English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (3 milliseconds)
English Persian
word واژه
worded واژه
term واژه
termed واژه
terming واژه
mosul واژه
Other Matches
portmanteaus واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux واژه مرکب از دو واژه
portmanteau واژه مرکب از دو واژه
neologism نو واژه
neologisms نو واژه
wordbook واژه نامه
paronym واژه هم ریشه
synonyms واژه هم معنی
philologist واژه شناس
keyword واژه کلیدی
neolalia واژه تراشی
dissylable واژه دوهجائی
buzz words رمز واژه
loanword واژه بیگانه
loanword واژه عاریه
intercalation واژه افزایی
lexicology واژه شناسی
punctuation for reference زیر واژه
score out that word ان واژه را خط بزنید
glossary واژه نامه
lexicon [dictionary] واژه نامه
word book واژه نامه
buzz word رمز واژه
wordbook واژه نامه
word order ترتیب واژه ها
word deafness واژه کری
word count واژه شماری
the root of a word ریشه واژه
stimulus word واژه محرک
dictionary واژه نامه
glossaries واژه نامه
worded واژه سخن
pejorative واژه تحقیری
glossary واژه نامه
cognate واژه هم ریشه
word blindness واژه کوری
word-blindness واژه کوری
coinage ابداع واژه
neologism واژه جدید
neologisms واژه تراشی
neologism واژه تراشی
word واژه سخن
synonyms واژه مترادف
synonym واژه مترادف
synonym واژه هم معنی
neologisms واژه جدید
word span test ازمون فراخنای واژه ها
word choice test ازمون واژه گزینی
word building test ازمون واژه سازی
this word means a dog این واژه یعنی سگ
wordage کلمات واژه بندی
syncopation کوتاه سازی واژه
english words واژه ها یا لغات انگلیسی
homely [British E] <adj.> خفه [واژه تحقیری]
wordprocessing program برنامه واژه پردازی
word association test ازمون تداعی واژه ها
dictionary sort ترتیب واژه نامهای
an inseparable prefix سر واژه جدا نشدنی
octosyllable واژه هشت هجائی
logomachy بازی واژه پردازی
homely [British E] <adj.> سنگین [واژه تحقیری]
homely [British E] <adj.> بیمزه [واژه تحقیری]
pentasyllable واژه پنج هجائی
septisyllable واژه هفت هجائی
that word is obsolescent ان واژه کم کم دارد مهجور
prandial واژه شوخی امیز
post fix در پایان واژه چسباندن
polysllable واژه جند هجائی
score out that word روی ان واژه خط بکشید
lexicons واژه نامه دیکسیونر
lexicon واژه نامه دیکسیونر
teragram واژه چهار حرفی
spicery انباری ادویه [واژه قدیمی]
a word with a pejorative connotation واژه ای با معنای ضمنی منفی
God bless [you] ! خدا حافظ [واژه کهنه]
glossary واژه نامه ضمیمه کتاب
slang واژه عامیانه وغیر ادبی
lexicography فرهنگ نویسی واژه نگاری
purism واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
periphrasis استعمال واژه ها وعبارات زائد
malaprop کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
dictionaries کتاب لغت واژه نامه
rebus نشاندادن واژه ها بصورت مصور
dictionary کتاب لغت واژه نامه
nomenclature فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
glossaries واژه نامه ضمیمه کتاب
bawdry زنا [دین] [حقوق] [واژه قدیمی]
How do you pronounce [say] that [this] word? این واژه چه جور تلفظ می شود؟
lexigraphy یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
homely [British E] <adj.> عادی و خسته کننده [واژه تحقیری]
cantoria [واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
catch-phrase واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
catch-phrases واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
Genius Loci نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
alinik design واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
sanshifter واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
parathesis پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
anglo-chinois [واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
to inspan oxen این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
logograph واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
is intervocalic حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
logogram واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
to purify the person language زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
kpsi [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
this word occurs in gulistan p این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
worid کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
Chrismon [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
the word is sanctioned by use کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
split infinitive مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
split infinitives مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
paragram جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
Cinquecento [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
electrographic architecture [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Pronoia واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
fullwrite professional یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
backwater محل راکد [عقب افتاده] [عقب مانده] [واژه تحقیری]
philological وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
Royal Bokhara فرش سلطنتی بخاراتی [این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
the propriety of a term درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
philology زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
singular واژه مفرد صیغه مفرد
kikalak design طرح قوچ [در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
loans عاریه واژه عاریه
loaning عاریه واژه عاریه
loan عاریه واژه عاریه
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com