English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 50 (5 milliseconds)
English Persian
The funds collected so far . وجوهی که تا کنون گرد آوری شده است
Other Matches
collator 1-نرم افزار جمع آوری داده ها 2-وسیلهای کارت پانچ ها را جمع آوری میکند
the proceeds of the sale وجوهی که از فروش بدست می اید
funded debt وامی که دربرابران وجوهی رااختصاص داده باشند
pillotage وجوهی که بابت راهنمایی کشتی وصول میشود
theoric وجوهی که در یونان باستان جمع میکردند ...رفتن به تماشاخانه هاکمک کنند
so far <idiom> تا کنون
collection activity عملیات جمع آوری اخبار سازمان جمع آوری اخبار
yet تا کنون تا انوقت
bard cannon theory نظریه بارد- کنون
up to now تا کنون تا این تاریخ
Did it ever occur to you that … تا کنون بفکرت رسیده که ...
it is too late to lock the stable when the horse has been stolen <proverb> کنون باید این مرغ را پای بست نه آن دم که سررشته بردت ز دست
He has never taken a step for any one . He has never raised a finger to تا کنون برای کسی قدم یبر نداشته است ( مسا عدتی نکرده )
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
collect جمع آوری کردن
She is hopping mad . چرا می خواهی لجت را سر من در آوری ؟
developments توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
development توسعه محصولات جدید و فن آوری ها
round up <idiom> گرد هم آوردن ،جمع آوری
to gather information [about; on] جمع آوری کردن اطلاعات [در مورد]
collections 1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
acquisition جمع آوری داده در مورد یک موضوع
collection 1-جمع آوری با هم 2-مجموعهای از موضوعات در کنار هم
acquisitions پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
acquisitions جمع آوری داده در مورد یک موضوع
acquisition پذیرفتن یا نگهداشتن یا جمع آوری اطلاعات
What are the collection procedures for ...? روند جمع آوری برای ... چه [جور] است ؟
to cull wool پشم چیدن [کندن و جمع آوری کردن]
to rally scattered troops جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
to gather supporters around oneself جمع آوری کردن هواداران به دور خود
scrape up <idiom> پیدا یا جمع آوری چیزی ازروی نشانه
accumulate جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulating جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
accumulates جمع آوری بسیاری چیزها در یک دوره زمان مشخص
CD R فن آوری که به کاربر اجازه خواندن و نوشتن بر دیسک R-CD میدهد
density حجم دادهای که در فضایی از دیسک یا نوار قابل جمع آوری است
densities حجم دادهای که در فضایی از دیسک یا نوار قابل جمع آوری است
R & D سازمانی در یک شرکت که محصولات , کشفیات آوری جدید را گشترش توسعه می بخشد
compact دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compacts دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compacted دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
compacting دیسک ROM-CD و فن آوری آن که به کار بر اجازه یک بار نوشتن داده روی آن میدهد
constants فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
constant فن آوری دیسک که در آن دیسک با سرعتهای مختلف طبق شیار می چرخد
CD WO دیسک ROM-CD و فن آوری درایو که به کاربر اجازه میدهد فقط یک بار روی دیسک بنویسد
cue پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
cues پیام ارسالی روی صفحه نمایش برای یاد آوری به کاربر برای درخواست یک ورودی
batch processing سیستم پردازش داده ها که در آن اطلاعات در دسته هایی جمع آوری می شوند و سپس در یک ماشین اجرا می شوند
EDO memory فن آوری حافظه که حاوی پیشرفت بهتری است و می انواند داده را از محلی از حافظه پیدا کند و بخواند بایک عمل . و نیز میتواند آخرین قطعه داده را که در حافظه ذخیره شده بود در حافظه پنهان آماده خواندن از حافظه است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com