Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (11 milliseconds)
English	Persian
neologize	واژههای نو ساختن
Other Matches
stereos	مخفف واژههای
imitative words	واژههای تقلیدی
homonyms	واژههای هم اوا
stereo	مخفف واژههای
headword	واژههای هسته
headwords	واژههای هسته
homographs	واژههای همسان نوشت
synonymy	فهرست واژههای هم معنی هم معنایی
synonym antonym test	ازمون واژههای مترادف-متضاد
neologist	طرفدارواژههای یا بکار بردن واژههای نو
obsoletism	بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
to pad a sentence	جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
alpha privative	الف سالبه که در سر برخی واژههای انگلیسی نیز درمی اید
scareup	فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
shed	خون جاری ساختن جاری ساختن
sheds	خون جاری ساختن جاری ساختن
shedding	خون جاری ساختن جاری ساختن
inventing	ساختن
construct	ساختن
create	ساختن
pill	حب ساختن
fabricates	ساختن
fabricating	ساختن
pills	حب ساختن
creates	ساختن
buildings	ساختن
generated	ساختن
generates	ساختن
generating	ساختن
generate	ساختن
builds	ساختن
put up	ساختن
set up	ساختن
fabricate	ساختن
fabricated	ساختن
invents	ساختن
creating	ساختن
confect	ساختن
manufacture	ساختن
makes	ساختن
dree	ساختن با
carbonize	کک ساختن
manufactured	ساختن
bulid	ساختن
pellet	حب ساختن
make	ساختن
fabrication	ساختن
manufactures	ساختن
invent	ساختن
indite	ساختن
constructing	ساختن
miscreate	بد ساختن
constructed	ساختن
invented	ساختن
fashion	مد ساختن
constructs	ساختن
fashions	مد ساختن
fashioning	مد ساختن
fashioned	مد ساختن
upgrade	ساختن
upgraded	ساختن
upgrades	ساختن
upgrading	ساختن
build	ساختن
unifies	تک ساختن
idolizing	بت ساختن
forborne	ساختن با
composes	ساختن
compose	ساختن
idolizes	بت ساختن
idolized	بت ساختن
bridge	پل ساختن
bridged	پل ساختن
bridges	پل ساختن
produce	ساختن
produced	ساختن
produces	ساختن
idolised	بت ساختن
idolises	بت ساختن
idolising	بت ساختن
idolize	بت ساختن
to get along	ساختن
minted	ساختن
minting	ساختن
upbuild	ساختن
mints	ساختن
to t. up	ساختن
to make away	ساختن
to make a shift	ساختن
put-up	ساختن
to go in with	ساختن با
remake	از نو ساختن
remakes	از نو ساختن
mint	ساختن
unify	تک ساختن
unifying	تک ساختن
nauseate	متنفر ساختن
familiarizing	اشنا ساختن
notifies	اگاه ساختن
subverted	واژگون ساختن
familiarizes	اشنا ساختن
notifying	اگاه ساختن
subvert	واژگون ساختن
familiarized	اشنا ساختن
improvise	بالبداهه ساختن
nauseated	متنفر ساختن
reconciles	راضی ساختن
nauseates	متنفر ساختن
notify	اگاه ساختن
notified	اگاه ساختن
maximised	بیشینه ساختن
ensconced	استحکامات ساختن
maximises	بیشینه ساختن
maximising	بیشینه ساختن
maximize	بیشینه ساختن
ensconce	استحکامات ساختن
subverting	واژگون ساختن
gaunt	زننده ساختن
familiarize	اشنا ساختن
improvising	بالبداهه ساختن
sepulchre	قبر ساختن
reconcile	راضی ساختن
familiarised	اشنا ساختن
outraging	بی حرمت ساختن
outrages	بی حرمت ساختن
outraged	بی حرمت ساختن
outrage	بی حرمت ساختن
reconciling	راضی ساختن
diversifying	گوناگون ساختن
diversify	گوناگون ساختن
diversifies	گوناگون ساختن
familiarising	اشنا ساختن
maximized	بیشینه ساختن
maximizes	بیشینه ساختن
maximizing	بیشینه ساختن
familiarises	اشنا ساختن
sepulchers	قبر ساختن
diversified	گوناگون ساختن
improvises	بالبداهه ساختن
sepulchres	قبر ساختن
subverts	واژگون ساختن
wettest	مرطوب ساختن
denigration	سیاه ساختن
accustoming	معتاد ساختن
accustoms	معتاد ساختن
minimised	کمینه ساختن
minimises	کمینه ساختن
minimising	کمینه ساختن
minimize	کمینه ساختن
minimized	کمینه ساختن
minimizes	کمینه ساختن
minimizing	کمینه ساختن
disturb	مضطرب ساختن
disturbs	مضطرب ساختن
internalization	درونی ساختن
vitiated	معیوب ساختن
necessitate	ناگزیر ساختن
necessitated	ناگزیر ساختن
accustom	معتاد ساختن
insuring	مطمئن ساختن
discover	مکشوف ساختن
discovered	مکشوف ساختن
discovering	مکشوف ساختن
discovers	مکشوف ساختن
produce	ساختن محصول
produced	ساختن محصول
produces	ساختن محصول
disable	ناتوان ساختن
disables	ناتوان ساختن
disabling	ناتوان ساختن
ensure	مطمئن ساختن
ensured	مطمئن ساختن
ensures	مطمئن ساختن
ensuring	مطمئن ساختن
insures	مطمئن ساختن
necessitates	ناگزیر ساختن
necessitating	ناگزیر ساختن
snarl	خشمگین ساختن
relieves	بر جسته ساختن
relieving	بر جسته ساختن
humidified	مرطوب ساختن
humidifies	مرطوب ساختن
humidify	مرطوب ساختن
humidifying	مرطوب ساختن
vitiate	معیوب ساختن
vitiate	ناپاک ساختن
vitiated	ناپاک ساختن
vitiates	معیوب ساختن
vitiates	ناپاک ساختن
vitiating	معیوب ساختن
vitiating	ناپاک ساختن
wet	مرطوب ساختن
wets	مرطوب ساختن
relieve	بر جسته ساختن
rescinds	باطل ساختن
snarled	خشمگین ساختن
snarling	خشمگین ساختن
snarls	خشمگین ساختن
denude	عاری ساختن
denuded	عاری ساختن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com