Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
postnasal
واقع در یا مربوط به عقب بینی
Other Matches
realism
واقع بینی
objectivity
واقع بینی
pragmatics
فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
pragmatic
فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
nasal
مربوط به بینی
nasolachrymal
مربوط به مجرای اشک و بینی
antipodal
مربوط به ساکنین ینگی دنیا واقع در طرف مقابل زمین مستقیما
emunctory
مربوط به پاک کردن بینی عضو دافع فضولات بدن
super
: پیشوندی است بمعنی مربوط ببالا- واقع درنوک چیزی- بالایی- فوق- برتر- مافوق-ارجح-بیشتر و ابر
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
snub-nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
snub nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
pug nosed
دارای بینی کوتاه وسر بالا پهن بینی
septum
حفرههای بینی پره بینی
program loans
قرضههای مربوط به برنامههای رشد و توسعه وامهای مربوط به اجرای برنامه ها
tactical
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
tactically
مربوط به فن به کاربردن یکانها در نبرد مربوط به فن جنگ از نظر نظامی
inferences
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
inference
روش تغییر نتیجه اطلاعات مربوط به شخص با استفاده از دادههای مختلف مربوط به افراد
bioclimatic
مربوط به اقلیم شناسی مربوط به اب و هوا و نحوه زندگی
elevation guidance
دستورات مربوط به صعودهواپیما راهنماییهای مربوط به صعود هواپیما
victual
مربوط به تهیه اذوقه مربوط به تامین خوار و بار
auditory
مربوط بشنوایی یا سامعه مربوط به ممیزی وحسابداری
genital
مربوط به توالد و تناسل مربوط به دستگاه تناسلی
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
supervisory
مربوط به نظارت مربوط به نافر امور
relative
که حرکت نشانه گرروی صفحه نمایش مربوط مربوط به حرکت وسیله ورودی است
acoustic
مربوط به صدا مربوط به سامعه
acoustical
مربوط به صدا مربوط به سامعه
guided propagation
تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
vomer
استخوان میانی بینی استخوان تیغه بینی
distance angle
زاویه مربوط به برد سلاح زاویه مربوط به مسافت هدف
xenial
مربوط به مهمان نوازی مربوط به مناسبات بین مهمان و میزبان
range component
عنصر مربوط به مسافت عامل مسافت شاخه مربوط به برد
weather forecast
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
weather forecasts
پیش بینی اوضاع جوی گزارش هواشناسی پیش بینی جوی
anticipated stock losses
تلفات پیش بینی شده اماد ضایعات پیش بینی شده
anaglyph
عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
civil appropriation
اعتبارات مربوط به امورپرسنلی اعتبارات مربوط به امور غیرنظامی
predicting interval
فاصله زمانی پیش بینی شده هدف سبقت پیش بینی شده هدف
formulae
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formula
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
formulas
مقررات مربوط به ساختمان اتومبیل مقررات مربوط به ساختمان قایق مسابقه
As it were
در واقع
indeed
در واقع
situated or situate
واقع
bestead
واقع
substantially
در واقع
in reality
در واقع
post mortem
پس از واقع
postmortem
پس از واقع
situating
واقع در
situates
واقع در
situate
واقع در
hypobaric
مربوط به ارزیابی اثار کم شدن فشار جو مربوط به کم شدن فشار جو
capsulate
واقع درکپسول
realistically
واقع گرایانه
situated or situate
واقع شده
precordial
واقع در پیش دل
axile
واقع درمحور
realistically
واقع بین
nether
واقع در پایین
it lies on the east of
در خاور واقع
postern
واقع درعقب
realistic
واقع بین
realistic
واقع گرایانه
extreme position
واقع درمنتهاالیه
extraception
واقع نگری
realism
واقع گرایی
realism
واقع گرائی
shipside
واقع در کنارکشتی
set
واقع شده
covenants
واقع شود
sets
واقع شده
yonder
واقع درانجا
setting up
واقع شده
covenant
واقع شود
dichasial
واقع در دو طرف
dereism
واقع گریزی
trumped up
خلاف واقع
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
procephalic
واقع در جلو سر
limitrophe
واقع در مرز
centric
واقع درمرکز
vertical
واقع در نوک
alpha lyrae
نسر واقع
located inside
تو واقع شده
osculant
واقع شونده
sinisteral
واقع درسمت چپ
sincipital
واقع در جلوی سر
untrue
خلاف واقع
trumped-up
خلاف واقع
occurs
واقع شدن
to come to pass
واقع شدن
situated
واقع شده در
situated
واقع در جایگزین
haemal
واقع درسوی دل
realist
واقع بین
realist
واقع گرا
realists
واقع بین
realists
واقع گرا
initialed
واقع در اغاز
to take place
واقع شدن
take place
واقع شدن
down-to-earth
واقع بین
down to earth
واقع بین
intervascular
واقع در میان رگ ها
onshore
واقع در ساحل
meanest
واقع دروسط
meaner
واقع دروسط
mean
واقع دروسط
initiatory
واقع در اول
occurring
واقع شدن
occurred
واقع شدن
occur
واقع شدن
hinder
واقع درعقب
hindered
واقع درعقب
hindering
واقع درعقب
hinders
واقع درعقب
hypodermal
واقع در زیرپوست
vanward
واقع درجلو
initial
واقع در اغاز
initialing
واقع در اغاز
vega
نسر واقع
initialled
واقع در اغاز
initialling
واقع در اغاز
initials
واقع در اغاز
lie
واقع شدن
lied
واقع شدن
intramontane
واقع در کوهستان
transpontine
واقع در انسوی پل
flight from reality
واقع گریزی
lumbar
واقع در کمر
sublunar
واقع در زیرقمر
life like
واقع نما
intralogical
واقع در حدودمنطق
intradermic
واقع در زیرپوست
lies
واقع شدن
nether
واقع در زیر
superjacent
واقع درفوق
intradermal
واقع در زیرپوست
subjacent
واقع در زیر
mediating
درمیان واقع شدن
mediate
درمیان واقع شدن
nocturnal
واقع شونده درشب
intermediate
در میان واقع شونده
avail
دردسترس واقع شدن
mediated
درمیان واقع شدن
mediates
درمیان واقع شدن
work
موثر واقع شدن
premedian
واقع در نیمه قدامی
premedial
واقع در نیمه قدامی
prehepatic
واقع در جلو جگر
precostal
واقع در پیش دنده ها
to suffer wrong
مظلوم واقع شدن
ultramarine
واقع در انسوی دریا
pre ocular
واقع در جلو چشم
pragmatics
فعال واقع بین
downstairs
واقع در طبقه زیر
worked
موثر واقع شدن
pragmatic
فعال واقع بین
middlemost
واقع در عین وسط
subcartilaginous
واقع در زیر غضروف
interseptal
واقع در میان پره ها
alpine
واقع در ارتفاع زیاد
lateral
واقع درخط افقی
suboceanic
واقع درعمق اقیانوس
mural
واقع برروی دیوار
subocular
واقع درزیر چشم
subsacral
واقع درزیراستخوان خاجی
situated to the right
واقع دردست راست
surfacer
جسم واقع در سطح
supraclavicular
واقع دربالای ترقوه
superlunary
واقع بر بالای ماه
above
مافوق واقع دربالا
to come in useful
سودمند واقع شدن
subsolar
واقع در نواحی گرمسیر
sublingual
واقع درزیر زبان
acceptableness
مقبول واقع شدن
southwestern
واقع در جنوب غربی
sublunary
واقع در زیر ماه
head
دربالا واقع شدن
murals
واقع برروی دیوار
interstellar
واقع در میان ستارگان
ventral
واقع بر روی شکم
southwest
واقع در جنوب غربی
superlunar
واقع دربالای ماه
to keep one's feet on the ground
<idiom>
واقع بین ماندن
interamnian
واقع در میان دو رودخانه
intertribal
واقع در میان قبیله ها
terminals
واقع در نوک پایان
terminal
واقع در نوک پایان
interurban
واقع در میان شهرها
left-hand
واقع در سمت چپی
ectochondral
واقع در سطح غضروف
intervertebral
واقع در میان مهره ها
hypogeous
واقع در شکم خاک
hypogeal
واقع در شکم خاک
interscapular
واقع در میان دو کتف
nodal
واقع درنزدیک گره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com