English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (5 milliseconds)
English Persian
lease واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
leases واگذاری یا اجاره وسیله برای مدتی
Other Matches
under lease وقتی مستاجر اصلی ملک برای مدتی کمتر از مدت باقیمانده اجاره خودش ملک را اجاره دهد
charters اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartered اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
time charter اجاره وسیله نقلیه برای مدت معین اجاره کشتی برای مدت معین
time charter اجاره کردن وسیله نقلیه برای مدت معین
warm up اجازه داده به یک ماشین برای بیکار ماندن برای مدتی پس از روشن شدن تا به وضعیت عملیات مط لوب برسد
for the time being <idiom> برای مدتی
retreat انزوا [گروهی برای مدتی]
shut up <idiom> بستن دروپنجره ساختمان برای مدتی
retreat گوشه نشینی [گروهی برای مدتی]
lay over <idiom> به مکانی درراه رسیدن برای مدتی ماندن
slot charter اجاره قسمتی از وسیله نقلیه
bare boat charter اجاره دربست وسیله نقلیه
to go away ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
to go to ترک کردن [خانه یا شهر] برای چند مدتی
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
connectivity توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
devices کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
leases نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
lease نوشتهای برای واگذاری یک قطعه در یک زمانی به جای پرداخت قیمت
communication مجموعه اصلی از برنامه ها که پروتکل ها را رعایت می کنند.کنترل کنندههای فرمت و وسیله و خط برای نوع وسیله یا خط استفاده میشود
transfers واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transfer واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
transferring واگذاری سند انتقال و واگذاری حواله
holiday cottage ویلای اجاره ای برای تعطیلات
What's the charge per week? اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
tc اجاره دربست برای مدت معین
What's the charge per day? اجاره آن برای یک روز چقدر است؟
voyage charter اجاره دربست کشتی برای سفری مشخص
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
handshaking سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshake سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
handshakes سیگنال استاندارد بین دو وسیله برای اطمینان از صحت کار سیستم . وسیله سازگار است و ارسال داده صحیح است .
invitation عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
write حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
writes حافظه موقت برای نگهداری داده برای وسیله ذخیره سازی و وقتی که نوشته میشود.
moonlight fliting گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
these room let well نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
ground landlord کسی که زمینی را برای ساختمان کردن اجاره میدهد
cycle عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycled عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycles عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
touches وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
busying 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busied 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busies 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
leases کانال ارتباطی مثل خط تلفن که برای استفاده اجاره شده است
lease کانال ارتباطی مثل خط تلفن که برای استفاده اجاره شده است
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
devices یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
chater party اجاره نامه یا قرارداد اجاره کشتی تجاری
simplest وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simple وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
simpler وسیله چند رسانهای که نیاز به فایل داده برای اجرا ندارد مثل درایو cd برای اجرا cdهای صوتی
farm اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farms اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
farmed اجاره یا مقاطعه کردن اجاره دادن
Lease (rental) agreement. اجاره نامه (قرار داد اجاره )
tasking سازمان بندی برای عملیات واگذار کردن ماموریت به یکانها واگذاری ماموریت تعیین ماموریت
registers ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
register ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
registering ذخیره موقت برای داده دریافتی از حافظ پیش از ارسال به وسیله ورودی وخروجی ذخیره شده در حافظه اصل برای پردازش
Viewdata سیستم محاورهای برای ارسال متن یا گرافیک ازپایگاه داده به ترمینال کاربر به وسیله خط وط تلفن . که باعث ایجاد امکاناتی برای بازیابی اطلاعات , تراکنش ها , تحصیلات , بازی ها و خلاقیت میشود
telpak سرویسی که توسط شرکتهای همگانی مخابراتی برای اجاره کانالهای با پهنای باندزیاد بین دو یا چندین نقطه ارائه می گردد
lease اجاره نامه اجاره دادن
lets اجاره دادن اجاره رفتن
leases اجاره نامه اجاره دادن
let اجاره دادن اجاره رفتن
letting اجاره دادن اجاره رفتن
amphibian vehicle وسیله نقلیه برای خشکی و اب
cases پوشش محافظ برای یک وسیله یا مدار
case پوشش محافظ برای یک وسیله یا مدار
ascender وسیله مکانیکی برای فرستادن بار
multi purpose vehicle وسیله نقلیه برای اهداف گوناگون
sub- کد شناسایی وسیله جانبی برای دستیابی به آن
check out time زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
chains باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
chain باس ارتباطی که یک وسیله را به دیگری متصل میکند. و هر وسیله میتواند دادهای که در خط به سوی وسیله دیگر وجود دارد دریافت یا ارسال یا تغییر بدهد
dump 1-دادهای که از یک وسیله به دیگری برای ذخیره سازی کپی شده است . 2-انتقال داده به دیسک برای ذخیره سازی . 3-چاپ محتوای کل یابخشی از داده در حافظه
appliances هر نوع وسیله برای بکارندازی یا کنترل هواپیما
prom وسیله الکترونیکی برای برنامه نویسی PROM
coupler وسیله مکانیکی برای اتصال دو یا چند هادی
accepting سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
accept سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
reliability توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
arithmetic توانایی یک وسیله برای انجام توابع ریاضی
verifier وسیله مخصوص برای تشخیص داده ورودی
proms وسیله الکترونیکی برای برنامه نویسی PROM
appliance هر نوع وسیله برای بکارندازی یا کنترل هواپیما
accepts سیگنالی که یک وسیله میفرستد برای پذیرش داده
horn socket [وسیله ای که از آن برای صید ماهی استفاده می شود]
radar danning ناوبری به وسیله رادار برای احتراز از برخورد به مین
devices مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
capacitance bridge نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
sled وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
communication وسیله کنترل خط برای بررسی سیگنالهای متقاضی داده
sleds وسیله فلزی و پارچهای برای تمرین مانور سد کردن
microprogram وسیله ذخیره سازی برای نگهداری ریز کامپیوتر
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
interoperability توانایی دو وسیله یا کامپیوتر برای رد و بدل کردن اطلاعات
device مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
devices لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
sensor وسیله اکتشافی وسیله مراقبتی وسیله کشف کننده
flowchart نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
flow diagram نشانههای مخصوص برای معرفی وسیله تصحیات و عملیات در فلوچارت
tests اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
cone penetrometer وسیله تعیین مقاومت خاک برای عبور و مرور خودروها
test اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
delay وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
delaying وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
input/output استفاده از برچسب برای مراجعه به وسیله ورودی /خروجی خاص
fosdic وسیله ذخیره سازی برای داده کامپیوتری با استفاده از میکروفیلم
adjustable split die وسیله ای برای در آوردن دنده یا روزه در سطح خارجی اجسام
marlinespike وسیله نوک تیزی برای جداکردن رشتههای طناب قایق
tested اجرای آزمایش یک وسیله یا برنامه برای اطمینان از صحت کار آن
generating استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generate استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
reliability [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
failure safety [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
delays وسیله ایکه برای سیگنالی طول می کشد تا ارسال شود
generates استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
generated استفاده از سخت افزار یا وسیله برای تولید خودکار کد و برنامه
golf car وسیله باطری دار برای حرکت دو بازیگر در زمین گلف
rental اجاره بها اجاره
leasing اجاره کردن اجاره
bypasses روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
distaff فرموک [وسیله ای برای رسیدن پشم و پنبه به روش سنتی و دستی]
takedown مدت زمانی که یک وسیله جانبی آماده برای کار دیگری میشود
bypass روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
deflector صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
worded زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
word زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
enquiry کد کنترل مخصوص که تقاضایی برای معرفی یا وضعیت یا داده یک وسیله است
pitch دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
pitches دستور به وسیله صوتی موجی برای تغییر صورت با فاکتور خاصی
bypassing روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
retraction lock وسیله مکانیکی برای جلوگیری از جمع شدن غیرعمدی ارابه فرود
landline خط وط ارتباطی که از کابل برای اتصال فیزیکی و الکتریکی دو وسیله استفاده می کنند
calling سیگنالی برای جلب توجه مردم از ترمینال یا یک وسیله به کامپوتر اصلی
cts CSR برای بیان اینکه یک خط یا وسیله آماده ارسال داده است
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
awhile مدتی
the while or whilst مدتی که
for some time past مدتی
for a season تا یک مدتی
some time مدتی
input/output مدار یا اتصالی که حاوی کانال ورودی /خروجی برای وسیله دیگر است
docketed صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
adaptations توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
adaptation توانایی یک وسیله برای تنظیم کردن محدوده حساسیت خود در موقعیتهای مختلف
docketing صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
dockets صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
two man rule قانون حضور یاتصویب دونفره یا تصویب به وسیله دونفر برای انجام کار
docket صورت پروندههای حاضر برای رسیدگی که به وسیله منشی دادگاه تنظیم میشود
condition 1-وضعیت یک مدار یا وسیله یا ثبات 2-وسایل مورد نیاز برای وقوع یک عمل
whilst در خلال مدتی که
long a go مدتی پیش
porolongation of a period تمدید مدتی
long ago مدتی پیش
adc وسیله مبدل ورودی آنالوگ به خروجی دیجیتال که قابل فهم برای کامپیوتر باشد
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
takedown حذف نوار یا کاغذ یا دیسک از یک وسیله جانبی پس از یک کار و آماده کردن آن برای بعدی
i was absent for a while یک مدتی غایب بودم
do time <idiom> مدتی درزندان بودن
not long a مدتی نگذشته است
head load control روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
devices کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
technical escort پرسنل فنی متخصصی که همراه یک وسیله برای نصب یا اموزش یا کار انداختن ان حرکت می کنند
soak اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
soaks اجرای برنامه یا وسیله به طور پیاپی در یک زمان برای اطمینان از این که به درستی کار میکند
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
end ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
long run مدت کافی برای تغییر دادن در مقدار تولید به وسیله کاهش یا افزایش فرفیت موسسه
ended ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
handshakes سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
ends ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
handshake سیگنالهای ارسالی بین دو وسیله ارتباطی که آمادگی ارسال را بیان می کنند و نیز برای دریافت
Cambridge ring استاندارد شبکه محلی برای وصل کردن چندین وسیله و کامپیوتر در یک اتصال حلقهای می سازد
to borrow up to ... books تا... [مدتی] کتاب قرض گرفتن
immobilised مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilising مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilises مدتی در بستربی حرکت ماندن
application years مدتی که یک دستگاه میتواند کارکند
immobilizes مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilizing مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilized مدتی در بستربی حرکت ماندن
immobilize مدتی در بستربی حرکت ماندن
warm standby وسیله پشتیبان جانبی که قابل تنظیم برای روشن شدن است در یک لحظه کوتاه پس از خرابی سیستم
sequences کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
sequence کدها که حاوی حروف کنترل و آرگومانهای مختلف است برای اجرای فرآیند و تغییر حالت وسیله
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com