Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
She was a fine woman ( person ) .
وجود بسیار نازنینی بود
Other Matches
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
The chances of a soloution are bleak.
احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
monofilament
الیاف تک رشته بلند
[این نوع از لیف که دارای طول بسیار بلندی است بصورت طبیعی فقط در الیاف ابریشم وجود داشته ولی الیاف مصنوعی یا شیمیایی می توانند بصورت الیاف بلند یا کوتاه تهیه شوند.]
vlsi
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
u.h.f.
بسامد بسیار بسیار زیاد
ultra high frequency
بسامد بسیار بسیار زیاد
cray
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
quartz clock
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
despite
با وجود
individuation
وجود
existence
وجود
in spite
با وجود
neer do well or well
پی وجود
entities
وجود
entity
وجود
existences
وجود
being
وجود
personality
وجود
personalities
وجود
presence
وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding .
با وجود
exist
وجود داشتن
Despite the fact that…
با وجود اینکه
drink hail
گوارای وجود
reality
اصالت وجود
realities
اصالت وجود
facts
وجود مسلم
fact
وجود مسلم
systems
اصول وجود
none the less
با وجود این
existed
وجود داشتن
exists
وجود داشتن
pantheist
معتقدبوحدت وجود
pre existence
تقدم وجود
essence
وجود ماهیت
regardless
با وجود علیرغم
to be there
وجود داشتن
preexistence
تقدم وجود
d. of constitution
نازکی وجود
d. constitution
وجود نازک
begetter
وجود اور
in spite of that
با وجود این
qualities
وجود خصوصیت
viruses
وجود دارد
quality
وجود خصوصیت
virus
وجود دارد
body and soul
<idiom>
با تمام وجود
system
اصول وجود
persons
وجود ذات
individuality
وجود فردی
nonetheless
بااین وجود
self assertiveness
ابراز وجود
person
وجود ذات
universe
عالم وجود
non ego
غیر وجود
from the bottom of one's heart
<idiom>
از اعماق وجود
be
وجود داشتن
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
nevertheless
با این وجود علیرغم
begetting
سبب وجود شدن
oxaluria
وجود جوهر ترشک
cosmos
نظام عالم وجود
begets
سبب وجود شدن
pantheism
ایین وحدت وجود
numen
وجود الهی خدا
beget
سبب وجود شدن
cosmologies
نظام عالم وجود
in the face of such odds
با وجود این تفاوت
cosmology
نظام عالم وجود
hydrometeor
وجود بخاراب در هوا
and there an end.
و پایان وجود دارد.
animalization
وجود مواد حیوانی
atheism
انکار وجود خدا
hematuria
وجود خون در ادرار
for all that
با وجود همه اینها
pantheistic
مبنی بر وحدت وجود
objectives
دارای وجود خارجی
objective
دارای وجود خارجی
preexist
قبلا وجود داشتن
hemoglobinuria
وجود هموگلوبین درادرار
preexistent
دارای تقدم در وجود
know nothing
منکر وجود خدا
Is there a television?
آیا تلویزیون وجود دارد؟
Is there electricity?
آیا برق وجود دارد؟
cosmogonic
وابسته به خلقت عالم وجود
put one's foot down
<idiom>
با تمام وجود اعتراض کردن
I love her with my whole being .
با تمام وجود دوستش دارم
There is a mountain of difficulties .
کوهی از مشکلات وجود دارد
agnostic
عرفای منکر وجود خدا
water exists in three phases
اب درسه نمود وجود دارد
trichotomy
تقسیم وجود انسان به سه قسمت
converging
تقارب خطوط وجود تشابه
converges
تقارب خطوط وجود تشابه
converged
تقارب خطوط وجود تشابه
converge
تقارب خطوط وجود تشابه
react
تغییر به علت وجود یک ماده
reacted
تغییر به علت وجود یک ماده
reacting
تغییر به علت وجود یک ماده
reacts
تغییر به علت وجود یک ماده
agnostics
عرفای منکر وجود خدا
warehouse refusal
اعلام عدم وجود درانبار
Is there drinking water?
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
pantheism
همه خدایی وحدت وجود
groove
[فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
give someone a good run for her money
<idiom>
رقابت شدید به وجود آوردن
fetch
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
phosphaturia
وجود فوسفات زیاد در پیشاب
fetched
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetches
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
There is no such number.
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
logos
اصل یا منشاء عقل عالم وجود
androgyny
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
There is nothing to worry about.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
ملتفت نشدن
[با وجود نشانه ها و توضیحات]
albinism
عدم وجود رنگ دانه در بدن
homogamy
وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
To put ones heart and soul into a job .
باتمام وجود کاری را انجام دادن
There's no reason for concern.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
in nature
همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
cosmologist
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
There's an exception to every rule.
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
factionalism
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
unitarianism
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
lactosuria
وجود ماده قندی شیر درپیشاب
Is there heating?
آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
Is there air conditioning?
آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
Such a thing does not exist at all .
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
syupersubstantial
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
You are needed . They need you .
وجود شما مورد نیاز است
objectiveness
با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
radiological survey
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
Where theres will theres a way .
<proverb>
تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
residents
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
There is no reason to do something
دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
resident
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
xanthoma
وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
transients
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
dualism
وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
Inquietude
حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
There's no danger of that happening again.
خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
anthropopathism
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
She loves him in spite lf sll his faults .
با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
There is one physician for every 260 inhabitants.
برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
However hard he tried ...
با این وجود که او
[مرد]
سخت تلاش کرد ...
Ah, what the heck!
اه مهم نیست!
[اه با وجود این کار را میکنم!]
Racial prejudice prevails in some countries.
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
cosmogony
خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
Trinity
سه گانگی
[معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد]
[تثلیث]
addressing
دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
Is there a camp site near here?
آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
deque
یک صف دو سر که امکان درج و حذف را در هر دو انتهای لیست به وجود می اوردردیف
non striker
توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
There is more to it than meets the eye.
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
There are ine milion book (volumes)in this library.
دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
reticle
تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
windage
تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
longeval
بسیار زی
multifarious
بسیار
all
بسیار
lashongs
بسیار
beastby
بسیار
unco
بسیار
detestable
بسیار بد
immortally
بسیار
precious
بسیار
lot
بسیار
far
بسیار
an abundance of
بسیار
many
بسیار
multiplicity
بسیار
very little
بسیار کم
by far
بسیار
much
بسیار
overly
بسیار
mickle or muckle
بسیار
muckle
بسیار
not a lettle
بسیار
far and away
بسیار
thousand and one
بسیار
ever so
بسیار
out and a way
بسیار
multiped
بسیار پا
desperate
بسیار بد
sadly
بسیار بد
all-
بسیار
clinking
بسیار
sopping
بسیار
awful
<adj.>
بسیار بد
mickle
بسیار
plenty
بسیار
abundant
بسیار
oftentimes
بسیار
awfully
بسیار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com