English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 114 (1 milliseconds)
English Persian
horror وحشت مورمور
horrors وحشت مورمور
Other Matches
creep مورمور شدن
paralgesia مورمور دردناک
paresthesia مورمور شدن
acanth مورمور شدن
creeps مورمور شدن
pins and needles احساس مورمور در اثر خواب رفتگی
panicked وحشت
funk وحشت
gris وحشت
dismalness وحشت
fray وحشت
frayed وحشت
frays وحشت
awless بی وحشت
panicking وحشت
panic وحشت
jitters وحشت
awed وحشت
awe وحشت
fear وحشت
dreads وحشت
dreading وحشت
dread وحشت
frights وحشت
abhorrence وحشت
trepidation وحشت
awfulness وحشت
fears وحشت
fearing وحشت
feared وحشت
fright وحشت
pavor nocturnus وحشت شبانه
aghast وحشت زده
morbid وحشت اور
horror-struck وحشت زده
dismay وحشت زدگی
horror struck وحشت زده
dismayed وحشت زدگی
awestricken وحشت زده
frightened وحشت زده
dismaying وحشت زدگی
dismays وحشت زدگی
awestruck وحشت زده
affright وحشت زده
strike with terror وحشت زده
fear of the future وحشت از آینده
struck with teror وحشت زده
panic struck وحشت زده
panic stricken وحشت زده
forlornness وحشت یاس
fear prayer نماز وحشت
cuse of a موجب وحشت
alarum بیم و وحشت
fright هراس وحشت
requiem نماز وحشت
requiems نماز وحشت
terror وحشت بلا
terrors وحشت بلا
frights هراس وحشت
horrify وحشت زده کردن
horrifying وحشت زده کردن
terrified وحشت زده کردن
heart skip a beat <idiom> وحشت زده یا بر آشفتن
terrifies وحشت زده کردن
terrify وحشت زده کردن
terrifying وحشت زده کردن
gruesomely چنانکه وحشت اورد
horrifies وحشت زده کردن
horrified وحشت زده کردن
terrible وحشت اور ترسناک
horrendous ترسناک وحشت اور
appal وحشت زده شدن
appallingly وحشت زده شدن
startle وحشت زده شدن
appals وحشت زده شدن
startle پرش وحشت زدگی
startled وحشت زده شدن
startled پرش وحشت زدگی
appalled وحشت زده شدن
jittery وحشت زده و عصبی
appall وحشت زده شدن
startles وحشت زده شدن
startles پرش وحشت زدگی
gally وحشت زده کردن
panicked هراس وحشت زده کردن
alarm بیم و وحشت ساعت زنگی
alarmed بیم و وحشت ساعت زنگی
panic هراس وحشت زده کردن
alarms بیم و وحشت ساعت زنگی
to put the fear of God into somebody کسی را وحشت زده کردن
gruesome وحشت اور نفرت انگیز
panicking هراس وحشت زده کردن
alarmingly بیم و وحشت ساعت زنگی
creepy وحشت زده غیر عادی
overawe خیلی وحشت زده کردن
overawed خیلی وحشت زده کردن
gast وحشت جانور بدون اولاد
overawes خیلی وحشت زده کردن
overawing خیلی وحشت زده کردن
My hair stood on end . مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
to escape with nothing more than/just a fright از دست چیزی فقط با وحشت فرار کردن
consternate احساس تحیر و وحشت کردن متوحش شدن
stage fright وحشت حاصله در اثر فهوردر صحنه نمایش
He had the air of a frightened(scared)child. حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
boggle دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
shell shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
shell-shock اختلال روحی در اثر صدای افنجار نارنجک وامثال ان وحشت واضطراب حاصله ازصدای انفجار
terrorism عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
angst احساس وحشت و نگرانی احساس بیم
planet struck وحشت زده ستاره زده
planet stricken وحشت زده ستاره زده
awesome وحشت اور ترس اور
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com