English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
provident fund وجوه متراکم شده برای تامین مالی دوره بازنشستگی
Other Matches
pension funds وجوه بازنشستگی
trust fund وجوه متراکم شده
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
finance company شرکت تامین مالی
deficit financing تامین مالی از راه کسر بودجه
fiscal year دوره مالی
financial period دوره مالی
fiscal years دوره مالی
kiosk فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
capital expenditure هزینهای که فایده اش محدود به یک دوره مالی نباشد
current expenditure هزینهای که فایده ان منحصر به یک دوره مالی باشد
cooling-off periods دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره رسیدگی دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
to save for retirement برای بازنشستگی پس انداز کردن
golden handshake پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
golden handshakes پاداشی که برای تشویق کارمند به بازنشستگی به او پیشنهاد میشود
personal متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
feedback اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
hybrid circuit ترکیب کامپیوترهای آنالوگ و دیجیتال و قط عات برای تامین سیستم بهینه برای کار مشخص
point of presence شماره دستیابی تلفن برای تامین کننده سرویس که برای اتصال به اینترنت از طریق مودم به کار می رود
indemnify غرامت دادن به تامین مالی دادن به
Memmaker امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
ikon نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
graphics استاندارد برای دستورات نرم افزاری و توابع شرح ورودی /خروجی گرافیکی برای تامین تابع یکسان روی هر نوع سخت افزار
I am here for a language course من برای برای یک دوره زبان به اینجا آمدم.
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
mud bath گل مالی تن برای درمان
swopping فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swopped فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swaps فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swapped فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swops فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
swap فایل ذخیره شده روی دیسک سخت به عنوان فضای ذخیره سازی موقت برای داده درون RAM برای تامین حافظه مجازی
crunching متراکم کردن برنامه برای جای دادن تعداد زیاددستورالعملها در فضایی کوچک
key استفاده از بافر بین صفحه کلید و کامپیوتر برای تامین ذخیره سازی کلیدها برای ماشین نویس های سریع که چندین کلید را به سرعت انتخاب می کنند
report generator برای تامین گزارش کامل
privacy جداسازی مبادله پیام برای تامین
pre empt از پیش برای خود تامین کردن
augmentative متراکم شونده متراکم کننده
current budget بودجهای که برای یک سال مالی تدوین شود
bailout کمک مالی [برای جلوگیری از ورشکستگی] [اقتصاد]
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
short covering خرید سهم برای تامین فروشهای سلف
microsoft ه شده توسط ماکروسافت برای تامین اطلاعات
social security payroll tax مالیات مزد و حقوق برای تامین اجتماعی
functional finance سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
e. of pleas دادگاهی که اصولا برای رسیدگی به کارهای مالی بود
beef cattle گله گاو که برای تامین گوشت پرورش مییابد
secondary سازمانی که دستیابی به اینترنت را برای ناحیه مشخصی از کشور تامین کند
nonmonetarists ان دسته از اقتصاددانانی هستندکه برای سیاستهای مالی کارائی بیشتری قائل هستند
fiscal drag اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
for a language course برای یک دوره زبان
retrieval سیستم جستجوکه تامین کننده اطلاعات مشخص ازپایگاه داده ها برای کاربراست
PID متصل یاد شده به سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه به کاربران
lifting body هواپیمایی که قسمت عمده یاکل برای ان توسط شکل ویژه ان تامین میشود
MediaServer سیستم سافت Netscape برای تامین انتقال صوت و تصویر روی اینترنت
garnishee کسی که خواستهای نزداو تامین یا توقیف باشد تامین مدعا به کردن
in the short term <adv.> برای دوره کوتاه مدت
compressive strength قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
personal ترتیب یکتای ارقام که یک کاربر را برای تامین اجازه دستیابی به سیستم مشخص میکند.
debt finance افزایش سرمایه از طریق فروش سهام تامین محل برای پرداخت قروض و دیون
normalised ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
normalising ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
normalize ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
normalizes ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
normalises ذخیره و نمایش اعداد به صورت از پیش توافق شده برای تامین حداکثر دقت
to enrol [oneself] for a course خود را برای دوره ای نام نویسی کردن
aggregates متراکم متراکم ساختن
aggregate متراکم متراکم ساختن
multibank dynamic random access memory حافظه با کارایی بالا که در کارت آداپتور ویدیو برای تامین نمایش گرافیک سریع به کار می رود
MDRAM حافظه با کارایی بالا که در کارتهای آداپتور ویدیو برای تامین نمایش گرافیک سریع به کار می رود
remands اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanding اخذ تامین مجدد تشدید تامین
garnishment تامین خواسته حکم تامین مدعابه
remand اخذ تامین مجدد تشدید تامین
remanded اخذ تامین مجدد تشدید تامین
machines کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
machined کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
blocked یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
block یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
machine کمترین دوره زمانی CPU برای اجرای یک دستور
blocks یک دوره مسابقه بیلیارد برای رسیدن به امتیاز معین
flag جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
record برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند
flags جلب توجه برنامه در شبکه در حین اجرا برای تامین نتیجه یا گزارش دادن یا اعدام یک چیز خالص
cooling-off periods دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling-off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
cooling off period دوره ارامش موقت برای حل مسالمت امیز اختلاف نظرات
NetShow سیستم توسعه یافته توسط ماکروسافت برای تامین صوت و تصویر روی اینترنت بدون وقفه یا اختلال در تصاویر
financial statement صورت مالی گزارش مالی
sergeanty انجام خدمات مختلف در دوره ملوک الطوایفی برای تملک تیول
information داده پردازش شده و مرتب شده برای تامین قواعد با معنی
scareup فاهر ساختن برای مصرف تامین کردن بسرعت ساختن
picturing آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
terrain clearance حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
raw 1-اطلاعی که هنوز وارد سیستم کامپیوتری نشده است . 2-دادهای که در پایگاه داده ها که برای تامین اطلاعات کاربر باید پردازش شود
unix سیستم عامل چند کاربره عمومی سافت AT Tbell Laboraforien برای اجرا روی بیشتر کامپیوترها از PC تامین کامپیوتر و meninframe بزرگ
integrated پایگاه داده که قادر به تامین اطلاعات برای نیازهای مختلف بدون داده افزودنه است
combustion starter مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
mismatch ناتوانی سیستم مکش توربین گاز برای تامین جریان هوای مورد نیاز موتور به هنگام دور زدن یا سایر حالات اشفته
sample size بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover. برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
PIA مداری که به کامپیوتر امکان ارتباط با وسیله جانبی میدهد با تامین پورتهای سریال و موازی و سایر سیگنالهای تصدیق لازم برای واسط شدن در رسانه
STT نشانه تامین اتصال امن بین جستجوگر کاربر و وب سایت فروشنده که به کاربر امکان پرداخت قیمت برای اینترنت میدهد
point to point را پشتیبانی میکند و برای تامین ارسال داده بین کامپیوتر کاربر و سرور راه دور روی اینترنت با استفاده از پروتکل شبکه ICPIFP به کار می رود
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
dead دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
holocene وابسته به دوره زمین شناسی حاضر که ازپایان دوره پلیستوسن شروع میگردد
funded وجوه
funds وجوه
fund وجوه
interregnum فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregnums فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
interregna فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر
communication security monitoring کنترل تامین مخابراتی نظارت در امر تامین مخابراتی
rollover استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
outs وجوه پرداختی
contingency fund وجوه احتیاطی
reserve fund وجوه اندوخته
trust funds وجوه امانی
cash flow گردش وجوه
coffer خزانه وجوه
coffers خزانه وجوه
reserve fund وجوه ذخیره
relief fund وجوه اعانه
emergency fund وجوه اضطراری
sinkin fund وجوه استهلاکی
cash flows وجوه در گردش
trust fund وجوه سپرده
depreciation allowances وجوه استهلاکی
common purse وجوه عمومی
wage funds وجوه دستمزد
provident fund وجوه احتیاطی
capital fund وجوه سرمایه
retirement بازنشستگی
retired ness بازنشستگی
superannuation بازنشستگی
pensionable age سن بازنشستگی
trust fund وجوه پس انداز شده
loanable funds وجوه وام دادنی
face centered cubic مکعب مراکز وجوه پر
inflow of foreign funds ورود وجوه خارجی
golden handshake دستخوش بازنشستگی
superannuation کهولت بازنشستگی
old age pension حقوق بازنشستگی
retired مربوط به بازنشستگی
pension مستمری بازنشستگی
pensions مستمری بازنشستگی
golden handshakes دستخوش بازنشستگی
pension insurance بیمه بازنشستگی
old age pension مستمری بازنشستگی
retiring pension حقوق بازنشستگی
pension fund صندوق بازنشستگی
old age insurance بیمه بازنشستگی
pensionable شایسته بازنشستگی
retired pay حقوق بازنشستگی
quando acciderint وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
pay as you go principle اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
face centered cubic lattice شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
fcc lattice شبکه مکعبی مراکز وجوه پر
cere موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
pension حقوق بازنشستگی پانسیون
pension حقوق بازنشستگی یا تقاعد
pensions حقوق بازنشستگی یا تقاعد
pensions حقوق بازنشستگی پانسیون
pensionable وقت بازنشستگی رسیده
loanable funds وجوه قابل عرضه به بازار پول
fund تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
funded تنخواه ذخیره وجوه احتیاطی صندوق
communication security account میزان تامین مخابراتی اندازه تامین مخابراتی
rhomb منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع
IRA مخفف حساب پس انداز بازنشستگی فردی
hollerith code سیستم کدگذاری که از سوراخ هایی در کارت بری نمایش حروف و نشانه ها استفاده میکند. این سیستم از دو مجموعه ردیف 12 تایی برای تامین محل کافی هر کد استفاده میکند
saving خودداری ازمصرف وجوه عدم تقسیم منافع و افزودن ان به سرمایه
Any reform of the pension law must be left to the future. هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
applet 1-برنامههای کاربردی کوچک 2-برنامه کوچک برای بهبود کارایی برنامه کاربردی وب که توسط Activex یا برنامه جا وا تامین میشود3-
accrued benefit پولی که شرکت به یکی از کارمندان بدهکار است بخصوص بابت بازنشستگی
short timer پرسنلی که عمر خدمتی کوتاهی از انها مانده و به سن بازنشستگی نزدیک هستند
colporteur کتاب فروش دوره گرد فروشنده دوره گرد
compact متراکم
compactness متراکم
cumulative متراکم
agglomerative متراکم
compacting متراکم
cumulous متراکم
densest متراکم
denser متراکم
compacts متراکم
dense متراکم
compressed متراکم
compacted متراکم
leak proof متراکم
cumulative distribution متراکم
accumulated متراکم
crowding out effect اندیشهای که استقراض بسیار زیاد دولت وجوه قابل دسترس وام گیرندگان خصوصی را کاهش میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com