Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
glossaries
واژه نامه ضمیمه کتاب
glossary
واژه نامه ضمیمه کتاب
Other Matches
dictionary
کتاب لغت واژه نامه
dictionaries
کتاب لغت واژه نامه
postscript
ضمیمه کتاب
postscripts
ضمیمه کتاب
lexicon
[dictionary]
واژه نامه
word book
واژه نامه
wordbook
واژه نامه
glossary
واژه نامه
wordbook
واژه نامه
dictionary
واژه نامه
glossary
واژه نامه
glossaries
واژه نامه
copy of his letter is here with enclosed
رونوشت نامه وی ضمیمه است
lexicons
واژه نامه دیکسیونر
lexicon
واژه نامه دیکسیونر
capitulary
کتاب راهنمای کلمات کتاب مقدس کتاب دعا
excursus
مقالهء ضمیمه ضمیمه تشریحی
annexes
ضمیمه کردن ضمیمه
annexing
ضمیمه کردن ضمیمه
annex
ضمیمه کردن ضمیمه
deuteronomic
وابسته به کتاب تثنیه که دومین کتاب تورات است
book of reference
کتاب برای مراجعه گاهگاهی کتاب راهنما
caxton
کتاب کاکستون نخستین کتاب چاپ کن انگلیسی
readers
مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
reader
مصصح چاپخانه کتاب قرائت کتاب خواندنی
portmanteaux
واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus
واژه مرکب از دو واژه
portmanteau
واژه مرکب از دو واژه
post script
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
invisible hand
منشاء این اصطلاح کتاب "ثروت ملل "ادام اسمیت است . بر اساس این کتاب
cryptoparts
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libeled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
هجو نامه یا توهین نامه افترا
affidavits
شهادت نامه قسم نامه
certificates
رضایت نامه شهادت نامه
certificate
رضایت نامه شهادت نامه
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
credential
گواهی نامه اعتبار نامه
to a. letter
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
appendixes
ضمیمه
thereto attached
ضمیمه به ان
appendix
ضمیمه
appurtenance
ضمیمه
addendum
ضمیمه
supplemented
ضمیمه
supplementing
ضمیمه
supplements
ضمیمه
addenda
ضمیمه
insertion
ضمیمه
annex
ضمیمه
comprising
<prep.>
به ضمیمه
apendix
ضمیمه
appendant
ضمیمه
appurtenence
ضمیمه
inclusive of
<prep.>
به ضمیمه
including
<prep.>
به ضمیمه
appendages
ضمیمه
attached
ضمیمه
attachment
ضمیمه
including
به ضمیمه
appendices
ضمیمه
annexing
ضمیمه
accompaniment
ضمیمه
enclosure
ضمیمه
amendments
ضمیمه
amendment
ضمیمه
enclosures
ضمیمه
accompaniments
ضمیمه
exhibited
ضمیمه
complemented
ضمیمه
complement
ضمیمه
exhibit
ضمیمه
complements
ضمیمه
exhibiting
ضمیمه
complementing
ضمیمه
accompanying
ضمیمه
supplement
ضمیمه
annexes
ضمیمه
exhibits
ضمیمه
appendage
ضمیمه
attaching
ضمیمه کردن
adjoint
مشوق ضمیمه
enclose
ضمیمه کردن
append
ضمیمه کردن
encloses
ضمیمه کردن
enclosing
ضمیمه کردن
adjuncts
ملازم ضمیمه
adject
ضمیمه کردن
accompanied
ضمیمه کردن
adjunct
ملازم ضمیمه
attaches
ضمیمه کردن
subjoin
ضمیمه کردن
enclosed
ضمیمه شده
an a to a dictionary
ضمیمه فرهنگ
accompany
ضمیمه کردن
annexed
ضمیمه منضم
attach
ضمیمه کردن
accompanies
ضمیمه کردن
affix
ضمیمه کردن
add
ضمیمه کردن
cirrus
اویز ضمیمه
affected
[added]
<adj.>
<past-p.>
ضمیمه شده
affixed
<adj.>
<past-p.>
ضمیمه شده
annexed
<adj.>
<past-p.>
ضمیمه شده
attached
<adj.>
<past-p.>
ضمیمه شده
attributed
<adj.>
<past-p.>
ضمیمه شده
enclosed
<adj.>
<past-p.>
ضمیمه شده
codicils
ضمیمه وصیتنامه
appendixes
ضمیمه ذیل
attachment
ضمیمه الصاق
appendix
ضمیمه ذیل
codicil
ضمیمه وصیتنامه
arrangement
ضمیمه قرارداد
given in
ضمیمه شده
tags
ضمیمه شدن به
tags
ضمیمه کردن
tag
ضمیمه شدن به
affixes
ضمیمه کردن
affixing
ضمیمه کردن
tack
ضمیمه کردن
extrinsic
جزئی ضمیمه
tacked
ضمیمه کردن
affixed
ضمیمه کردن
attachment
ضبط ضمیمه
tacking
ضمیمه کردن
vermiform appendix
ضمیمه اعور
tag
ضمیمه کردن
arrangements
ضمیمه قرارداد
tacks
ضمیمه کردن
annex
پیوستن ضمیمه سازی
additions
اسم اضافی ضمیمه
the a invoice
صورت حساب ضمیمه
annexing
پیوستن ضمیمه سازی
cirrate
دارای زائده و ضمیمه
adjunction
ضمیمه مشاع سازی
annexes
پیوستن ضمیمه سازی
addition
اسم اضافی ضمیمه
pendants
بی تکلیف ضمیمه شده
pendant
بی تکلیف ضمیمه شده
annexation
ضمیمه سازی انضمام
attachment
توقیف کردن ضمیمه
tagged
بر چسب زده ضمیمه دار
attachment
ضمیمه اثاث جمع اوری
supplement
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
supplemented
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
scheduled
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
supplements
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
schedules
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
supplementing
تکمیل کردن ضمیمه شدن به
schedule
صورت یا فهرستی ضمیمه کردن
termed
واژه
term
واژه
terming
واژه
neologisms
نو واژه
word
واژه
neologism
نو واژه
worded
واژه
mosul
واژه
return account
صورتحسابی که به برات رجوعی ضمیمه میشود
attachable
قابل بهم پیوستن یا ضمیمه کردن
neologism
واژه تراشی
coinage
ابداع واژه
buzz word
رمز واژه
punctuation for reference
زیر واژه
synonyms
واژه هم معنی
intercalation
واژه افزایی
synonym
واژه هم معنی
score out that word
ان واژه را خط بزنید
synonym
واژه مترادف
keyword
واژه کلیدی
neologisms
واژه تراشی
dissylable
واژه دوهجائی
neologisms
واژه جدید
synonyms
واژه مترادف
neologism
واژه جدید
philologist
واژه شناس
worded
واژه سخن
neolalia
واژه تراشی
buzz words
رمز واژه
pejorative
واژه تحقیری
word blindness
واژه کوری
lexicology
واژه شناسی
word deafness
واژه کری
cognate
واژه هم ریشه
word
واژه سخن
word-blindness
واژه کوری
word count
واژه شماری
the root of a word
ریشه واژه
word order
ترتیب واژه ها
paronym
واژه هم ریشه
loanword
واژه بیگانه
loanword
واژه عاریه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com