Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English
Persian
neologism
واژه جدید
neologisms
واژه جدید
Search result with all words
fullwrite professional
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
neology
استعمال واژه یااصطلاح جدید
Pronoia
واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
Other Matches
rehyphenation
تغییرنوشتاروکد گزاری کلمات متن پس ازقرارگرفتن در قالب صفحه جدید یا درخط جدید
imagism
مکتب شعر جدید که قبل ازجنگ اول جهانی رایج شده وپیرو تشبیهات زنده وموضوعات جدید وبکر وازادی از قید سجع وقافیه است
install
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installs
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
installing
تنظیم کامپیوتر جدید طبق نیاز کاربر یا تشخیص برنامه جدید طبق تواناییهای موجود سیستم
portmanteaux
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus
واژه مرکب از دو واژه
portmanteau
واژه مرکب از دو واژه
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
updated
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
termed
واژه
worded
واژه
terming
واژه
word
واژه
neologisms
نو واژه
neologism
نو واژه
mosul
واژه
term
واژه
lexicon
[dictionary]
واژه نامه
glossary
واژه نامه
word book
واژه نامه
wordbook
واژه نامه
word order
ترتیب واژه ها
buzz words
رمز واژه
paronym
واژه هم ریشه
coinage
ابداع واژه
dictionary
واژه نامه
philologist
واژه شناس
wordbook
واژه نامه
word deafness
واژه کری
word count
واژه شماری
the root of a word
ریشه واژه
buzz word
رمز واژه
stimulus word
واژه محرک
score out that word
ان واژه را خط بزنید
punctuation for reference
زیر واژه
cognate
واژه هم ریشه
glossary
واژه نامه
dissylable
واژه دوهجائی
synonyms
واژه هم معنی
synonyms
واژه مترادف
synonym
واژه هم معنی
worded
واژه سخن
word
واژه سخن
synonym
واژه مترادف
neologism
واژه تراشی
neologisms
واژه تراشی
glossaries
واژه نامه
loanword
واژه عاریه
lexicology
واژه شناسی
intercalation
واژه افزایی
word-blindness
واژه کوری
keyword
واژه کلیدی
pejorative
واژه تحقیری
loanword
واژه بیگانه
word blindness
واژه کوری
neolalia
واژه تراشی
syncopation
کوتاه سازی واژه
lexicons
واژه نامه دیکسیونر
word span test
ازمون فراخنای واژه ها
logomachy
بازی واژه پردازی
pentasyllable
واژه پنج هجائی
octosyllable
واژه هشت هجائی
wordage
کلمات واژه بندی
prandial
واژه شوخی امیز
word choice test
ازمون واژه گزینی
post fix
در پایان واژه چسباندن
an inseparable prefix
سر واژه جدا نشدنی
polysllable
واژه جند هجائی
score out that word
روی ان واژه خط بکشید
english words
واژه ها یا لغات انگلیسی
lexicon
واژه نامه دیکسیونر
dictionary sort
ترتیب واژه نامهای
teragram
واژه چهار حرفی
this word means a dog
این واژه یعنی سگ
word association test
ازمون تداعی واژه ها
word building test
ازمون واژه سازی
that word is obsolescent
ان واژه کم کم دارد مهجور
wordprocessing program
برنامه واژه پردازی
homely
[British E]
<adj.>
بیمزه
[واژه تحقیری]
homely
[British E]
<adj.>
خفه
[واژه تحقیری]
septisyllable
واژه هفت هجائی
homely
[British E]
<adj.>
سنگین
[واژه تحقیری]
glossary
واژه نامه ضمیمه کتاب
spicery
انباری ادویه
[واژه قدیمی]
lexicography
فرهنگ نویسی واژه نگاری
slang
واژه عامیانه وغیر ادبی
a word with a pejorative connotation
واژه ای با معنای ضمنی منفی
glossaries
واژه نامه ضمیمه کتاب
nomenclature
فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
periphrasis
استعمال واژه ها وعبارات زائد
rebus
نشاندادن واژه ها بصورت مصور
malaprop
کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
God bless
[you]
!
خدا حافظ
[واژه کهنه]
dictionaries
کتاب لغت واژه نامه
dictionary
کتاب لغت واژه نامه
purism
واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
homely
[British E]
<adj.>
عادی و خسته کننده
[واژه تحقیری]
catch-phrases
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
cantoria
[واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
catch-phrase
واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
lexigraphy
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
bawdry
زنا
[دین]
[حقوق]
[واژه قدیمی]
to inspan oxen
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
sanshifter
واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
anglo-chinois
[واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
alinik design
واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
Genius Loci
نابغه
[واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
parathesis
پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
this word occurs in gulistan p
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
kpsi
[واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
to purify the person language
زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
logograph
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logogram
واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
is intervocalic
حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
new
جدید
newest
جدید
new-
جدید
unprecedentedly
جدید
maiden
جدید
unprecedented
جدید
recent
جدید
up-to-date
جدید
modern
جدید
novel
جدید
up to date
جدید
maidens
جدید
newer
جدید
novels
جدید
split infinitives
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
poetaster is pejorative word
شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
Chrismon
[حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
worid
کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
paragram
جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
split infinitive
مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
the word is sanctioned by use
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
reorganization
صورت جدید
recent development
بسط جدید
the new testament
عهد جدید
probed
اکتشاف جدید
fresh target
هدف جدید
modern
جدید مدرن
New Year
سال جدید
proselyte
جدید الایمان
freshman
جدید الورود
modern sector
بخش جدید
modern system
نظام جدید
neogenesis
تولید جدید
neoteric
جدید تازه
new deal
قرار جدید
new deal
سیاست جدید
newfound
جدید الاکتشاف
reprints
چاپ جدید
reprinting
چاپ جدید
reprinted
چاپ جدید
reprint
چاپ جدید
postulancy
جدید الورودی
postulant
جدید الورود
freshmen
جدید الورود
probes
اکتشاف جدید
neophytes
جدید الایمان
neophyte
جدید الایمان
revisions
چاپ جدید
revision
چاپ جدید
It's not new.
جدید نیست.
probe
اکتشاف جدید
innovation
حرکت جدید
modern physics
فیزیک جدید
innovations
حرکت جدید
neoanthropic
وابسته به انسان جدید
draft
بازیگر جدید تیم
drafted
بازیگر جدید تیم
drafts
بازیگر جدید تیم
imagism
مکتب شعر جدید
kakapo
طوطی زلاند جدید
one nails drives another
غم جدید غم کهنه را بر از یاد
used
آنچه جدید نیست
currencies
جدید بودن نقشه
restoring
برگرداندن به وضعیت جدید
restores
برگرداندن به وضعیت جدید
currency
جدید بودن نقشه
restore
برگرداندن به وضعیت جدید
neoplatonism
مکتب افلاطونیون جدید
neoanthropic
شبیه انسان جدید
involucrum
تشکیل استخوان جدید
restored
برگرداندن به وضعیت جدید
on the bandwagon
<idiom>
مشهوریت گروه جدید
ultramodern
خیلی جدید متجدد
acclimating
به اب و هوای جدید خو گرفتن
rehousing
بخانه جدید رفتن
neo-
پیشوند بمعنی جدید
neo
پیشوند بمعنی جدید
resurface
لایهی جدید افزودن
reseat
صندلی جدید دادن
acclimates
به اب و هوای جدید خو گرفتن
rehouses
بخانه جدید رفتن
acclimate
به آب و هوای جدید خو گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com