Total search result: 203 (31 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
simulate |
وانمود سازی کردن |
simulates |
وانمود سازی کردن |
simulating |
وانمود سازی کردن |
|
|
Other Matches |
|
shams |
وانمود کردن |
simulates |
وانمود کردن |
sham |
وانمود کردن |
dissemble |
وانمود کردن |
play-acted |
وانمود کردن |
sham |
وانمود کردن |
play-act |
وانمود کردن |
let on <idiom> |
وانمود کردن |
possum |
وانمود کردن |
possums |
وانمود کردن |
lead on |
وانمود کردن |
feigns |
وانمود کردن |
feign |
وانمود کردن |
make believe <idiom> |
وانمود کردن |
simulafe |
وانمود کردن |
simulate |
وانمود کردن |
play-acting |
وانمود کردن |
feign |
وانمود کردن |
pretends |
وانمود کردن |
to make believe |
وانمود کردن |
simulating |
وانمود کردن |
play at |
وانمود کردن |
pretend |
وانمود کردن |
pretend |
وانمود کردن |
pretending |
وانمود کردن |
play-acts |
وانمود کردن |
to set up for...... |
خود را..........وانمود کردن |
put on |
وانمود کردن بکارانداختن |
assumes |
بخود بستن وانمود کردن |
assume |
بخود بستن وانمود کردن |
simulates |
تقلید نشان دادن وانمود کردن |
simulate |
تقلید نشان دادن وانمود کردن |
simulating |
تقلید نشان دادن وانمود کردن |
heroize |
خود را پهلوان وانمود کردن قهرمان وپهلوان وانمودکردن |
represents |
نمایندگی کردن وانمود کردن |
represented |
نمایندگی کردن وانمود کردن |
represent |
نمایندگی کردن وانمود کردن |
rectification |
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی |
pretension |
وانمود |
poseurs |
وانمود کن |
pretender |
وانمود گر |
feigning |
وانمود |
feint |
وانمود |
make believe |
وانمود |
pretence |
وانمود |
make-believe |
وانمود |
dissimulation |
وانمود |
pretenders |
وانمود گر |
pretensions |
وانمود |
fakery |
وانمود |
affectations |
وانمود |
affectation |
وانمود |
feinted |
وانمود |
feinting |
وانمود |
feints |
وانمود |
pretences |
وانمود |
posers |
وانمود کن |
poser |
وانمود کن |
poseur |
وانمود کن |
pretenses |
وانمود |
faking |
وانمود |
affecter |
وانمود کننده |
simulation |
وانمود تظاهر |
simular |
وانمود کننده |
factitious |
وانمود کننده |
seems |
وانمود شدن |
seemed |
وانمود شدن |
simulations |
وانمود تظاهر |
seem |
وانمود شدن |
simulators |
دستگاه وانمود ساز |
simulator |
دستگاه وانمود ساز |
calk |
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن |
he pretended to be asleep |
چنین وانمود کرد که خواب است |
Dont sidetrack the issue. |
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن ) |
junk |
پاک کردن یا حذف کردن از فایل ذخیره سازی که دیگر استفاده نمیشود |
snake in the grass <idiom> |
دشمنی که وانمود به دوستی میکند (دشمن دوست نما) |
calculating |
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین |
pilot materials |
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی |
simulating |
شبیه سازی کردن تشبیه کردن |
simulates |
شبیه سازی کردن تشبیه کردن |
simulate |
شبیه سازی کردن تشبیه کردن |
floors |
کف سازی کردن |
floor |
کف سازی کردن |
floored |
کف سازی کردن |
ordnance plant |
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی |
jagger |
الت کنگره سازی یادندانه سازی |
copies |
بدل سازی کردن |
jerry build |
بنا سازی کردن |
copying |
بدل سازی کردن |
insculp |
مجسمه سازی کردن |
copy |
بدل سازی کردن |
copied |
بدل سازی کردن |
calker |
زیرپوش سازی کردن |
subvert |
درون واژگون سازی کردن |
compaction |
فشرده سازی متراکم کردن |
subverting |
درون واژگون سازی کردن |
To forge a document (documents). |
سند ومدرک سازی کردن |
subverted |
درون واژگون سازی کردن |
imagery |
شبیه سازی عکاسی کردن |
bastardization |
بدل سازی حرامزاده کردن |
subverts |
درون واژگون سازی کردن |
simulate |
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن |
simulates |
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن |
photoengrave |
بوسیله عکاسی گراور سازی کردن |
simulating |
شباهت داشتن به شبیه سازی کردن |
pre-treatment |
عملیات مقدماتی و آماده سازی [مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی] |
one level address |
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند |
frustrations |
خنثی سازی محروم سازی |
ouster |
بی بهره سازی محروم سازی |
frustration |
خنثی سازی محروم سازی |
subjugation |
مقهور سازی مطیع سازی |
imagery |
مجسمه سازی شبیه سازی |
formularization |
کوتاه سازی ضابطه سازی |
irritancy |
پوچ سازی باطل سازی |
clearance |
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن |
erasable |
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت |
saved |
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی |
saves |
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی |
save |
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی |
deleted |
پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی |
delete |
پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی |
deleting |
پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی |
deletes |
پاک کردن متن یا فایل از یک رسانه ذخیره سازی |
symmetrical compression |
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد |
pave |
[صاف کردن و یکنواخت سازی لبه یا انتهای فرش با قیچی] |
compacts |
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف |
compacted |
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف |
compact |
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف |
media |
کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری |
compacting |
کاهش فضای ذخیره سازی داده با کد کردن آن به روشهای مختلف |
storage |
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست |
nonerasable storage |
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست |
maintenance |
فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها |
sorts |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sort |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
sorted |
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند |
hitting |
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است |
hits |
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است |
hit |
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است |
sweep |
تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی |
electronic |
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند |
desert |
[طراحی محوطه سازی در قرن هجدهم میلادی با نگاه کردن به طبیعت وحشی و دست نخورده] |
Indeo |
فناوری نرم افزاری ساخت Intel که به کامپیوتر امکان ذخیره سازی و اجرای تصاویر ویدیویی فشرده را میدهد با استفاده از روشهای نرم افزاری فشرده سازی |
dump |
1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه |
externals |
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند |
external |
روش مرتب سازی فایل حافظه جانبی مثل دیسک طبق منبع اصلی داده واز دیسک به عنوان حافظه جانبی حین ذخیره سازی استفاده میکند |
address |
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود |
addressed |
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود |
addresses |
قرار دادن محل داده در باس آدرس برای مشخص کردن کلمهای در حافظه یا رسانه ذخیره سازی که باید به آن دستیابی شود |
To cook the books. |
حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن ) |
refreshes |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
refreshed |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
documenting |
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد |
document |
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد |
documented |
عمل اسکن کردن متنهای کاغذی برای ایجاد OLR روی محتوای آن و ذخیره سازی آن روی دیسک به طوری که قابل جستجو باشد |
refresh |
بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است |
doubled up |
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند |
doubled |
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند |
double |
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند |
conditioning |
شرطی کردن شرطی سازی |
densities |
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند |
density |
سیستمی که حجم ذخیره سازی درایو دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهایی که روی سطح دیسک می توان گذاشت دو برابر میکند |
list |
1-محاسبه مجموعهای از موضوعات داده مثل جمع و حذف و مرتب کردن و بهنگام سازی ورودی ها. 2LISP- یا زبان سطح بالا برای پردازش لیست دستورات یا داده و در یک محیط هوش مصنوعی |
bridge building |
پل سازی |
individualized |
تک سازی |
retortion |
خم سازی |
repk lection |
پر سازی |
bridgework |
پل سازی |
padding |
له سازی |
compaction |
تو پر سازی |
local anasthesia |
سر سازی |
idolization |
بت سازی |
flection |
خم سازی |
individualised |
تک سازی |
individualises |
تک سازی |
individualising |
تک سازی |
individualize |
تک سازی |
individualizes |
تک سازی |
individualizing |
تک سازی |
flooring |
کف سازی |
pavement |
کف سازی |
stylization |
مد سازی |
individualization |
تک سازی |
individuation |
تک سازی |
deflexion |
خم سازی |
pavements |
کف سازی |
retortion |
کج سازی |
truncation |
بی سر سازی |
modelled |
مدل سازی |
individualization |
فرد سازی |
scenery |
صحنه سازی |
brazier |
برنج سازی |
histrionics |
صحنه سازی |
shipbuilding |
کشتی سازی |
individualization |
منفرد سازی |
regionalism |
منطقه سازی |
metabolic |
سوخت و سازی |
standardization |
استاندارد سازی |
braziers |
برنج سازی |
inceration |
موم سازی |