English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (37 milliseconds)
English Persian
yak وراجی کردن روده درازی
yaks وراجی کردن روده درازی
Other Matches
long windedness روده درازی
yack روده درازی
prolixity پرگویی روده درازی
encroached دست درازی کردن
encroaches دست درازی کردن
encroach دست درازی کردن
I´m as hungry as a horse. آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter <idiom> آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
verbalises وراجی کردن
verbalizes وراجی کردن
gabbling وراجی کردن
verbalising وراجی کردن
verbalize وراجی کردن
verbalized وراجی کردن
verbalizing وراجی کردن
gabbled وراجی کردن
gabble وراجی کردن
chaffer وراجی کردن
claver وراجی کردن
verbalised وراجی کردن
yaup وراجی کردن
yawp وراجی کردن
gabbles وراجی کردن
to trot out وراجی تکراری کردن
to regurgitate وراجی تکراری کردن
jaber وراجی کردن تند و ناشمرده گفتن
prate یاوه گویی کردن وراجی کردن
blabbing وراجی کردن گستاخی کردن
blabs وراجی کردن گستاخی کردن
blab وراجی کردن گستاخی کردن
blabbed وراجی کردن گستاخی کردن
longways از درازی
endlong از درازی
lankness درازی
lengthiness درازی
aggression دست درازی
violence دست درازی
longish متمایل به درازی
multiple length با درازی چندگانه
interference دست درازی
longevity درازی عمر
lankiness درازی و لاغری
interminableness درازی زیاد
from way back <idiom> مدت خیلی درازی
the legth of a rope درازایا درازی طناب
longevity درازی عمر دیرپایی
reacher دست درازی کننده
entellus یکجورعنترکه ریش ودم درازی داردودرنزدهندوهاارجمنداست
long haul <idiom> مدت درازی بین کاری که ادامه داد
cackling وراجی
cackles وراجی
cackled وراجی
cackle وراجی
talkativeness وراجی
long tongue وراجی
gift of the gab وراجی
palaver وراجی
claver وراجی
yack پرحرفی وراجی
prate وراجی پرگویی
jaw دم گیره وراجی
jaws دم گیره وراجی
chattiness وراجی پرحرفی
gabble وراجی صدای غاز
gabbling وراجی صدای غاز
gabbles وراجی صدای غاز
gabbled وراجی صدای غاز
rattles تلق تلق کردن وراجی کردن
rattled تلق تلق کردن وراجی کردن
rattle تلق تلق کردن وراجی کردن
ileum چم روده
gut دل و روده
gutting روده
in a tangle روده
gutting دل و روده
gill روده
garbage روده
bowel روده
gut روده
guts روده
enteron روده
guts دل و روده
bowels روده
hindgut روده خلفی
guts روده دراوردن از
cecum روده کور
small intestine روده باریک
helminth کرم روده
colon ستون روده
coecum روده کور
gut روده دراوردن از
large intestine روده بزرگ
gutting روده دراوردن از
small intestine روده کوچک
haruspex روده بین
colons ستون روده
hysterically روده بر کننده
enterectomy روده بری
enteritis اماس روده
enterocele فتق روده
screaming روده برکننده
enterography شرح روده ها
intestinal روده دار
enterology روده شناسی
enteralgia درد روده
jejunum تهی روده
hysterical روده بر کننده
mesentery روده بند
embowel روده در اوردن از
intestine روده امعاء
intestines روده امعاء
embowel در روده گذاردن
viscerate روده در اوردن از
caecum روده کور
disembowelled روده دراوردن از
disembowel روده دراوردن از
disemboweled روده دراوردن از
saburra اخلاط روده
knuckle قرحه روده
knuckles قرحه روده
ileum روده دراز
disembowelling روده دراوردن از
enterotomy روده شکافی
disembowels روده دراوردن از
disemboweling روده دراوردن از
purtenance دل و روده متعلقات
rectums راست روده
tormina قولنج روده
enterotomy عمل روده
ascarid کرم روده
rectum راست روده
duodenitis اماس روده اثناعشر
eventration بیرون ریختگی روده
octopuses روده پای هشت پا
octopus روده پای هشت پا
windbags نطاق روده دراز
chitlins روده کوچک خوک
chatterbox ادم روده دراز
chatterboxes ادم روده دراز
gastrointestinal مربوط به معده و روده
to die of laughing ارخنده روده برشدن
to split one's sides از خنده روده برشدن
chitlings روده کوچک خوک
chitterlings روده کوچک خوک
windbag نطاق روده دراز
endamoeba امیب انگل روده
sidesplitting روده براز خنده
ileal وابسته به روده دراز
jejunal وابسته به روده تهی
mesenteric وابسته به روده بند
mesenteritis اماس روده بند
to set in a roar از خنده روده برکردن
peritoneum برون شامه روده ها
mesenteric مانند روده بند
to roar with laughter <idiom> از خنده روده بر شدن
hookworm نوعی کرم روده
ileac وابسته به روده دراز
invagination پیچ خوردن روده
proctoptosis سقوط روده راست
ileitis اماس روده دراز
mesenterical وابسته به روده بند
large intestine قولون روده فراخ
in wards شکمبه و روده واردات
eventration جنین بی شکم یابی روده
colitis ورم مخاط روده بزرگ
eviscerate روده یا چشم و غیره رادراوردن
proctoscope الت معاینه روده راست
prolix خسته کننده روده دراز
He hasnt got a single straight intestine. <proverb> یک روده راست در شکمش نیست .
ileus انسداد روده قولنج الیاوسی
duodenum روده اثنی عشر دوازدهه
duodenums روده اثنی عشر دوازدهه
sausage روده محتوی گوشت چرخ شده
typhlitis اماس روده کور ورم اعور
sausages روده محتوی گوشت چرخ شده
intussusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
introsusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
roundworm انواع کرم های گرد انگل روده
laparectomy برش بخشی از روده که درپهلوی ادمی واقع است
entozoa انگلهای داخلی بطور اعم وبخصوص کرمهای روده
pinworm کرم ریزسنجاقی انگل روده انسان ازدسته نماته ها
how long is the rope درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
catgut روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
wind bag سخنران پرگو نطاق روده دراز کیسه باد سینه
colons نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
colon نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
anthelmintic دافع کرم روده مربوط بداروی ضد کرم
invermination دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
appendicitis اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
helminthiasis ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com