English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
realistic واقع گرایانه
realistically واقع گرایانه
Other Matches
surreal فراراستی گرایانه
mentalistic ذهن گرایانه
pragmatic عمل گرایانه
theistic یزدان گرایانه
escapist گریز گرایانه
escapists گریز گرایانه
impressionistic برداشت گرایانه
moralistic اخلاق گرایانه
pluralistic کثرت گرایانه
suicidal خودکشی گرایانه
humanitarian انسان گرایانه
intercostal واقع در میان دنده ها واقع در بین رگبرگها
to lie east and west واقع شدن شرقی وغربی واقع شدن
indeed در واقع
in reality در واقع
situated or situate واقع
postmortem پس از واقع
situate واقع در
bestead واقع
As it were در واقع
situating واقع در
situates واقع در
post mortem پس از واقع
substantially در واقع
realists واقع گرا
realist واقع گرا
realists واقع بین
realist واقع بین
situated واقع در جایگزین
subjacent واقع در زیر
situated or situate واقع شده
sinisteral واقع درسمت چپ
simultaneous with each other با هم واقع شونده
shipside واقع در کنارکشتی
procephalic واقع در جلو سر
initialled واقع در اغاز
precordial واقع در پیش دل
initial واقع در اغاز
initialed واقع در اغاز
initialing واقع در اغاز
initialling واقع در اغاز
initials واقع در اغاز
sincipital واقع در جلوی سر
situated واقع شده در
sublunar واقع در زیرقمر
postern واقع درعقب
alpha lyrae نسر واقع
intervascular واقع در میان رگ ها
axile واقع درمحور
capsulate واقع درکپسول
it lies on the east of در خاور واقع
centric واقع درمرکز
dereism واقع گریزی
dichasial واقع در دو طرف
initiatory واقع در اول
hypodermal واقع در زیرپوست
haemal واقع درسوی دل
extraception واقع نگری
intradermal واقع در زیرپوست
intradermic واقع در زیرپوست
osculant واقع شونده
lumbar واقع در کمر
flight from reality واقع گریزی
realistic واقع بین
realistically واقع بین
located inside تو واقع شده
limitrophe واقع در مرز
life like واقع نما
trumped up خلاف واقع
trumped-up خلاف واقع
intramontane واقع در کوهستان
intralogical واقع در حدودمنطق
extreme position واقع درمنتهاالیه
covenant واقع شود
covenants واقع شود
vertical واقع در نوک
lied واقع شدن
yonder واقع درانجا
vega نسر واقع
sets واقع شده
lie واقع شدن
vanward واقع درجلو
transpontine واقع در انسوی پل
to come to pass واقع شدن
meanest واقع دروسط
nether واقع در پایین
objectivity واقع بینی
realism واقع بینی
realism واقع گرایی
realism واقع گرائی
set واقع شده
lies واقع شدن
setting up واقع شده
meaner واقع دروسط
nether واقع در زیر
to take place واقع شدن
superjacent واقع درفوق
hindered واقع درعقب
mean واقع دروسط
untrue خلاف واقع
hinders واقع درعقب
occurred واقع شدن
occurring واقع شدن
occurs واقع شدن
hinder واقع درعقب
hindering واقع درعقب
take place واقع شدن
occur واقع شدن
down-to-earth واقع بین
down to earth واقع بین
onshore واقع در ساحل
interdigitate واقع در میان انگشتان
interscapular واقع در میان دو کتف
intertribal واقع در میان قبیله ها
intermundane واقع در میان دو جهان
half way واقع در نیمه راه
intermural واقع در میان دیوارها
interplanetary واقع در بین سیارات
interseptal واقع در میان پره ها
interseptal واقع در میان جدارها
interdental واقع در میان دو دندان
haemal واقع درسوی چپ سینه
intercellular واقع در میان یاخته ها
interaxial واقع در میان دو کوه
intercililary واقع در میان ابروها
intermontane واقع در میان دو کوه
interdigital واقع در میان انگشتان
interaxal واقع در میان دو کوه
interfacial واقع در میان دورو
interamnian واقع در میان دو رودخانه
interjacent در میان واقع شونده
intermaxillary واقع در میان ارواره ها
to keep one's feet on the ground <idiom> واقع بین ماندن
hypogynous واقع در زیر تخمدان
hypogeous واقع در شکم خاک
hypogeal واقع در شکم خاک
intercolumnar واقع در میان دو ستون
hypogastric واقع در زیر شکم
intercensal واقع در میان دو سرشماری
sublingual واقع درزیر زبان
pre ocular واقع در جلو چشم
subsacral واقع درزیراستخوان خاجی
superlunar واقع دربالای ماه
superlunary واقع بر بالای ماه
supraclavicular واقع دربالای ترقوه
surfacer جسم واقع در سطح
sublunary واقع در زیر ماه
pragmatics فعال واقع بین
subocular واقع درزیر چشم
precostal واقع در پیش دنده ها
subsolar واقع در نواحی گرمسیر
suboceanic واقع درعمق اقیانوس
subcartilaginous واقع در زیر غضروف
southwestern واقع در جنوب غربی
southwest واقع در جنوب غربی
situated to the right واقع دردست راست
premedian واقع در نیمه قدامی
prehepatic واقع در جلو جگر
to come in useful سودمند واقع شدن
postcardinal واقع در پشت قلب
to suffer wrong مظلوم واقع شدن
left handed واقع در سمت چپ ناشی
laterad واقع درخط افقی
it never occurred again دیگر واقع نشد
caudate وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
intratelluric واقع در درون زمین
intracellular واقع در درون سلول
intra uterine واقع در درون زهدان
intervertebral واقع در میان مهره ها
midmost واقع در عین وسط
lobar واقع در قسمتهای ریه
pantropical واقع در مناطق حاره
pantropic واقع در مناطق حاره
nodal واقع درنزدیک گره
moral realism واقع نگری اخلاقی
midship واقع درمیان کشتی
middlemost واقع در عین وسط
mid most واقع در عین وسط
ventral واقع بر روی شکم
interurban واقع در میان شهرها
first world واقع دراروپای غربی
alpine واقع در ارتفاع زیاد
post natal واقع شونده پس از تولد
murals واقع برروی دیوار
mural واقع برروی دیوار
above مافوق واقع دربالا
become entitled to مصداق ..... واقع شدن
lateral واقع درخط افقی
caudel وابسته به دم واقع درنزدیکی دم
ciecumoral واقع درگرداگرد دهن
cislunar واقع درجو قمر
terminals واقع در نوک پایان
post-natal واقع شونده پس از تولد
work موثر واقع شدن
avail دردسترس واقع شدن
interstellar واقع در میان ستارگان
acceptableness مقبول واقع شدن
downstairs واقع در طبقه زیر
ultramarine واقع در انسوی دریا
intermediate در میان واقع شونده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com