Dictiornary-Farsi | وثیقه گیرنده | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
pledgee	وثیقه گیرنده


Other Matches

backwards	کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
backward	کانال از گیرنده به فرستنده برای ارسال گیرنده
requests	سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested	سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting	سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
request	سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
signalling	1-روش فرستنده برای هشدار به گیرنده برای ارسال یک پیام . 2-ارتباط با فرستنده درباره وضعیت گیرنده
consignee	گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
collateral	وثیقه
guaranteed	وثیقه
earnest	وثیقه
pawned	وثیقه
guaranty	وثیقه
guarantees	وثیقه
guarantee	وثیقه
pawn	وثیقه
pawns	وثیقه
pawning	وثیقه
pledge	وثیقه
pledged	وثیقه
pledges	وثیقه
bail	وثیقه
security	وثیقه
pledging	وثیقه
redeem of pledge	فک وثیقه
naminum	وثیقه
warranty	وثیقه
gage	وثیقه
impignorate	وثیقه
surety	وثیقه
warranties	وثیقه
warranty	وثیقه
pledge [archaic] [guaranty]	وثیقه
guarantee	وثیقه
hostage	وثیقه
hostages	وثیقه
guaranty	وثیقه
sureties	وثیقه
pledgor	وثیقه گذار
guaranteed	وثیقه سپرده
lienor	وثیقه گیر
cautioned	هوشیاری وثیقه
cautioning	هوشیاری وثیقه
cautions	هوشیاری وثیقه
gage	وثیقه گذاردن
guarantees	وثیقه سپرده
guaranty	وثیقه گرو
pawning	گروگان وثیقه
assurance	ضمانت وثیقه
pledged	وثیقه ضمانت
pawn	گروگان وثیقه
pawns	گروگان وثیقه
pledger	وثیقه دهنده
guarantee	وثیقه سپرده
caution	هوشیاری وثیقه
guarantee	کفالت وثیقه
pledges	وثیقه ضمانت
guarantees	کفالت وثیقه
sureties	گرو وثیقه
to give security	وثیقه دادن
right of lien	حق تصرف وثیقه
secured creditor	طلبکار با وثیقه
earnest	وثیقه بیعانه
lien	حق تصرف وثیقه
lienee	وثیقه گذار
assurances	ضمانت وثیقه
foreclosure	ضبط وثیقه
premiums	وثیقه حق بیمه
premium	وثیقه حق بیمه
foreclosure	بازداشت وثیقه
cash security	وثیقه نقدی
pawned	گروگان وثیقه
guaranteed	کفالت وثیقه
pledging	وثیقه ضمانت
pledgee	وثیقه گیر
surety	گرو وثیقه
pledge	وثیقه ضمانت
pledging	گرو گذاشتن وثیقه
pledges	گرو گذاشتن وثیقه
pledged	گرو گذاشتن وثیقه
pledged	مال مورد وثیقه
pledge	گرو گذاشتن وثیقه
pledge	مال مورد وثیقه
unsecured creditor	طلبکار بدون وثیقه
pledging	مال مورد وثیقه
good performance bond guarntee	وثیقه انجام تعهد
pledges	مال مورد وثیقه
in security for	یعنوان وثیقه درمقابل
lien	حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
loan on deposit	اعطای وام به وثیقه سپرده
hypothecate	وثیقه قرار دادن رهن گذاردن
bondable	قابل تبدیل به اوراق قرضه وثیقه پذیر
bondholder	دارای صاحب سهام قرضه دارنده وثیقه یاکفالت
collateral	عین مرهونه مال گرویی وثیقه انجام تعهد
debt collection for realisation	property pledged of وصول طلب با نقد کردن وثیقه
pawn broker	کسی که کارش دادن وامهای کوچک و گرفتن وثیقه است
hypothecate	در CL به معاملاتی اطلاق میشود که ضمن ان وثیقه دین در اختیارمدیون باقی می ماند
grantee	گیرنده
receptors	گیرنده
prehensorial	گیرنده
prehensory	گیرنده
receiver	گیرنده
recipient	گیرنده
catcher	گیرنده
getter	گیرنده
recipients	گیرنده
consignee	گیرنده
acceptor	گیرنده
payee	گیرنده
payees	گیرنده
fetching	گیرنده
receptor	گیرنده
barrage reception	سد گیرنده
assignee	گیرنده
adopter	گیرنده
accipient	گیرنده
touching	گیرنده
prehensile	گیرنده
catchier	گیرنده
receivers	گیرنده
reciptacle	گیرنده
sensor	گیرنده
catchiest	گیرنده
catchy	گیرنده
addressees	گیرنده
addressee	گیرنده
reciever	گیرنده
chemoreceptor	گیرنده شیمیایی
bribee	رشوه گیرنده
communication receiver	گیرنده مخابرات
two valve receiver	گیرنده دو لامپی
volumetric receptor	گیرنده حجمی
catch of guage	گیرنده بارانسنج
clocker	گیرنده وقت
cell receptor	گیرنده سلولی
cessionary	انتقال گیرنده
tube receiver	گیرنده لامپی
thermoreceptor	گیرنده دمایی
determiners	تصمیم گیرنده
determiner	تصمیم گیرنده
tither	عشر گیرنده
acceptor level	تراز گیرنده
transceiver	فرستنده و گیرنده
amateur receiver	گیرنده اماتور
loanee	وام گیرنده
bailee	تحویل گیرنده
baroreceptor	گیرنده فشار
transferee	تحویل گیرنده
beat receiver	گیرنده تداخلی
auto radio	گیرنده اتومبیل
transreceiver	فرستنده و گیرنده
television receiver	گیرنده تلویزیونی
concluder	نتیجه گیرنده
enteroceptor	گیرنده درونی
interoceptor	گیرنده احشایی
interoceptor	گیرنده درونی
exempted , adressee	گیرنده استثنایی
high fidelity receiver	گیرنده رابط
exteroceptor	گیرنده برونی
feoffee	گیرنده تیول
fondler	اغوش گیرنده
acquisitive	فرا گیرنده
prepossessing	گیرنده جالب
grabber hand	دست گیرنده
enteroceptor	گیرنده احشایی
donee	هبه گیرنده
consignee	گیرنده امانت
mortgagee	رهن گیرنده
iterant	ازسر گیرنده
itching palm	دست گیرنده
inductance	گیرنده انرژی
crystal set	گیرنده اشکارساز
decision maker	تصمیم گیرنده
distance receptor	گیرنده دوربرد
distilling receiver	گیرنده تقطیر
donee	گیرنده هبه
donee	گیرنده هدیه
grantee	انتقال گیرنده
passcatcher	گیرنده پاس
jam	سد گیرنده پاس
receiver	دستگاه گیرنده
transferee	انتقال گیرنده
payee	گیرنده وجه
trainees	تعلیم گیرنده
trainee	تعلیم گیرنده
rejuvenescent	جوانی از سر گیرنده
receiving set	دستگاه گیرنده
jams	سد گیرنده پاس
revenger	انتقام گیرنده
payees	گیرنده وجه
pledgee	رهن گیرنده
photoreceptor	گیرنده نور
pawnee	رهن گیرنده
receivers	فرف گیرنده
receiving set	گیرنده رادیویی
receivers	گیرنده رادیویی
receivers	دستگاه گیرنده
opiate receptor	گیرنده افیونی
offtake canal	کانال گیرنده
decreasing	نقصان گیرنده