به قسمت
shuttle راهپیمائی قسمت به قسمت
p.p.m قسمت در یک میلیون قسمت
shuttle بمباران قسمت به قسمت
throttles عبور قسمت به قسمت
parts per million قسمت در میلیون قسمت
shuttled راهپیمائی قسمت به قسمت
shuttles راهپیمائی قسمت به قسمت
to sell in lots قسمت قسمت فروختن
shuttles بمباران قسمت به قسمت
throttling عبور قسمت به قسمت
throttle عبور قسمت به قسمت
throttled عبور قسمت به قسمت
case harden سخت گردانی سطحی
to skim ones the news به اخبارنگاهی سطحی کردن
skimmed بطور سطحی خواندن
capital widening افزایش سطحی سرمایه
topdress بطور سطحی پاشیدن
magnetic surface charge بار سطحی مغناطیسی
scorches بطور سطحی سوختن
heptahedron جسم هفت سطحی
scorch بطور سطحی سوختن
skims بطور سطحی خواندن
superficiality دانش سطحی بیمایگی
carburize سخت گرداندن سطحی
runoff coefficient ضریب جریان سطحی
density of surface charge چگالی بار سطحی
hydrology بررسی ابهای سطحی
hard surfacing سخت گردانی سطحی
in a perfunctory manner بطور سرسری یا سطحی
crazing ترک برداری سطحی
sciolistic دارای اطلاعات سطحی
adhesion force نیروی کشش سطحی
case hardening سخت گردانی سطحی
skim بطور سطحی خواندن
adsorb جذب سطحی کردن
subsurface navigation ناوبری زیر سطحی
hard surface سخت کردن سطحی
singes بطور سطحی سوختن
surface fusion welding جوشکاری ذوبی سطحی
adhesion کشش سطحی دوسیدگی
multilevel sort ترتیب چند سطحی
adhesion کشش سطحی پیوستگی
surface decarburization کربن گیری سطحی
surface integral انتگرال سطحی [ریاضی]
singeing بطور سطحی سوختن
antisurface ضد عناصر سطحی شناوردشمن
Band-Aid چارهی سطحی و موقتی
hard face سخت کردن سطحی
Band-Aids چارهی سطحی و موقتی
hokum نمایش سطحی وبد
octahedron جسم هشت سطحی
puppy love عشق سطحی و زودرس
singe بطور سطحی سوختن
singed بطور سطحی سوختن
surface reverbration امواج برگشتی سطحی رادار
skim sweeping پاک کردن سطحی مینها
once-over <idiom> یک نگاه سطحی به کسی انداختن
hard facing alloy الیاژ سخت گردانی سطحی
multi level planning برنامه ریزی چند سطحی
maximum surface temperature درجه حرارت سطحی حداکثر
street inlet دریچه ورود فاضلاب سطحی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com