English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
qualities وجود خصوصیت
quality وجود خصوصیت
Other Matches
characteristic خصوصیت
typicality خصوصیت
typicalness خصوصیت
characteristically خصوصیت
intimacy خصوصیت
characteristic feature خصوصیت
cutting property خصوصیت برش
featuring مهمترین خصوصیت
features مهمترین خصوصیت
featured مهمترین خصوصیت
feature مهمترین خصوصیت
characters عدد صحیح خصوصیت
outline خصوصیت اصلی چیزی
outlined خصوصیت اصلی چیزی
outlines خصوصیت اصلی چیزی
character عدد صحیح خصوصیت
source خصوصیت برخی bridge ها که
outlining خصوصیت اصلی چیزی
strains صفت موروثی خصوصیت نژادی
strain صفت موروثی خصوصیت نژادی
multidimensional دارای خصوصیت چند بعدی
enclave economices اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
primed خصوصیت یا طراحی بسیار مهم سیستم
primes خصوصیت یا طراحی بسیار مهم سیستم
prime خصوصیت یا طراحی بسیار مهم سیستم
history خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده
histories خصوصیت برخی برنامه ها که کارهایی که کاربر انجام داده
selectable کارایی یا خصوصیت یک وسیله که توسط کاربر قابل انتخاب است
low power standby خصوصیت حفظ انرژی در کامپیوترهای قابل حمل و صفحه تصویرهای متصل به آن
microspacing خصوصیت بعضی چاپگرها که به انها امکان میدهد تا درفاصلههای بسیار کوچکی حرکت کنند
dip خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
mouse خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
dips خصوصیت استاندارد برای بستههای مداری پیچیده که ازدوردیف سوزنهای متصل در هر طرف استفاده میکند
mouses خصوصیت برخی نرم افزارهای درایو mouse که نشانه گر آنرا با سرعت مختلف و طبق سرعتی
intercharacter spacing خصوصیت کلمه پرداز که حاوی فضاهای متغیر بین کلمات است تا خط در وسط قرار گیرد
letter quality printing خصوصیت برخی چاپگرهای matria-dot که حروف با کیفیت یکسان با ماشین تایپ را با نقاط بسیار نزدیک به هم تامین میکند
autosync خصوصیت یک مودم برای ارسال سیگنال دادههای یکسان به کامپیوتری که فقط سیگنالهای غیر یکسان را منتقل میکند
existence وجود
existences وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . با وجود
neer do well or well پی وجود
entity وجود
entities وجود
individuation وجود
despite با وجود
in spite با وجود
personality وجود
being وجود
personalities وجود
presence وجود
renumber خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
from the bottom of one's heart <idiom> از اعماق وجود
in spite of that با وجود این
d. constitution وجود نازک
exists وجود داشتن
existed وجود داشتن
exist وجود داشتن
d. of constitution نازکی وجود
Despite the fact that… با وجود اینکه
pre existence تقدم وجود
preexistence تقدم وجود
begetter وجود اور
essence وجود ماهیت
non ego غیر وجود
none the less با وجود این
to be there وجود داشتن
drink hail گوارای وجود
body and soul <idiom> با تمام وجود
pantheist معتقدبوحدت وجود
self assertiveness ابراز وجود
universe عالم وجود
facts وجود مسلم
fact وجود مسلم
persons وجود ذات
virus وجود دارد
person وجود ذات
be وجود داشتن
realities اصالت وجود
viruses وجود دارد
nonetheless بااین وجود
systems اصول وجود
system اصول وجود
reality اصالت وجود
individuality وجود فردی
regardless با وجود علیرغم
zip خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zipping خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zips خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
zipped خصوصیت سه حرفی نام فایل که به فایل هایی داده میشود که حاوی داده فشرده هستند که توسط برنامه نرم افزاری PKZIP ایجاد شده است
atheism انکار وجود خدا
oxaluria وجود جوهر ترشک
animalization وجود مواد حیوانی
neer do well or well ادم بی وجود یا بی خاصیت
pantheistic مبنی بر وحدت وجود
numen وجود الهی خدا
hydrometeor وجود بخاراب در هوا
hematuria وجود خون در ادرار
cosmologies نظام عالم وجود
for all that با وجود همه اینها
know nothing منکر وجود خدا
hemoglobinuria وجود هموگلوبین درادرار
objective دارای وجود خارجی
objectives دارای وجود خارجی
nevertheless با این وجود علیرغم
begetting سبب وجود شدن
cosmology نظام عالم وجود
begets سبب وجود شدن
beget سبب وجود شدن
preexistent دارای تقدم در وجود
cosmos نظام عالم وجود
pantheism ایین وحدت وجود
preexist قبلا وجود داشتن
in the face of such odds با وجود این تفاوت
and there an end. و پایان وجود دارد.
prescan خصوصیت بیشتر اسکنرهای مسط ح که اسکن سریع و با realution کم انجام می دهند تا نمونه اصلی را مجدد بررسی کنید یا ناحیهای که باید بهتر اسکن شود مشخص کنید
converges تقارب خطوط وجود تشابه
water exists in three phases اب درسه نمود وجود دارد
warehouse refusal اعلام عدم وجود درانبار
There is a mountain of difficulties . کوهی از مشکلات وجود دارد
trichotomy تقسیم وجود انسان به سه قسمت
fetched مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
She was a fine woman ( person ) . وجود بسیار نازنینی بود
fetches مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
Is there drinking water? آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
Is there electricity? آیا برق وجود دارد؟
Is there a television? آیا تلویزیون وجود دارد؟
reacted تغییر به علت وجود یک ماده
put one's foot down <idiom> با تمام وجود اعتراض کردن
fetch مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
phosphaturia وجود فوسفات زیاد در پیشاب
I love her with my whole being . با تمام وجود دوستش دارم
converged تقارب خطوط وجود تشابه
groove [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
converging تقارب خطوط وجود تشابه
give someone a good run for her money <idiom> رقابت شدید به وجود آوردن
reacting تغییر به علت وجود یک ماده
reacts تغییر به علت وجود یک ماده
agnostic عرفای منکر وجود خدا
agnostics عرفای منکر وجود خدا
pantheism همه خدایی وحدت وجود
converge تقارب خطوط وجود تشابه
cosmogonic وابسته به خلقت عالم وجود
react تغییر به علت وجود یک ماده
To put ones heart and soul into a job . باتمام وجود کاری را انجام دادن
to not be [any] the wiser <idiom> ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
There is no such number. همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
There's an exception to every rule. برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
objectiveness با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
Is there heating? آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
factionalism اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
Is there air conditioning? آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
logos اصل یا منشاء عقل عالم وجود
substantialize دارای وجود خارجی کردن یاشدن
unitarianism وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
albinism عدم وجود رنگ دانه در بدن
radiological survey بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
Such a thing does not exist at all . چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
syupersubstantial مافق وجود یا جوهر مادی روحی
You are needed . They need you . وجود شما مورد نیاز است
cosmologist دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
lactosuria وجود ماده قندی شیر درپیشاب
in nature همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
There is nothing to worry about. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
androgyny وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
homogamy وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
There's no reason for concern. دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
transient آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
However hard he tried ... با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
There are not many amusements in this town. دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
dualism وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
xanthoma وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
cosmogony خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
Racial prejudice prevails in some countries. دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
She loves him in spite lf sll his faults . با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
transients آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
Inquietude حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
There's no danger of that happening again. خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
resident ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
Ah, what the heck! اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
anthropopathism اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
There is no reason to do something دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
There is one physician for every 260 inhabitants. برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
residents ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
Where theres will theres a way . <proverb> تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
windage تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
There is more to it than meets the eye. ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
The chances of a soloution are bleak. احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
There are ine milion book (volumes)in this library. دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
Is there a camp site near here? آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
deque یک صف دو سر که امکان درج و حذف را در هر دو انتهای لیست به وجود می اوردردیف
reticle تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
addressing دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
non striker توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
Trinity سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
notations قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
main ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
There is no pleasure without pain . <proverb> هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد .
move of pattern [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
double coincidence of wants نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com