Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6 milliseconds)
English
Persian
relief fund
وجوه اعانه
Other Matches
outdoor relief
اعانه بمردمی که بیرون ازبنگاه اعانه زندگی می کنند
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
subvention
اعانه تخصیص اعانه
funded
وجوه
fund
وجوه
funds
وجوه
coffers
خزانه وجوه
capital fund
وجوه سرمایه
provident fund
وجوه احتیاطی
cash flows
وجوه در گردش
pension funds
وجوه بازنشستگی
emergency fund
وجوه اضطراری
cash flow
گردش وجوه
common purse
وجوه عمومی
contingency fund
وجوه احتیاطی
reserve fund
وجوه ذخیره
reserve fund
وجوه اندوخته
depreciation allowances
وجوه استهلاکی
trust fund
وجوه سپرده
trust funds
وجوه امانی
wage funds
وجوه دستمزد
coffer
خزانه وجوه
outs
وجوه پرداختی
sinkin fund
وجوه استهلاکی
trust fund
وجوه متراکم شده
face centered cubic
مکعب مراکز وجوه پر
trust fund
وجوه پس انداز شده
inflow of foreign funds
ورود وجوه خارجی
loanable funds
وجوه وام دادنی
fcc lattice
شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
face centered cubic lattice
شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
subsidy
اعانه
relief
اعانه
handout
اعانه
contribution
اعانه
pauper relief
اعانه
handouts
اعانه
handout
اعانه
contributions
اعانه
loanable funds
وجوه قابل عرضه به بازار پول
funded
تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
fund
تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
fund-raising
گردآوری اعانه
subescription
پول اعانه
money box
صندوق اعانه
poor box
صندوق اعانه
grant in aid
اعانه ملی
benefiting
احسان اعانه
subscriber
اعانه دهنده
subscribers
اعانه دهنده
contributor
اعانه دهنده
contributors
اعانه دهنده
benefited
احسان اعانه
money-box
صندوق اعانه
money-boxes
صندوق اعانه
contribute
اعانه دادن
bounty
اعانه شهامت
contributed
اعانه دادن
benefit
احسان اعانه
contributes
اعانه دادن
contributing
اعانه دادن
rhomb
منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع
benefited
اعانه سود بردن
relieving officer
مامور اعانه فقرا
benefiting
اعانه سود بردن
benefit
اعانه سود بردن
subsoription
پول یاوجه اعانه
grant
کمک دولتی اعانه
granted
کمک دولتی اعانه
to go on the parish
اعانه محلی گرفتن
grants
کمک دولتی اعانه
community chest
صندوق اعانه برای امورخیریه
sustentation fund
اعانه برای روحانیون بی نوا
pauper list
صورت گدایان یا اعانه بگیران
pauperism
اعانه بگیری گروه گدایان
provident fund
وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
saving
خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
benefit
نمایش برای جمع اوری اعانه .
benefiting
نمایش برای جمع اوری اعانه .
benefited
نمایش برای جمع اوری اعانه .
out relief
دستگیری مردمی که در بنگاه اعانه بودباش ندارند
casual poor
کسیکه گاه گاهی نیازمند اعانه میشود
subvention
اعانه نقدی دولت به بنگاه عام المنفعه
contributions
جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
contribution
جبران ضرر وارده به یکی ازشرکا به وسیله سایرین اعانه دادن
crowding out effect
اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
petty cash
صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com