Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 108 (6 milliseconds)
English
Persian
fright
وحشت
frights
وحشت
abhorrence
وحشت
jitters
وحشت
trepidation
وحشت
dread
وحشت
dreading
وحشت
dreads
وحشت
awe
وحشت
awed
وحشت
fear
وحشت
feared
وحشت
fearing
وحشت
fears
وحشت
funk
وحشت
fray
وحشت
frayed
وحشت
frays
وحشت
panic
وحشت
panicked
وحشت
panicking
وحشت
awfulness
وحشت
dismalness
وحشت
gris
وحشت
Other Matches
awless
بی وحشت
panic stricken
وحشت زده
horror struck
وحشت زده
awestruck
وحشت زده
fear prayer
نماز وحشت
panic struck
وحشت زده
pavor nocturnus
وحشت شبانه
strike with terror
وحشت زده
struck with teror
وحشت زده
horror-struck
وحشت زده
dismay
وحشت زدگی
affright
وحشت زده
dismaying
وحشت زدگی
dismays
وحشت زدگی
morbid
وحشت اور
alarum
بیم و وحشت
dismayed
وحشت زدگی
horrors
وحشت مورمور
frightened
وحشت زده
cuse of a
موجب وحشت
awestricken
وحشت زده
forlornness
وحشت یاس
terrors
وحشت بلا
terror
وحشت بلا
aghast
وحشت زده
fear of the future
وحشت از آینده
horror
وحشت مورمور
fright
هراس وحشت
requiems
نماز وحشت
requiem
نماز وحشت
frights
هراس وحشت
gruesomely
چنانکه وحشت اورد
heart skip a beat
<idiom>
وحشت زده یا بر آشفتن
gally
وحشت زده کردن
startle
وحشت زده شدن
appall
وحشت زده شدن
terrified
وحشت زده کردن
terrify
وحشت زده کردن
terrifying
وحشت زده کردن
jittery
وحشت زده و عصبی
appalled
وحشت زده شدن
appals
وحشت زده شدن
appallingly
وحشت زده شدن
appal
وحشت زده شدن
horrifying
وحشت زده کردن
startle
پرش وحشت زدگی
horrify
وحشت زده کردن
horrendous
ترسناک وحشت اور
terrible
وحشت اور ترسناک
terrifies
وحشت زده کردن
horrified
وحشت زده کردن
horrifies
وحشت زده کردن
startles
پرش وحشت زدگی
startles
وحشت زده شدن
startled
وحشت زده شدن
startled
پرش وحشت زدگی
overawe
خیلی وحشت زده کردن
to put the fear of God into somebody
کسی را وحشت زده کردن
overawing
خیلی وحشت زده کردن
overawes
خیلی وحشت زده کردن
overawed
خیلی وحشت زده کردن
gruesome
وحشت اور نفرت انگیز
panicked
هراس وحشت زده کردن
panic
هراس وحشت زده کردن
gast
وحشت جانور بدون اولاد
panicking
هراس وحشت زده کردن
alarms
بیم و وحشت ساعت زنگی
alarmingly
بیم و وحشت ساعت زنگی
alarmed
بیم و وحشت ساعت زنگی
My hair stood on end .
مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
alarm
بیم و وحشت ساعت زنگی
creepy
وحشت زده غیر عادی
to escape with nothing more than/just a fright
از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
consternate
احساس تحیر و وحشت کردن متوحش شدن
stage fright
وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
boggle
دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
He had the air of a frightened(scared)child.
حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
shell shock
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock
اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
terrorism
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
angst
احساس وحشت و نگرانی احساس بیم
planet struck
وحشت زده ستاره زده
awesome
وحشت اور ترس اور
planet stricken
وحشت زده ستاره زده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com