Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
fact
وجود مسلم
facts
وجود مسلم
Other Matches
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
indisputable
مسلم
positive
مسلم
certain
مسلم
moslem
مسلم
confirmed
مسلم
muslim or lem
مسلم
male muslim
مسلم
indubious
مسلم
incontestable
مسلم
proven
مسلم
apodictical
مسلم
established
مسلم
axiomatic
مسلم
pronounced
مسلم
undoubted
مسلم
disputeless
مسلم
cretain
مسلم
dirt-cheap
مفت مسلم
given
مفروض مسلم
uncertain
غیر مسلم
uncertainly
غیر مسلم
heir apparent
وارث مسلم
certainties
امر مسلم
approving truth
حقیقت مسلم
incontestably
بطور مسلم
tenets
اصول مسلم
grant
مسلم گرفتن
surest
مسلم محقق
to take for granted
مسلم دانستن
indisputably
بطور مسلم
certainty
امر مسلم
res integra
اصل مسلم
sure
مسلم محقق
moslem league
مسلم لیگ
indisputability
مسلم بودن
surer
مسلم محقق
kaf
غیر مسلم
grants
مسلم گرفتن
granted
مسلم گرفتن
to take for granted
فرض مسلم گرفتن
The fact is that…
قدر مسلم اینست که ...
hypostatize or size
مسلم فرض کردن
assize rent
اجاره مسلم ومعین
actualization
بصورت مسلم دراوردن
natural
مسلم استعداد ذاتی
apparent
معلوم وارث مسلم
incontrovertible
بدون مباحثه مسلم
naturals
مسلم استعداد ذاتی
postulated
پذیره مسلم فرض کردن
I know it for a fact.
این یک حقیقت مسلم است
assumptive
فرض مسلم شده مغرور
postulate
پذیره مسلم فرض کردن
It's Lombard Street to a China orange.
<idiom>
کاملا مسلم وقطعی است.
postulates
پذیره مسلم فرض کردن
postulating
پذیره مسلم فرض کردن
axioms
قاعده کلی اصل مسلم
axiom
قاعده کلی اصل مسلم
presumes
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumed
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presume
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
There is no argument about that.
حرف ندارد ( کاملا" مسلم وقطعی است )
undisputed
بی چون وچرابی بحث ناپذیری مسلم بودن
indisputable
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
dog cheap
مفت مسلم بقیمت سگ مرده یاصاحب مرده
entities
وجود
individuation
وجود
personalities
وجود
neer do well or well
پی وجود
presence
وجود
entity
وجود
despite
با وجود
existence
وجود
being
وجود
personality
وجود
in spite
با وجود
existences
وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding .
با وجود
from the bottom of one's heart
<idiom>
از اعماق وجود
to be there
وجود داشتن
self assertiveness
ابراز وجود
essence
وجود ماهیت
body and soul
<idiom>
با تمام وجود
Despite the fact that…
با وجود اینکه
preexistence
تقدم وجود
pre existence
تقدم وجود
begetter
وجود اور
in spite of that
با وجود این
d. constitution
وجود نازک
drink hail
گوارای وجود
non ego
غیر وجود
none the less
با وجود این
pantheist
معتقدبوحدت وجود
d. of constitution
نازکی وجود
system
اصول وجود
existed
وجود داشتن
exist
وجود داشتن
viruses
وجود دارد
person
وجود ذات
persons
وجود ذات
qualities
وجود خصوصیت
quality
وجود خصوصیت
universe
عالم وجود
virus
وجود دارد
individuality
وجود فردی
nonetheless
بااین وجود
systems
اصول وجود
be
وجود داشتن
regardless
با وجود علیرغم
realities
اصالت وجود
reality
اصالت وجود
exists
وجود داشتن
to be a foregone conclusion
<idiom>
نتیجه حتمی
[نتیجه مسلم]
بودن
objective
دارای وجود خارجی
nevertheless
با این وجود علیرغم
cosmology
نظام عالم وجود
atheism
انکار وجود خدا
preexist
قبلا وجود داشتن
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
cosmologies
نظام عالم وجود
preexistent
دارای تقدم در وجود
for all that
با وجود همه اینها
oxaluria
وجود جوهر ترشک
in the face of such odds
با وجود این تفاوت
know nothing
منکر وجود خدا
pantheistic
مبنی بر وحدت وجود
hydrometeor
وجود بخاراب در هوا
hemoglobinuria
وجود هموگلوبین درادرار
hematuria
وجود خون در ادرار
pantheism
ایین وحدت وجود
numen
وجود الهی خدا
objectives
دارای وجود خارجی
animalization
وجود مواد حیوانی
cosmos
نظام عالم وجود
beget
سبب وجود شدن
begets
سبب وجود شدن
begetting
سبب وجود شدن
and there an end.
و پایان وجود دارد.
converges
تقارب خطوط وجود تشابه
agnostic
عرفای منکر وجود خدا
agnostics
عرفای منکر وجود خدا
There is a mountain of difficulties .
کوهی از مشکلات وجود دارد
pantheism
همه خدایی وحدت وجود
trichotomy
تقسیم وجود انسان به سه قسمت
warehouse refusal
اعلام عدم وجود درانبار
reacts
تغییر به علت وجود یک ماده
reacting
تغییر به علت وجود یک ماده
reacted
تغییر به علت وجود یک ماده
converged
تقارب خطوط وجود تشابه
converge
تقارب خطوط وجود تشابه
converging
تقارب خطوط وجود تشابه
give someone a good run for her money
<idiom>
رقابت شدید به وجود آوردن
react
تغییر به علت وجود یک ماده
water exists in three phases
اب درسه نمود وجود دارد
phosphaturia
وجود فوسفات زیاد در پیشاب
I love her with my whole being .
با تمام وجود دوستش دارم
put one's foot down
<idiom>
با تمام وجود اعتراض کردن
fetches
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetch
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
Is there electricity?
آیا برق وجود دارد؟
cosmogonic
وابسته به خلقت عالم وجود
Is there drinking water?
آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
She was a fine woman ( person ) .
وجود بسیار نازنینی بود
Is there a television?
آیا تلویزیون وجود دارد؟
groove
[فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
fetched
مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
Is there air conditioning?
آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
There's no reason for concern.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
to not be
[any]
the wiser
<idiom>
ملتفت نشدن
[با وجود نشانه ها و توضیحات]
Such a thing does not exist at all .
چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
syupersubstantial
مافق وجود یا جوهر مادی روحی
unitarianism
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
substantialize
دارای وجود خارجی کردن یاشدن
Is there heating?
آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
To put ones heart and soul into a job .
باتمام وجود کاری را انجام دادن
objectiveness
با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
radiological survey
بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
There is nothing to worry about.
دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
factionalism
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
logos
اصل یا منشاء عقل عالم وجود
There's an exception to every rule.
برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
cosmologist
دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
There is no such number.
همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
albinism
عدم وجود رنگ دانه در بدن
androgyny
وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
homogamy
وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
You are needed . They need you .
وجود شما مورد نیاز است
in nature
همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
lactosuria
وجود ماده قندی شیر درپیشاب
foregone conclusion
نتیجه حتمی نتیجه مسلم
However hard he tried ...
با این وجود که او
[مرد]
سخت تلاش کرد ...
anthropopathism
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
Racial prejudice prevails in some countries.
دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
xanthoma
وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
There are not many amusements in this town.
دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
resident
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
transient
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
She loves him in spite lf sll his faults .
با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
residents
ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
transients
آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com