English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
origin writ ورقهای بود که در گذشته خواهان دعوی ان را یه عنوان اولین قدم در احقاق حق خود می خریدند
Other Matches
secta ادله خواهان دعوی
non suit ترک دعوی به وسیله خواهان
suppliant خواهان دعوی اعاده تصرف
libllant خواهان یا شاکی دعوی افترا
relicta verificatione تسلیم خوانده در مقابل دعوی خواهان
replication جواب خواهان به دادخواست مدعی در دعوی
peremptory undertaking تعهد خواهان باارائه دلیل در اولین جلسه بعدی دادگاه
trespasses تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassed تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespassing تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
trespass تعدی دعوی خسارت در مورد ورودغیر مجاز به ملک خواهان
plea in abatement دفاعی که باعث معلق ماندن یابه تعویق افتادن دعوی خواهان شود
briefed خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
brief خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefest خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
briefer خلاصه دعوی خواهان یا دفاع خوانده که به وسیله وکیل ایشان تهیه میشودیادداشتی که وکیل از روی ان در محکمه صحبت میکند وکیل کردن
compounding a felony سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
rejoinder پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
You scratch my back and Ill scratch yours. <proverb> خواهان کسی باش که خواهان تو باشد
rejoinders پاسخ خواهان به لایحه جوابیه خواهان
use and occupation عنوان دعوی که مالک علیه مستاجری که پس از انقضاء مدت اجاره ازملک استیفاء منفعت کردن به منظور مطالبه اجرت المثل این انتفاع و تصرف اقامه میکند
first in first out صف موقت که در آن اولین عنصر در اولین محل خواندن ذخیره میشود
administration of justice احقاق حق
justicing احقاق حق
adjudicates احقاق کردن
adjudicating احقاق کردن
administer justice احقاق حق کردن
laminated construction ساختمان ورقهای
adjudicated احقاق کردن
adjudicate احقاق کردن
electrical sheet ورقهای برقی
fifo روش ذخیره سازی خواندن و نوشتن به طوری که اولین عنصر در اولین فراخوانی ذخیره میشود
fifo اولین صادره از اولین وارده
first strike اولین ضربت در اولین حمله
house of cards ساختمان با ورقهای پاسور
flex x خرج انفجار ورقهای
adjudication احقاق حق حکم ورشکستگی
quantity equation of exchange یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
plate edge planer دستگاه تراش ویژه لبههای ورقهای فلزی
something collapses like a card of house متلاشی شدن چیزی مانند ساختمان از ورقهای بازی
restitution of conjugal rights دعوی الزام شوهر به مراجعت به خانه دعوی الزام به ایفاء وفایف زناشویی
titles صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
title صفحه عنوان کتاب عنوان نوشتن
eponym عنوان دهنده عنوان مشخص
fifo که اولین عنصری که وارد صف میشود. اولین عنصری است که خوانده میشود
flash card ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
pretend دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretending دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
pretends دعوی یاادعا کردن اقامه دعوی کردن
demandant خواهان
wishful خواهان
actor خواهان
candidate خواهان
plaintiffs خواهان
plaintiff خواهان
complainants خواهان
petitioner خواهان
pursuer خواهان
complainant خواهان
pursuers خواهان
fond خواهان
actors خواهان
desirous خواهان
fonder خواهان
fondest خواهان
candidates خواهان
petitioners خواهان
trover دعوی مطالبه قیمت مال مغصوب دعوی مطالبه قیمت مال مورد استفاده بلاجهت
willing حاضر خواهان
petitioner [divorce proceedings] خواهان [قانون]
plaintiff خواهان [قانون]
complainant [British E] خواهان [قانون]
plaintiff and defendant خواهان وخوانده
claimant [arbitration proceedings] خواهان [قانون]
studious مشتاق خواهان
pursuer [Scottish English] خواهان [قانون]
libellant دادخواست دهنده خواهان
surrebutter اخرین پاسخ خواهان
libelant دادخواست دهنده خواهان
lonely hearts اشخاص مجرد و خواهان مصاحب
due out از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
plea دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
particulars دادخواست خواهان و لایحه جوابیه خوانده
pleas دفاع خوانده در برابر ادعای خواهان
broach ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaches ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
plea of tender اعلام امادگی خوانده به ادای دین خواهان در دادگاه
demurrer عبارت از ان است که خوانده ضمن تصدیق اصل افهارات خواهان
pleadings افهارات طرفین دعوی صورت افهارات طرفین دعوی
stbtitle عنوان فرعی عنوان فرعی مقاله
injunction دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
injunctions دستور کتبی دادگاه خطاب به خوانده که متضمن اجبار وی به رعایت حقوق خواهان است
headmost اولین
initiatory اولین
initialed اولین
initialling اولین
initial اولین
initialing اولین
initials اولین
initialled اولین
prolixity بی ربط یاغیرلازم در اقرارنامه یااستشهادیه که ممکن است انرا از عداد دلایل خواهان خارج کند
tenderest وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendering وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tendered وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
tender وجهی که خوانده برای اثبات امادگیش در مورد ادای دین خواهان به دادگاه عرضه میکند
seconded که پس از اولین می آید
seconding که پس از اولین می آید
seconds که پس از اولین می آید
first generation اولین سری
first salvo اولین رگبار
first strike اولین ضربه
second که پس از اولین می آید
initials اولین یا در ابتدا
initialled اولین قسمت
initialing اولین یا در ابتدا
initialing اولین امضاء
initialing اولین قسمت
initialed اولین یا در ابتدا
initials اولین امضاء
initialed اولین امضاء
initialed اولین قسمت
initial اولین یا در ابتدا
initial اولین امضاء
initialled اولین امضاء
initialled اولین یا در ابتدا
initialling اولین قسمت
immediate destination اولین مقصد
betimes در اولین فرصت
initials اولین قسمت
initialling اولین یا در ابتدا
initial اولین قسمت
initialling اولین امضاء
dday اولین روزاغاز بکار
at your earliest convenience در اولین فرصت مناسب
Go to the first crossroad. به اولین چهارراه بروید.
first ionization potential پتانسیل اولین یونش
first light اولین طلیعه خورشید
straight run pitch تفاله اولین تقطیر
at first light در اولین روشنایی روز
Go to the first crossroad. به اولین تقاطع بروید.
first offenders متخلف برای اولین بار
lifo last in first out اولین صادره از اخرین وارده
alpha اولین گونه یک محصول کامپیوتری
lifo اولین صادره ازاخرین وارده
filo اخرین صادره از اولین وارده
alphas اولین گونه یک محصول کامپیوتری
primary اولین یا ابتدایی یا بسیار مهم
first offender متخلف برای اولین بار
January اولین ماه سال مسیحی
home اولین رکورد داده در فایل
homes اولین رکورد داده در فایل
standards اولین مگا بایت حافظه در PC.
standard اولین مگا بایت حافظه در PC.
CERN یس که www اولین آنجا اختراع شد
for the first [last] time برای اولین [آخرین] بار
delivery leadtime زمان تحویل اولین پارتی وسایل
head اولین عنصر داده در لیست بودن
drop cap حرف درشت اولین کلمه پاراگراف
ante-court [اولین صحن در خانه های بزرگ]
initialling اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
initials اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
delivery leadtime زمان تحویل اولین قسمت وسایل
initialing اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
initialled اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
low sunday اولین یکشنبه بعد از عید پاک
ash wednesday اولین روز ایام روزهء مسیحیان
initialed اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
green run اولین گردش موتور نو یا تازه تعمیر
initial اولین حرف کلمه به ویژه از یک نام
garnishment میشود دائر براینکه حق تحویل اشیا یا نقودوی را به نامبرده ندارد وباید در محضر دادگاه حاضرشود و به ادعای خواهان پاسخ دهد
aside from گذشته از
oldest گذشته
past گذشته
asides گذشته از
aside گذشته از
not to speak of <conj.> گذشته از
agone گذشته
beyoned the pale از حد گذشته
bypast گذشته
historical گذشته
yesternight شب گذشته
What is past is past . what is gone is gone . گذشته ها گذشته
old گذشته
departed گذشته
older گذشته
spun or span گذشته
gone by گذشته
bygone گذشته
preceded گذشته
by gone گذشته
forepast گذشته
due out گذشته
over with گذشته
last night شب گذشته
forepassed گذشته
foreby گذشته
foretime گذشته
let [leave] alone <conj.> گذشته از
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com