English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
blacking واکس سیاه
Other Matches
basalt نوع سنگ چخماق یا اتش نشانی سیاه مرمر سیاه
silhouette نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
silhouettes نقاشی سیاه یکدست بصورت نیمرخ سیاه نشاندادن
melanin رنگ سیاه ولکههای سیاه روی پوست
shoeblack واکس زن
polisher واکس زن
wax واکس اسکی
bootblack کفش واکس زن
shiner واکس کفش
simonize واکس زدن
waxed واکس اسکی
waxes واکس اسکی
shoe polish واکس کفش
crape نوار ابریشمی سیاه سیاه پوشانیدن
polishes جلا واکس زنی
polish جلا واکس زنی
binder نوعی واکس اسکی
binders نوعی واکس اسکی
klister واکس مخصوص کف اسکی
polish منزه کردن واکس زدن
polishes منزه کردن واکس زدن
climbing wax واکس مخصوص صعود دراسکی نوردیک
black holes حفره سیاه چاله سیاه
sable رنگ سیاه لباس سیاه
ethiops سیاب سیاه جیوه سیاه
sables رنگ سیاه لباس سیاه
bold face طرح سیاه حرف سیاه
smutted whcat گندم سیاه یا زنگ سیاه
black hole حفره سیاه چاله سیاه
earwax واکس گوش [کالبد شناسی بدن انسان]
burn in حرارت دادن واکس برای مالیدن به کف اسکی
waxes واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
waxed واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
wax واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
cerumen واکس گوش [کالبد شناسی بدن انسان]
thermal wax روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal wax transfer printer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
thermal transfer روش چاپ که در آن رنگها با ذوب کردن واکس رنگی روی کاغذ ایجاد میشود
black body radiation تابش جسم سیاه پرتو جسم سیاه
paper white monitor صفحه نمایش که متن سیاه را روی صفحه سفید نمایش میدهد و نه مثل متنهای معمولی درخشان روی صفحه سیاه
bog سیاه اب
dogwood سیاه ال
pitch dark سیاه
sooty سیاه
marshes سیاه اب
night black سیاه
marsh سیاه اب
ebon سیاه
bogs سیاه اب
blackest سیاه
sad coloured سیاه
blacker سیاه
blacks سیاه
blacked سیاه
pitchy سیاه
black سیاه
swamping سیاه اب
Negro سیاه
jetties سیاه
jetty سیاه
jet-black سیاه سیاه
swamps سیاه اب
mossy سیاه اب
Negroes سیاه
quagmires سیاه اب
glaucoma اب سیاه
grimy سیاه
swamp سیاه اب
swamped سیاه اب
quagmire سیاه اب
black short شکستگی سیاه
blackcap کاکل سیاه
hohlraum جسم سیاه
dark coloured سیاه رنگ
black propaganda تبلیغات سیاه
blackbody جسم سیاه
blackamoor سیاه زنگی
black sheet ورق سیاه
black wash رنگ سیاه
darky سیاه زنگی
blach hulled سیاه پوست
blackcock باقرقره سیاه نر
boldface حروف سیاه
chiaroscurist سیاه قلمکار
charbon سیاه زخم
colly سیاه کردن
saracen corn گندم سیاه
french wheat گندم سیاه
Congo یکجورچای سیاه
crowberry سنگروی سیاه
bone black عاج سیاه
d.'s cow سوسک سیاه
buck wheat گندم سیاه
black shortness ترک سیاه
black holes سیاه چال
pitch black خیلی سیاه
black lead سرب سیاه
biotite میکای سیاه
black gang غلام سیاه
bitumen macadam ماکادام سیاه
black finish پوشش سیاه
black eyed سیاه چشم
black diamond الماس سیاه
black anneal سیاه گداختن
black ash خاکستر سیاه
black bile صفرای سیاه
black body جسم سیاه
black book کتاب سیاه
black cap کلاه سیاه
black brittleness ترک سیاه
black letter حرف سیاه
black level تراز سیاه
black light نور سیاه
pitch-black خیلی سیاه
liver جگر سیاه
achromatic سیاه و سفید
livers جگر سیاه
black powder باروت سیاه
black hole سیاه چال
black load سرب سیاه
caraway زیره سیاه
black list فهرست سیاه
black list لیست سیاه
aniline black سیاه انیلینی
begrime سیاه کردن
black liqour شربت سیاه
black brittleness شکستگی سیاه
sycamine توت سیاه
tamarack سیاه کاج
the black race نژاد سیاه
the black sea دریای سیاه
to black out سیاه کردن
to wear willow سیاه پوشیدن
viper's grass سفورجنه سیاه
wash drawing ابرنگ سیاه
substantia nigra جسم سیاه
sealing coat روکاری سیاه
quercitron بلوط سیاه
red cent پول سیاه
robed in bleck سیاه پوش
robed in bleck سیاه پوشیده
sabled سیاه پوش
sadly dressed سیاه پوش
schorl کهربای سیاه
scoter مرغابی سیاه
water proofed mortar اهک سیاه
black and white سیاه و سفید
black eye چشم سیاه
shame on you! <idiom> رویتان سیاه
black wool پشم سیاه
bottle-dungeon سیاه چال
donjon سیاه چال
black eyes چشم سیاه
jet-black سیاه شبقی
pissed سیاه مست
sozzled سیاه مست
stoned سیاه مست
zonked سیاه مست
I was put to shame. I was shame-stricken. رو سیاه شدم
black coffee قهوه سیاه
doit پول سیاه
iron mould سیاه کردن
kibitka سیاه چادرنمدی
lampblack سیاه یکدست
mammy دده سیاه
melanic سیاه پوست
melanite لعل سیاه
melanotic سیاه پوست
melanuria پیشاب سیاه
in mourning کثیف سیاه
in mourning سیاه پوش
dunggeon سیاه چال
eriochrome black سیاه اریوکروم
ethiope سیاه پوست
ethiopian سیاه پوست
ethiops مهجون سیاه
fuel oil نفت سیاه
heathbird باقرقره سیاه
humus سیاه خاک
negress زن سیاه پوست
negrillo کوتوله سیاه
negro slave غلام سیاه
nigritian سیاه افریقایی
oubliette سیاه چال
pertussis سیاه سرفه
pertussus سیاه سرفه
piper nigrum فلفل سیاه
platinum black پلاتین سیاه
plumbaginous مانندسرب سیاه
plumbago سرب سیاه
nigrify سیاه کردن
nigrescent سیاه شونده
negrophil سیاه دوست
negrophilism سیاه دوستی
niellist سیاه قلم
niello سیاه قلم
niello مینای سیاه
nigella seed سیاه دانه
nigella seed زیر سیاه
nigrescence سیاه شدگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com