Dictiornary-Farsi | واژگون شدگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
turn over	واژگون شدگی


Other Matches

capsizing	واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsizes	واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsized	واژگون کردن کشتی واژگون شدن
capsize	واژگون کردن کشتی واژگون شدن
gelation	بسته شدگی سفت شدگی
imminution	کم شدگی باریک شدگی
subversive	واژگون
topsy-turvy	واژگون
topsy turvy	واژگون
subversives	واژگون
overturning	واژگون
upside down	واژگون
overturns	واژگون کردن
overturns	واژگون سازی
overturned	واژگون سازی
purling	واژگون شدن
purled	واژگون شدن
purl	واژگون شدن
overturn	واژگون کردن
upset	واژگون کردن
subverts	واژگون ساختن
subverting	واژگون ساختن
overturn	واژگون سازی
subvert	واژگون ساختن
upsetting	واژگون کردن
upsets	واژگون کردن
overturned	واژگون کردن
purls	واژگون شدن
eversion	واژگون سازی
to turn turtle	واژگون شدن
rock the boat <idiom>	واژگون کردن
conversing	واژگون وارونه
converses	واژگون وارونه
conversed	واژگون وارونه
upsetter	واژگون کننده
converse	واژگون وارونه
overset	واژگون ساختن
to keel over	واژگون کردن
eversible	واژگون شدنی
subverted	واژگون ساختن
reversals	واژگون سازی واژگونی
capsized	واژگون کردن قایق
capsize	واژگون کردن قایق
topple	برگشتن واژگون کردن
toppled	برگشتن واژگون کردن
topples	برگشتن واژگون کردن
toppling	برگشتن واژگون کردن
capsizes	واژگون کردن قایق
overturns	واژگون کردن برانداختن
inverting	انحراف سخن واژگون
reversal	واژگون سازی واژگونی
keels	واژگون شدن افتادن
inverts	انحراف سخن واژگون
overturn	واژگون کردن برانداختن
invert	انحراف سخن واژگون
overturned	واژگون کردن برانداختن
capsizing	واژگون کردن قایق
keel	واژگون شدن افتادن
subverting	درون واژگون سازی کردن
subverted	درون واژگون سازی کردن
subverts	درون واژگون سازی کردن
subvert	درون واژگون سازی کردن
to turn over	واژگون کردن کارکردن دراوردن
turn turtle	واژگون شدن ناو یا قایق
upset _	واژگونی واژگون سازی اشفتگی اضطراب
inside out <idiom>	داخل به خارج برگشتن ،واژگون شدن
irreversibly	چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
ballast	هرچیز سنگینی چون شن و ماسه که در ته کشتی میریزند تا از واژگون شدنش جلوگیری کند
geniculation	خم شدگی
embeddeness	حک شدگی
bottling	نخ شدگی
the mast has raked	کج شدگی
necks	نخ شدگی
neck	نخ شدگی
dostortion	کج شدگی
depressions	کم شدگی
depression	کم شدگی
erections	شق شدگی
erection	شق شدگی
depression	گود شدگی
invagination	غلاف شدگی
intensification	افزون شدگی
incalescence	گرم شدگی
homogenization	هم جنس شدگی
lateral yield	له شدگی جانبی
necking	باریک شدگی
nigrescence	سیاه شدگی
occlusion	بسته شدگی
occlusion	جفت شدگی
sprains	رگ برگ شدگی
pairing	جفت شدگی
gelidity	بسته شدگی
depressions	گود شدگی
gasification	تبخیر شدگی
detruncation	کوتاه شدگی
desuetude	موقوف شدگی
diminution	کم شدگی تحقیر
dilution	رقیق شدگی
distotion factor	ضریب کج شدگی
expulsions	بیرون شدگی
erasure	پاک شدگی
expulsion	بیرون شدگی
eviration	هذیان زن شدگی
expunction	پاک شدگی
expurgation	پاک شدگی
fixedness	تثبیت شدگی
flagginess	ول شدگی اویختگی
flocculence	قلنبه شدگی
paralysation	فلج شدگی
petrifaction	سنگ شدگی
diffusion	پخش شدگی
encrustation	دلمه شدگی
encrustations	دلمه شدگی
offsetting	دوخم شدگی
offset	دوخم شدگی
conglomerations	گلوه شدگی
conglomeration	گلوه شدگی
narrowing	تنگ شدگی
sclerosis	سخت شدگی
congestion	جمع شدگی
polarization	قطبی شدگی
puchery	جمع شدگی
pulverization	خرد شدگی
purler	پرت شدگی از سر
recvrvature	دولا شدگی
scleriasis	سفت شدگی
liquescence	مایع شدگی
strobilation	باریک شدگی
spraining	رگ برگ شدگی
tight coupling	جفت شدگی
contractions	جمع شدگی
sprained	رگ برگ شدگی
sprain	رگ برگ شدگی
translocation	جابجا شدگی
puckering	جمع شدگی
blotting	پاک شدگی
petrification	سنگ شدگی
pucker	جمع شدگی
shrinkage	چروک شدگی
locking	قفل شدگی
shortening	کوتاه شدگی
dispersion	پخش شدگی
acceptability	قبول شدگی
hardening	سفت شدگی
blotted	پاک شدگی
blots	پاک شدگی
puckers	جمع شدگی
puckered	جمع شدگی
damnation	لعنت شدگی
hybridization	هیبرید شدگی
fading	محو شدگی
removal	جدا شدگی
choking	اب بند شدگی
smelting	ذوب شدگی
scarlet	سرخ شدگی
elongation	دراز شدگی
blot	پاک شدگی
coupling	جفت شدگی
leakage	فاش شدگی
carburization	پودر شدگی
coagulation	دلمه شدگی
comminution	خرد شدگی
acetification	ترش شدگی
concretion	سفت شدگی
leakages	فاش شدگی
bronchocele	بزرگ شدگی
crookedness	انحناء و کج شدگی
contraction	جمع شدگی
malady	فاسد شدگی بیماری
degree of shrinkage	ضریب جمع شدگی
supersession	جانشینی لغو شدگی
shrinkage stress	خستگی جمع شدگی
shrinkage coefficient	ضریب جمع شدگی
scloroderma	سفت شدگی پوست
scleroma	سفت شدگی بافتها
disseisin	محروم شدگی ازتصرف
maladies	فاسد شدگی بیماری
diffraction broadening	پهن شدگی پراشی
condensation	جمع شدگی تکاثف
constriction	فشار تنگ شدگی
constrictions	فشار تنگ شدگی
shrink	انقباض چوروک شدگی
delusion of control	هذیان کنترل شدگی
sclerosis	سفت شدگی بافتها
varicosity	گشاد شدگی سیاهرگ
yielding	تسلیم شدگی فلز
edge triggered	با رها شدگی لبهای
hepatization	سفت شدگی بافته
erethism	تحریک شدگی زیاد
breaking	پاره گی قطع شدگی
malposition	جابجا شدگی جنین
depression	گود شدگی فرودافت
hyperostosis	کلفت شدگی استخوان
accru	اجتماع فراهم شدگی
digression	پرت شدگی ازموضوع
shrinkage	وابست جمع شدگی
gerontomorphosis	پیر شدگی نژاد
shrinks	انقباض چوروک شدگی
erasure	حک جای پاک شدگی
encephalomalacia	نرم شدگی مغز