Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
post natal
واقع شونده پس از تولد
post-natal
واقع شونده پس از تولد
Other Matches
simultaneous with each other
با هم واقع شونده
osculant
واقع شونده
nocturnal
واقع شونده درشب
interjacent
در میان واقع شونده
etesian
واقع شونده بطورسالیانه
intermediate
در میان واقع شونده
simultaneous
باهم واقع شونده همزمان
intervocal
میان دو صدا واقع شونده
interscholastic
واقع شونده درمیان اموزشگاه ها
coincident
واقع شونده دریک وقت
intervicalic
میان دو صدا واقع شونده
collinear
دریک خط مستقیم واقع شونده
etesian
سالی یک مرتبه واقع شونده
preterminal
واقع شونده قبل از مرگ
posttraumatic
واقع شونده پس از تصادف یا ضربه
synchronous
همگاه واقع شونده بطور هم زمان
isochronous
واقع شونده در فواصل منظم ومساوی
concurrent
دریک وقت واقع شونده موافق
isochronal
همزمان واقع شونده در فواصل منظم و مساوی
preovulatory
واقع شونده درمرحله قبل ازتخم گذاری
aborning
در بدو تولد در حال تولد
precipitated
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitate
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
intercostal
واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
postnatal
پس از تولد
births
تولد
birth
تولد
geniture
تولد
birthdays
جشن تولد
prenatal
پیش از تولد
rebirth
تولد تازه
antenatal
پیش از تولد
antenatals
پیش از تولد
rebirth
تولد دوباره
regeneracy
تولد تازه
nascent
درحال تولد
birth trauma
ضربه تولد
birth injury
اسیب تولد
birth cry
اوای تولد
regeneration
تولد تازه
birthday
جشن تولد
get
زایش تولد
nee
تولد یافته
birth certificate
گواهی تولد
place of birth
محل تولد
getting
زایش تولد
birthday cake
کیک تولد
gets
زایش تولد
Nativity
تولد عیسی
the birth of a nation
تولد یک ملت
date of birth
تاریخ تولد
redivivus
تولد تازه یافته
antenatals
مربوط به قبل از تولد
nascency
نوفهوری و اغازی تولد
antenatal
مربوط به قبل از تولد
newborn
تازه تولد شده
nascence
نوفهوری و اغازی تولد
additional production personnel
عوامل دیگر تولد
postnatal
وابسته به بعد از تولد
reborn
تولد تازه یافته
precocial
دارای استقلال ازهنگام تولد
Yuletide
ایام عید تولد عیسی
viability
قدرت ادامه زندگی پس از تولد
new born
زاییده شده تازه تولد یافته
to lie east and west
واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
birthright
حقوقی که در اثر تولد بخص تعلق می گیرد
palingenesis
تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
christian era
مبداء تاریخ کشورهای مسیحی که از زمان تولد مسیح اغازمیگردد
lord of misrule
متصدی وسرپرست تفریحات ونمایشات مخصوص عید تولد مسیح
Their birthdays are four days apart.
روز تولد شان چهار روز با هم فاصله دارد
step down
کم شونده
deliquescent
اب شونده
diminishing
کم شونده
vimineous
خم شونده
folding
تا شونده
squashy
له شونده
accumulative
جمع شونده
acquiescent
راضی شونده
interviewees
مصاحبه شونده
conducive
موجب شونده
napidescent
سنگ شونده
interviewee
مصاحبه شونده
perfusive
پاشیده شونده
congregative
جمع شونده
perfusive
پخش شونده
conducive
منجر شونده
migratory
جابجا شونده
inhibitor
مانع شونده
latescent
پنهان شونده
liquescent
مایع شونده
rubescent
قرمز شونده
introgresseive
داخل شونده
intrant
داخل شونده
riser
بلند شونده
nigrescent
سیاه شونده
locator
جایگزین شونده
meliorative
بهتر شونده
metabolic
دگرگون شونده
juvenescent
جوان شونده
metastatic
جابجا شونده
payee
پرداخت شونده
emanative
صادر شونده
clastic
جدا شونده
examinee
امتحان شونده
excurrent
جاری شونده
fill in
جانشین شونده
changful
دگرگون شونده
changful
جوربجور شونده
fly table
میز تا شونده
foldaway
کوچک شونده
frondescent
برگ شونده
fusible
ذوب شونده
base ejection
پرتاب شونده از ته
gelable
ژلاتینی شونده
clastic
تقسیم شونده
evanescent
محو شونده
clotty
دلمه شونده
emissive
خارج شونده
deviator
منحرف شونده
deteriorative
بدتر شونده
depreciable
مستهلک شونده
erubescent
سرخ شونده
eruptional
منفجر شونده
concretive
سفت شونده
concentrator
متمرکز شونده
comparand
قیاس شونده
combinatory
ترکیب شونده
dilatant
گشاد شونده
coagulable
دلمه شونده
gelable
دلمه شونده
gray
سفید شونده
assimilatory
هم جنس شونده
ingressive
داخل شونده
explosive
منفجر شونده
outgoing
صادر شونده
friable
خرد شونده
drying
خشک شونده
fulminating
محترق شونده
repressive
مانع شونده
deterrents
مانع شونده
deterrent
مانع شونده
inhibiter
مانع شونده
ingravescent
سخت تر شونده
ingoing
داخل شونده
accretive
زیاد شونده
hardenable
سخت شونده
analysand
تحلیل شونده
ameliorative
بهتر شونده
illative
منتج شونده
aggravative
بدتر شونده
adrenergic
فعال شونده
inbound
وارد شونده
displaceable
جابجا شونده
acidific
ترش شونده
increscent
زیاد شونده
ingoing
وارد شونده
accumulatively
بطورجمع شونده
payees
پرداخت شونده
frequent
تکرار شونده
stretchiest
گشاد شونده
retractive
جمع شونده
decreasingly
بطورکم شونده
clincher
متمسک شونده
stretchy
گشاد شونده
insured
بیمه شونده
remittent
سبک شونده
incoming
وارد شونده
restrainer
مانع شونده
clinchers
متمسک شونده
causative
سبب شونده
menstruating
قاعده شونده
virescent
سبز شونده
seconder
دوم شونده
seceder
منتزع شونده
frequented
تکرار شونده
frequenting
تکرار شونده
frequents
تکرار شونده
technical
دگرگون شونده
rigescent
سفت شونده
menstruating
بی نماز شونده
revulsive
جابجا شونده
cumulative
جمع شونده
reactive
منعکس شونده
entrants
وارد شونده
rarefactive
رقیق شونده
pulverulent
خرد شونده
stretchier
گشاد شونده
tensive
سفت شونده
rigescent
سخت شونده
tabescent
لاغر شونده
soluble oil
روغن حل شونده
accumulate
جمع شونده
tensive
وخیم شونده
redintegrate
تجدید شونده
tilting board
صفحه کج شونده
proliferous
تکثیر شونده
recreant
تسلیم شونده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com