Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (2 milliseconds)
English
Persian
neologism
واژه تراشی
neologisms
واژه تراشی
neolalia
واژه تراشی
Other Matches
portmanteaux
واژه مرکب از دو واژه
portmanteau
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus
واژه مرکب از دو واژه
neographism
نویسه تراشی
rationalization
دلیل تراشی
redressing
باز تراشی
shaping
صفحه تراشی
shave
ریش تراشی
shaved
ریش تراشی
shaves
ریش تراشی
shaving
اصلاح صورت تراشی
blocking-out
قلم سنگ تراشی
bush-hammered
ابزار سنگ تراشی
pullery
کارگاه پوست تراشی
razors
تیغ صورت تراشی
razor
تیغ صورت تراشی
stone work
جایگاه سنگ تراشی
crandall
چکش سنگ تراشی
gear cutting
دنده تراشی
[مهندسی]
moon knife
چاقوی پوست تراشی
grainer
تیغ پشم تراشی
To raise difficulties . To creat obstacles.
اشکال تراشی کردن
granulating hammer
تیشه سنگ تراشی
sculpture in miniature
پیکر تراشی کوچک اندام
sophistry
زبان بازی برهان تراشی
carver
قلم سنگ تراشی سازنده
statuary
مجسمه ساز هیکل تراشی
sculpture
پیکر تراشی سنگتراشی کردن
sculptures
پیکر تراشی سنگتراشی کردن
kevel
چوب یکنوع تیشه برای سنگ تراشی
parpen
سنگ تراشی مه از توی دیواری گذر کرده و ازدوسوی ان نمایان باشد
neologism
نو واژه
mosul
واژه
neologisms
نو واژه
terming
واژه
term
واژه
termed
واژه
word
واژه
worded
واژه
keyword
واژه کلیدی
word book
واژه نامه
lexicon
[dictionary]
واژه نامه
glossary
واژه نامه
loanword
واژه بیگانه
dictionary
واژه نامه
philologist
واژه شناس
lexicology
واژه شناسی
stimulus word
واژه محرک
the root of a word
ریشه واژه
score out that word
ان واژه را خط بزنید
punctuation for reference
زیر واژه
word count
واژه شماری
word deafness
واژه کری
word order
ترتیب واژه ها
wordbook
واژه نامه
buzz word
رمز واژه
buzz words
رمز واژه
wordbook
واژه نامه
paronym
واژه هم ریشه
loanword
واژه عاریه
intercalation
واژه افزایی
glossaries
واژه نامه
neologisms
واژه جدید
word-blindness
واژه کوری
glossary
واژه نامه
word
واژه سخن
cognate
واژه هم ریشه
word blindness
واژه کوری
pejorative
واژه تحقیری
synonym
واژه مترادف
synonym
واژه هم معنی
synonyms
واژه مترادف
synonyms
واژه هم معنی
neologism
واژه جدید
coinage
ابداع واژه
dissylable
واژه دوهجائی
worded
واژه سخن
word building test
ازمون واژه سازی
word association test
ازمون تداعی واژه ها
lexicon
واژه نامه دیکسیونر
this word means a dog
این واژه یعنی سگ
word span test
ازمون فراخنای واژه ها
wordage
کلمات واژه بندی
logomachy
بازی واژه پردازی
syncopation
کوتاه سازی واژه
wordprocessing program
برنامه واژه پردازی
lexicons
واژه نامه دیکسیونر
homely
[British E]
<adj.>
بیمزه
[واژه تحقیری]
pentasyllable
واژه پنج هجائی
homely
[British E]
<adj.>
سنگین
[واژه تحقیری]
homely
[British E]
<adj.>
خفه
[واژه تحقیری]
octosyllable
واژه هشت هجائی
an inseparable prefix
سر واژه جدا نشدنی
dictionary sort
ترتیب واژه نامهای
english words
واژه ها یا لغات انگلیسی
polysllable
واژه جند هجائی
post fix
در پایان واژه چسباندن
that word is obsolescent
ان واژه کم کم دارد مهجور
teragram
واژه چهار حرفی
septisyllable
واژه هفت هجائی
score out that word
روی ان واژه خط بکشید
word choice test
ازمون واژه گزینی
prandial
واژه شوخی امیز
a word with a pejorative connotation
واژه ای با معنای ضمنی منفی
spicery
انباری ادویه
[واژه قدیمی]
God bless
[you]
!
خدا حافظ
[واژه کهنه]
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
rebus
نشاندادن واژه ها بصورت مصور
slang
واژه عامیانه وغیر ادبی
purism
واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
glossary
واژه نامه ضمیمه کتاب
glossaries
واژه نامه ضمیمه کتاب
lexicography
فرهنگ نویسی واژه نگاری
nomenclature
فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
dictionaries
کتاب لغت واژه نامه
neology
استعمال واژه یااصطلاح جدید
dictionary
کتاب لغت واژه نامه
periphrasis
استعمال واژه ها وعبارات زائد
lexigraphy
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
cantoria
[واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
homely
[British E]
<adj.>
عادی و خسته کننده
[واژه تحقیری]
bawdry
زنا
[دین]
[حقوق]
[واژه قدیمی]
catch-phrase
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
catch-phrases
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
sanshifter
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
Genius Loci
نابغه
[واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
parathesis
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
anglo-chinois
[واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
alinik design
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
to inspan oxen
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
to purify the person language
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
logograph
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
is intervocalic
حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
logogram
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
this word occurs in gulistan p
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
kpsi
[واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
split infinitive
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
split infinitives
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
worid
کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
the word is sanctioned by use
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
poetaster is pejorative word
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
paragram
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
Chrismon
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
Cinquecento
[واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
Pronoia
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
electrographic architecture
[واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
deforested
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforesting
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforests
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
deforest
درختان جنگل را قطع کردن ازحالت جنگل خارج کردن جنگل تراشی کردن
fullwrite professional
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
backwater
محل راکد
[عقب افتاده]
[عقب مانده]
[واژه تحقیری]
philological
وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
Royal Bokhara
فرش سلطنتی بخاراتی
[این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
lexicographic
وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
philology
زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
the propriety of a term
درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
mafrash
مفرش
[واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
anastylosis
[واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
singular
واژه مفرد صیغه مفرد
kikalak design
طرح قوچ
[در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
loans
عاریه واژه عاریه
loaning
عاریه واژه عاریه
loan
عاریه واژه عاریه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com