English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (2 milliseconds)
English Persian
word blindness واژه کوری
word-blindness واژه کوری
Other Matches
portmanteau واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus واژه مرکب از دو واژه
portmanteaux واژه مرکب از دو واژه
nyctalopia شب کوری
curie کوری
cecity کوری
night blindness شب کوری
blindness کوری
snowblindness برف کوری
chess blindness کوری شطرنجی
amaurosis scacchistica کوری شطرنجی
achropsia رنگ کوری
achromatopsy رنگ کوری
dazzling کوری موقت
dazzles کوری موقت
snow blindness برف کوری
dazzle کوری موقت
snow blind برف کوری
dazzled کوری موقت
purblindness نیم کوری
mind blindness کوری ادراکی
hemi anopia نیم کوری
magnetic transition point نقطه کوری
protanopia سرخ کوری
hemi anopsia نیم کوری
day blindness روز کوری
curie's law قانون کوری
curie temperature دمای کوری
curie point نقطه کوری
curie constant ثابت کوری
daltonism رنگ کوری
color blindness رنگ کوری
magnetic transition temperature نقطه کوری
violet blindness بنفش کوری
achropsia کوری رنگ
glaucoma کوری تدریجی
glimmer کور کوری کردن
curie weiss law قانون کوری- وایس
dichromatopsia رنگ کوری دوفامی
glimmered کور کوری کردن
To the envy of our enemies . به کوری چشم دشمن
achromatopsia رنگ کوری کامل
achromatism رنگ کوری کامل
hemeralopia مرض روز کوری
total color blindness رنگ کوری کامل
glimmers کور کوری کردن
partial color blindness رنگ کوری ناقص
parachromatopsia رنگ کوری ناقص
parachromopsia رنگ کوری ناقص
tetartanopia رنگ کوری ابی- زرد
blue yellow blindness رنگ کوری ابی- زرد
blow it (something) <idiom> کوری عصا کش کور دگرشود
red green blindness رنگ کوری سبز- قرمز
flash blindness کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
eyestrings ضمائم چشمی که سابقا معتقد بودند هنگام کوری ومرگ از هم گسیخته می گردد
terming واژه
worded واژه
mosul واژه
word واژه
termed واژه
term واژه
neologism نو واژه
neologisms نو واژه
buzz words رمز واژه
buzz word رمز واژه
score out that word ان واژه را خط بزنید
word deafness واژه کری
glossary واژه نامه
word count واژه شماری
neolalia واژه تراشی
stimulus word واژه محرک
the root of a word ریشه واژه
paronym واژه هم ریشه
word order ترتیب واژه ها
word book واژه نامه
dictionary واژه نامه
punctuation for reference زیر واژه
wordbook واژه نامه
wordbook واژه نامه
philologist واژه شناس
lexicon [dictionary] واژه نامه
synonym واژه هم معنی
glossaries واژه نامه
dissylable واژه دوهجائی
neologism واژه تراشی
pejorative واژه تحقیری
word واژه سخن
neologisms واژه جدید
neologisms واژه تراشی
synonym واژه مترادف
synonyms واژه هم معنی
synonyms واژه مترادف
glossary واژه نامه
intercalation واژه افزایی
worded واژه سخن
coinage ابداع واژه
loanword واژه بیگانه
loanword واژه عاریه
cognate واژه هم ریشه
neologism واژه جدید
lexicology واژه شناسی
keyword واژه کلیدی
lexicon واژه نامه دیکسیونر
wordprocessing program برنامه واژه پردازی
lexicons واژه نامه دیکسیونر
word span test ازمون فراخنای واژه ها
wordage کلمات واژه بندی
homely [British E] <adj.> سنگین [واژه تحقیری]
homely [British E] <adj.> خفه [واژه تحقیری]
homely [British E] <adj.> بیمزه [واژه تحقیری]
syncopation کوتاه سازی واژه
pentasyllable واژه پنج هجائی
this word means a dog این واژه یعنی سگ
score out that word روی ان واژه خط بکشید
that word is obsolescent ان واژه کم کم دارد مهجور
teragram واژه چهار حرفی
english words واژه ها یا لغات انگلیسی
octosyllable واژه هشت هجائی
septisyllable واژه هفت هجائی
polysllable واژه جند هجائی
post fix در پایان واژه چسباندن
word association test ازمون تداعی واژه ها
dictionary sort ترتیب واژه نامهای
an inseparable prefix سر واژه جدا نشدنی
logomachy بازی واژه پردازی
prandial واژه شوخی امیز
word choice test ازمون واژه گزینی
word building test ازمون واژه سازی
nomenclature فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
a word with a pejorative connotation واژه ای با معنای ضمنی منفی
God bless [you] ! خدا حافظ [واژه کهنه]
spicery انباری ادویه [واژه قدیمی]
malaprop کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
dictionaries کتاب لغت واژه نامه
dictionary کتاب لغت واژه نامه
neology استعمال واژه یااصطلاح جدید
periphrasis استعمال واژه ها وعبارات زائد
glossaries واژه نامه ضمیمه کتاب
rebus نشاندادن واژه ها بصورت مصور
lexicography فرهنگ نویسی واژه نگاری
glossary واژه نامه ضمیمه کتاب
purism واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
slang واژه عامیانه وغیر ادبی
homely [British E] <adj.> عادی و خسته کننده [واژه تحقیری]
cantoria [واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
lexigraphy یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
catch-phrase واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
catch-phrases واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
How do you pronounce [say] that [this] word? این واژه چه جور تلفظ می شود؟
bawdry زنا [دین] [حقوق] [واژه قدیمی]
to inspan oxen این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
alinik design واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
sanshifter واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
anglo-chinois [واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
parathesis پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
Genius Loci نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
to purify the person language زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
logograph واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
is intervocalic حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
logogram واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
this word occurs in gulistan p این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
kpsi [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
poetaster is pejorative word شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
split infinitives مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
split infinitive مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
worid کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
the word is sanctioned by use کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
paragram جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
Chrismon [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
Cinquecento [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
electrographic architecture [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Pronoia واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
fullwrite professional یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
backwater محل راکد [عقب افتاده] [عقب مانده] [واژه تحقیری]
philological وابسته به واژه شناسی یازبان شناسی تاریخی وتطبیقی
Royal Bokhara فرش سلطنتی بخاراتی [این واژه تجاری به فرش های ترکمنی با کیفیت بالا اطلاق می شود.]
lexicographic وابسته به فرهنگ نویسی وابسته به واژه نگاری
the propriety of a term درستی یک لفظ یا یک اصطلاح مناسبت یک واژه یا لفظ
philology زبان شناسی تاریخی وتطبیقی واژه شناسی
mafrash مفرش [واژه عربی به معنی خوابگاه و یا کیسه خواب می باشد و حالت تزئینی داشته، اطراف تشک خواب و یا جای استراحت را می پوشاند.]
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
singular واژه مفرد صیغه مفرد
kikalak design طرح قوچ [در ترکی این واژه به معنای شاخ قوچ می باشد. این طرح در فرش های ترکیه بکار رفته و بصورت قرینه در چهار طرف نقطه مرکزی بافته می شود.]
loaning عاریه واژه عاریه
loans عاریه واژه عاریه
loan عاریه واژه عاریه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com