English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
respondentia وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
Other Matches
docl pass گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
groundage حقی که بابت ایستادن کشتی درلنگرگاه گرفته میشود حق لنگراندازی
salvaging نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvages نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvage نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
salvaged نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
primage اضافه کرایهای که به خاطر مراقبت در بارگیری و تخلیه به ناخدای کشتی داده میشود
shipowner صاحب کشتی
yachtsmen صاحب کشتی تفریحی
yachtsman صاحب کشتی تفریحی
topgallant سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scupper سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppering سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
hawse سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
carry ship کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
keels حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
dan runner کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
supercargo نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
waterline خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
lazar housek عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
keel حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
usura maritima دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
container قطار و کشتی بکاربرده میشود
containers قطار و کشتی بکاربرده میشود
windjammer یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
salvages پاداشی که به رهاننده کشتی از خطرداده میشود
salvage پاداشی که به رهاننده کشتی از خطرداده میشود
salvaging پاداشی که به رهاننده کشتی از خطرداده میشود
salvaged پاداشی که به رهاننده کشتی از خطرداده میشود
pillotage وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
national ensign پرچم ملی که روی کشتی نصب میشود
chine درز شیارابی که دراثرحرکت کشتی ایجاد میشود
sea tail بنه دریایی یکانهای هواروکه با کشتی حمل میشود
quarterdeck عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yaw انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yawed انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard از کشتی بدریا روی کشتی
sailboat کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboats کشتی بادبانی کشتی بادی
privateer کشتی تجارتی که هنگام جنگ توسط دولت مصادره ومسلح میشود
ballast وزنه یاباری که جهت تعادل کشتی یاهواپیما ازان استفاده میشود
piracy هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
funded debt وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
free on boand تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
semi naufragium نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
prows کشتی عرشه کشتی
prow کشتی عرشه کشتی
surcharge هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
surcharges هزینه حمل اضافی که بابت معطلی کشتی در بندر دریافت میشود مالیات اضافی
bow wave موجی که از سینه کشتی تولید میشود موج سینه
ring shift جابجایی داده به چپ و راست در یک کلمه بیتی که از موز کلمه بیفتد نادیده گرفته میشود و محلهای خالی با صفر پر می شوند
keelage حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
reads مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read مدت زمان بین وقتی که داده آدرس به رسانه ذخیره سازی فرستاده میشود و داده برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
light ship کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
QBE زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
dock receipt قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
paged address که بعد شماره صفحه به آنها اختصاص داده میشود. آدرسهای حافظه مربوط به صفحهای هستند که بعدا به حافظه فیزیکی موجود تط بیق داده میشود.
skeg قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
skag قسمت عقب کشتی قسمت عقب انبار یا ته کشتی
sectors دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
sector دیسکی که محلهای شروع شیار آن توسط سوراخهایی یا علامتهای فیزیکی دیگر روی دیسک نشان داده میشود و وقتی که دیسک ساخته میشود تنظیم میشود
averaging متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averages متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
average متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
averaged متوسط زمانی لازم از وقتی که تقاضا فرستاده میشود و داده برگردانده میشود
arrowroot نشاستهای که ازریشه اوروت گرفته میشود
prussic acid اسیدی که ازنیل فرنگی گرفته میشود
it follows necessarily that ناچار این نتیجه گرفته میشود
zero hour <idiom> لحظهای که تصمیم مهمی گرفته میشود
softer دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
softest دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
soft دیسکی که سکتورها با آدرس شرح داده میشود و کد شروع هنگام فرمت روی آن نوشته میشود
inland duty حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
intake مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
intakes مقداراب یا گازی که با لوله گرفته و جذب میشود
cudbear ماده رنگی که ازاشنه یادواله گرفته میشود
ship کشتی
sail ho! کشتی !کشتی !
bottoms کشتی
puppis کشتی دم
ship haven یک کش کشتی
on the water در کشتی
ships کشتی
on the sea در کشتی
on shipboard در کشتی
on board a ship در کشتی
collier کشتی
by water با کشتی
bilge اب ته کشتی
deck پل کشتی
decked پل کشتی
bottom کشتی
aft در پس کشتی
argo کشتی
afloat در کشتی
decks پل کشتی
carinae کشتی
wrestling کشتی
foreship سر کشتی
vessel کشتی
vessels کشتی
carina کشتی
ark کشتی
Take a copper vessel, pour water in it and let it stay overnight کشتی مس
flat پل کشتی
boarded کشتی
flattest پل کشتی
board کشتی
hulks کشتی
hulk کشتی
catch کشتی کج
fax کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxed کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxes کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
faxing کارت آداپتور که وارد یک حفره بزرگ میشود و باعث میشود کامپیوتر داده فکس را ارسال و دریافت کند
source فرم یا تنی که داده از آن بازیابی میشود تا وارد پایگاه داده ها شود
storage ذخیره سازی داده به صورتی که به آن امکان پردازش دیرتر داده میشود
cells در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
cell در صفحه گسترده روشی که نتیجه یا داده در یک خانه نمایش داده میشود
colas ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
cola ماده شیرینی که از برگ ومیوه کولا گرفته میشود
orifice meter روزنهای که مقدار جریان اب بوسیله ان اندازه گرفته میشود
masters کاپیتان کشتی
dressing ship تزیین کشتی
exs تحویل از کشتی
master کاپیتان کشتی
flying dutchman شبح کشتی
ferry boat کشتی گذاره
fire ship کشتی اتش زن
greco roman کشتی فرنگی
mastered کاپیتان کشتی
flag ship کشتی پیشرو
derrick دکل کشتی
foreship دماغه کشتی
wrestlers کشتی گیر
steamers کشتی بخار
keel shaped شبیه ته کشتی
jerque بازرسی کشتی
wrestler کشتی گیر
inboard داخل کشتی
in the hold در انبار کشتی
imbark در کشتی گذاشتن
ice breaker کشتی یخ شکن
hermaphrodite brig کشتی دو دگله
kedge تغییرجهت کشتی
he went aboard the ship به کشتی درآمد
he went aboard the ship او داخل کشتی شد
icebreaker کشتی یخ شکن
kelson or keelson سقف ته کشتی
doutful category کشتی مشکوک
coal whipper زغال کش کشتی
hull لاشه کشتی
hull بدنه کشتی
hulls لاشه کشتی
hulls بدنه کشتی
skipper ناخدای کشتی
caulker درزگیر کشتی
skippered ناخدای کشتی
skippering ناخدای کشتی
catch as catch can کشتی ازاد
bow سینه کشتی
bowed سینه کشتی
cockswain پیشکارکارکنان کشتی
combatant vessel کشتی جنگی
fireman اتشکار کشتی
derricks دکل کشتی
land به گل نشستن کشتی
deck seamanship ملوان پل کشتی
deck plan افق پل کشتی
deck plan صفحه پل کشتی
deck gang ملوان پل کشتی
deadman مهاربند کشتی
adversaries حریف کشتی
cutwater دماغه کشتی
cuddy اطاقک کشتی
adversary حریف کشتی
coxswain مباشر کشتی
cook house اشپزخانه کشتی
commondo ship کشتی نیروبر
bowing سینه کشتی
sailing vessel کشتی بادبانی
passenger liner کشتی مسافربری
passenger liner کشتی مسافری
parent ship کشتی مادر
pancratist کشتی گیر
tug کشتی یدک کش
packet boat کشتی نامه بر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com