Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (9 milliseconds)
English	Persian
gage	وثیقه گذاردن
Search result with all words
hypothecate	وثیقه قرار دادن رهن گذاردن
Other Matches
to impress a mark on something	نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
earnest	وثیقه
naminum	وثیقه
pledging	وثیقه
impignorate	وثیقه
surety	وثیقه
sureties	وثیقه
collateral	وثیقه
pledge	وثیقه
pledges	وثیقه
redeem of pledge	فک وثیقه
pledged	وثیقه
pawn	وثیقه
guaranty	وثیقه
bail	وثیقه
security	وثیقه
pawns	وثیقه
pawning	وثیقه
pawned	وثیقه
guarantee	وثیقه
pledge [archaic] [guaranty]	وثیقه
warranty	وثیقه
guarantee	وثیقه
guaranteed	وثیقه
hostages	وثیقه
guarantees	وثیقه
guaranty	وثیقه
hostage	وثیقه
warranty	وثیقه
gage	وثیقه
warranties	وثیقه
sureties	گرو وثیقه
pledges	وثیقه ضمانت
surety	گرو وثیقه
pledgee	وثیقه گیر
guaranty	وثیقه گرو
pawned	گروگان وثیقه
pledging	وثیقه ضمانت
caution	هوشیاری وثیقه
lienee	وثیقه گذار
lienor	وثیقه گیر
cash security	وثیقه نقدی
assurances	ضمانت وثیقه
assurance	ضمانت وثیقه
pawning	گروگان وثیقه
pledgee	وثیقه گیرنده
pledger	وثیقه دهنده
pledgor	وثیقه گذار
pawns	گروگان وثیقه
cautions	هوشیاری وثیقه
cautioning	هوشیاری وثیقه
cautioned	هوشیاری وثیقه
lien	حق تصرف وثیقه
pawn	گروگان وثیقه
guarantee	وثیقه سپرده
guarantee	کفالت وثیقه
guaranteed	وثیقه سپرده
guaranteed	کفالت وثیقه
guarantees	وثیقه سپرده
guarantees	کفالت وثیقه
earnest	وثیقه بیعانه
premiums	وثیقه حق بیمه
premium	وثیقه حق بیمه
foreclosure	بازداشت وثیقه
foreclosure	ضبط وثیقه
right of lien	حق تصرف وثیقه
pledge	وثیقه ضمانت
pledged	وثیقه ضمانت
to give security	وثیقه دادن
secured creditor	طلبکار با وثیقه
pledges	مال مورد وثیقه
unsecured creditor	طلبکار بدون وثیقه
pledge	گرو گذاشتن وثیقه
in security for	یعنوان وثیقه درمقابل
pledged	گرو گذاشتن وثیقه
pledged	مال مورد وثیقه
pledges	گرو گذاشتن وثیقه
pledging	مال مورد وثیقه
good performance bond guarntee	وثیقه انجام تعهد
pledging	گرو گذاشتن وثیقه
pledge	مال مورد وثیقه
lien	حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
loan on deposit	اعطای وام به وثیقه سپرده
bondable	قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
collateral	عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
bondholder	دارای صاحب سهام قرضه دارنده وثیقه یاکفالت
debt collection for realisation	property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
pawn broker	کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
hypothecate	در CL به معاملاتی اطلاق میشود که ضمن ان وثیقه دین در اختیارمدیون باقی می ماند
table	تو گذاردن
sets	گذاردن
set	گذاردن
investing	گذاردن
invest	گذاردن
tabled	تو گذاردن
invests	گذاردن
repose	گذاردن
tables	تو گذاردن
invested	گذاردن
tabling	تو گذاردن
setting up	گذاردن
skew	کج گذاردن
skewing	کج گذاردن
lay	گذاردن
lays	گذاردن
to leave out	جا گذاردن
reposal	گذاردن
skews	کج گذاردن
to lay it on with a trowel	گذاردن
instate	گذاردن
impone	گذاردن
to lay it on thick	گذاردن
tabling	معوق گذاردن
suspends	معوق گذاردن
exposes	روباز گذاردن
exposes	بی حفاظ گذاردن
suspending	معوق گذاردن
table	معوق گذاردن
expose	روباز گذاردن
suspend	معوق گذاردن
endorsing	صحه گذاردن
tables	معوق گذاردن
expose	بی حفاظ گذاردن
tabled	معوق گذاردن
exposing	بی حفاظ گذاردن
bestows	امانت گذاردن
interposes	پا به میان گذاردن
bestowing	امانت گذاردن
bestowed	امانت گذاردن
bestow	امانت گذاردن
interposing	پا به میان گذاردن
interposed	پا به میان گذاردن
interpose	پا به میان گذاردن
demarcate	نشان گذاردن
encapsulating	درکپسول گذاردن
encapsulates	درکپسول گذاردن
encapsulate	درکپسول گذاردن
exposing	روباز گذاردن
reposit	ودیعه گذاردن
leave alone	بحال گذاردن
leave alone	تنها گذاردن
interlocate	در میان گذاردن
interlay	در میان گذاردن
incase	در جعبه گذاردن
award	امانت گذاردن
imburse	درکیسه گذاردن
put away	کنار گذاردن
work on/upon <idiom>	تفثیر گذاردن
novelize	بدعت گذاردن
placing at disposal	در دسترس گذاردن
to d. up	خوراک گذاردن
to leave behind	باقی گذاردن
to leave behind	درپس گذاردن
to leave unsaid	نا گفته گذاردن
pyx	درجعبه گذاردن
to step in	پامیان گذاردن
pt down	کنار گذاردن
to strike in	پامیان گذاردن
underdo	از کار کم گذاردن
imprints	گذاردن زدن
imprinted	گذاردن زدن
imprint	گذاردن زدن
to join in	پامیان گذاردن
adopt	نام گذاردن
pouches	درجیب گذاردن
thwart	بی نتیجه گذاردن
thwarted	بی نتیجه گذاردن
embowel	در روده گذاردن
demark	نشان گذاردن
contradistinguish	فرق گذاردن
bulid	بنیان گذاردن
pouch	درجیب گذاردن
endorses	صحه گذاردن
collocated	پهلوی هم گذاردن
place	در محلی گذاردن
places	در محلی گذاردن
reverence	احترام گذاردن
placing	در محلی گذاردن
innovating	بدعت گذاردن
innovates	بدعت گذاردن
innovated	بدعت گذاردن
innovate	بدعت گذاردن
stroking	سرکش گذاردن
demarcated	نشان گذاردن
demarcates	نشان گذاردن
collocate	پهلوی هم گذاردن
sashes	پنجره گذاردن
sash	پنجره گذاردن
procrastinating	معوق گذاردن
procrastinates	معوق گذاردن
procrastinated	معوق گذاردن
procrastinate	معوق گذاردن
demarcating	نشان گذاردن
check	نشان گذاردن
stroke	سرکش گذاردن
checked	نشان گذاردن
consigned	امانت گذاردن
consigning	امانت گذاردن
consigns	امانت گذاردن
silo	در سیلو گذاردن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com