English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (2 milliseconds)
English Persian
fear of the future وحشت از آینده
Other Matches
We don't know what the world will be like in 20 years, to say nothing of in 100 years. ما نمی دانیم دنیا در ۲۰ سال آینده چه جور تغییر می کند چه برسد به ۱۰۰ سال آینده.
after mentioned پس آینده
sustainable <adj.> آینده گرا
doctor-to-be پزشک آینده
in the near future در آینده نزدیک
after ages ادوار آینده
future-oriented <adj.> آینده گرا
dead-end job شغلی بی آینده
ex nunc برای آینده
remote future آینده دور
not now or ever نه اکنون و نه در آینده
for the future <adv.> برای آینده
morrow [Old English] فردا [ آینده]
a rosy future آینده امید بخشی
I am hopeful about the future. درباره آینده امیدوارهستم
in the long run <idiom> آینده دور،درآخر
time will tell در آینده معلوم می شود
future-oriented <adj.> پایدار [نسبت به آینده]
sustainable <adj.> پایدار [نسبت به آینده]
dismalness وحشت
dread وحشت
dreading وحشت
jitters وحشت
panic وحشت
awfulness وحشت
awless بی وحشت
fright وحشت
panicking وحشت
frights وحشت
panicked وحشت
abhorrence وحشت
gris وحشت
dreads وحشت
fearing وحشت
feared وحشت
fear وحشت
funk وحشت
trepidation وحشت
fray وحشت
frayed وحشت
frays وحشت
awed وحشت
awe وحشت
fears وحشت
Take no thought of the morrow. نگران فردا [آینده] نباش.
to mortgage one's future خسارت زدن به آینده خود
to look forward expectantly to the future با انتظار به آینده نگاه کردن
requiem نماز وحشت
fear prayer نماز وحشت
requiems نماز وحشت
struck with teror وحشت زده
strike with terror وحشت زده
horror وحشت مورمور
horrors وحشت مورمور
affright وحشت زده
aghast وحشت زده
fright هراس وحشت
frights هراس وحشت
terror وحشت بلا
pavor nocturnus وحشت شبانه
dismay وحشت زدگی
dismayed وحشت زدگی
dismaying وحشت زدگی
alarum بیم و وحشت
dismays وحشت زدگی
horror-struck وحشت زده
horror struck وحشت زده
awestruck وحشت زده
awestricken وحشت زده
morbid وحشت اور
cuse of a موجب وحشت
frightened وحشت زده
panic struck وحشت زده
panic stricken وحشت زده
terrors وحشت بلا
forlornness وحشت یاس
The future of the team is shrouded in uncertainty. آینده این تیم بلاتکلیف است.
to store up something انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
lay up <idiom> ذخیره کردن ،نگهداری برای آینده
project پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
The subsidy will be phased out next year. یارانه دولتی در سال آینده به پایان می رسد.
projected پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
To save ( provide ) for a rainy day . To prepare for an emergency . فکرروز مبادا را کردن ( آینده نگه بودن )
projects پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
startled پرش وحشت زدگی
appalled وحشت زده شدن
appall وحشت زده شدن
startles پرش وحشت زدگی
appal وحشت زده شدن
startled وحشت زده شدن
jittery وحشت زده و عصبی
appallingly وحشت زده شدن
startle وحشت زده شدن
startle پرش وحشت زدگی
appals وحشت زده شدن
startles وحشت زده شدن
terrifies وحشت زده کردن
terrify وحشت زده کردن
terrifying وحشت زده کردن
gruesomely چنانکه وحشت اورد
gally وحشت زده کردن
horrifying وحشت زده کردن
terrified وحشت زده کردن
horrifies وحشت زده کردن
heart skip a beat <idiom> وحشت زده یا بر آشفتن
horrendous ترسناک وحشت اور
horrify وحشت زده کردن
terrible وحشت اور ترسناک
horrified وحشت زده کردن
I wonder what lies in store for me in the future. من دوست داشتم بدانم که برای من در آینده چه پیش می آید.
One of these fin days . انشاء الله یکی از این روزها ( قول آینده )
prospect [of something] آینده نگری [چشم انداز] [پیش بینی] چیزی
She resolved to give him a wide berth in future. [She decided to steer clear of him in future.] او [زن] تصمیم گرفت در آینده ازاو [مرد] دوری کند.
There's a question mark [hanging] over the day-care clinic's future. [A big question mark hangs over the day-care clinic's future.] آینده درمانگاه مراقبت روزانه [کاملا] نامشخص است.
gruesome وحشت اور نفرت انگیز
overawing خیلی وحشت زده کردن
overawes خیلی وحشت زده کردن
creepy وحشت زده غیر عادی
overawed خیلی وحشت زده کردن
overawe خیلی وحشت زده کردن
to put the fear of God into somebody کسی را وحشت زده کردن
alarmed بیم و وحشت ساعت زنگی
panic هراس وحشت زده کردن
panicked هراس وحشت زده کردن
panicking هراس وحشت زده کردن
alarms بیم و وحشت ساعت زنگی
alarmingly بیم و وحشت ساعت زنگی
gast وحشت جانور بدون اولاد
alarm بیم و وحشت ساعت زنگی
My hair stood on end . مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
Any reform of the insurance law must be left to the future. هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
Any reform of the pension law must be left to the future. هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
This must not happen in future at any cost. در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
This is important, not only today, but also and especially for the future. این، نه تنها امروز، بلکه به ویژه برای آینده هم مهم است.
consternate احساس تحیر و وحشت کردن متوحش شدن
stage fright وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
to escape with nothing more than/just a fright از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
opened برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
open برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
opens برنامه طراحی شده که امکان گستردگی در آینده و تغییرات آسان را فراهم میکند
These talks are crucial [critical] to the future of the peace process. این مذاکرات برای آینده روند صلح بسیار مهم [حیاتی] هستند.
boggle دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
He had the air of a frightened(scared)child. حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
archive فایلی که حاوی داده قدیمی است ولی برای مراجعه در آینده نگهداری میشود
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
It must be left to the future to repeat the study under better controlled conditions این را باید به آینده باقی گذاشت که پژوهش را در شرایط کنترل شده بهتر تکرار کرد.
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
upward compatible طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
upwards compatible طراحی شده برای سازگاری با مدلهای موجود یا مدلهای آینده که هنوز اختراع نشده اند
terrorism عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
angst احساس وحشت و نگرانی احساس بیم
planet struck وحشت زده ستاره زده
planet stricken وحشت زده ستاره زده
awesome وحشت اور ترس اور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com