Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
I have not played my trump ( winning ) card .
ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
Other Matches
maidens
اسبی که هنوز برنده نشده
maiden
اسبی که هنوز برنده نشده
novillero
گاوبازی که هنوز برنده نشده
winner
برنده بازی
winners
برنده بازی
won ending
اخر بازی برنده
adjudicates
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicated
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
There's more to come.
<idiom>
هنوز تموم نشده.
[هنوز ادامه داره]
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
indefinite
نکره
you are welcome
کاری نکردم
theorems
قاعده نکره
theorem
قاعده نکره
indefinite article
حرف نکره
indefinite articles
حرف نکره
touting
صدای نکره ایجادکردن
tout
صدای نکره ایجادکردن
to bray out
با صدای نکره گفتن
touted
صدای نکره ایجادکردن
touts
صدای نکره ایجادکردن
By the way . Incidentally.
راستی ( تا فراموش نکردم )
I haven't done anything wrong.
من هیچ خطایی
[جرمی]
نکردم.
you are welcome
کاری نکردم اهمیت ندارد
i made little of it
چندان سودی از ان نبردم استفادهای از ان نکردم
What did I tell you ? didnt I say so ?
عرض نکردم ! (مگر بهت نگفتم )
The football players are warming up before the game ( match) .
هنوز درگرما گرم موضوع است ( کاملا" متوجه نیست ؟ هنوز گرم است )
shinny
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
harlequinade
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
cutthroat
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
misplay
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
game
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
fire fight
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
dib
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
to make a trick
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
shinney
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
inning
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
charlatanic
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
crampet game
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
harlepuinade
نمایش لال بازی ودلقک بازی
stills
هنوز
as yet
هنوز
not yet
<adv.>
نه هنوز
still
هنوز
stillest
هنوز
nevertheless
هنوز
not yet
<adv.>
هنوز نه
stiller
هنوز
yet
هنوز
however
هنوز
i am yet to learnt
من هنوز نمیدانم
I don't know yet.
من هنوز نمیدانم.
unborn
هنوز فاهرنشده
high proof
برنده
incisive
برنده
winner
برنده
scissile
برنده
incisory
برنده
cutting
برنده
vehicles
برنده
vehicle
برنده
heuristic
پی برنده
cutter
برنده
cutters
برنده
mutilator
برنده
trenchant
برنده
conductive
برنده
foretooth
برنده
incisor tooth
برنده
deferent
برنده
winners
برنده
winning
برنده
discoverer
پی برنده
discoverers
پی برنده
portative
برنده
winnings
برنده
It is not known yet . It is not settled yet .
هنوز معلوم نیست
is he still single?
ایا هنوز تک است
his palce is still open
جای او هنوز خالی
callow
جوجهای که هنوز پردرنیاورده
How can you ask?
هنوز نمی دانی؟
Nobody has come yet .
هیچکس هنوز نیامده
we are still above ground
هنوز زنده ایم
There is yet time.
هنوز وقت هست.
Bureaucracy . Red tape .
کاغذ بازی ( قرطاس بازی )
deferent
بیرون برنده
propulsive
جلو برنده
promotor
پیش برنده
utilizer
بکار برنده
contender
برنده احتمالی
matrolinous
بارث برنده
contenders
برنده احتمالی
prizewinner
برنده جایزه
cutting head
نوک برنده
medalist
برنده مدال
uptake
بالا برنده
prizer
برنده جایزه
resolutive
تحلیل برنده
medallists
برنده مدال
medallist
برنده مدال
winner of a match
برنده مسابقه
highest bidder
برنده مزایده
winning move
حرکت برنده
winning position
پوزیسیون برنده
shoo-in
<idiom>
برنده مطلق
victor
برنده مسابقه
victors
برنده مسابقه
impeller
پیش برنده
impellor
پیش برنده
incisively
بطور برنده
edged tool
الت برنده
edge tool
الت برنده
user
بکار برنده
users
بکار برنده
gonfalonier
برنده پرچم
medalists
برنده مدال
lacerative
برنده یا درنده
dissolvent
حل کننده برنده
dark horses
برنده غیرمترقبه
perseus
برنده سر دیو
promoters
پیش برنده
wearing
تحلیل برنده
boosters
بالا برنده
raiders
یورش برنده
outpoint
برنده با امتیاز
booster
بالا برنده
uplifter
بالا برنده
propelling
پیش برنده
achiever
از پیش برنده
decisions
برنده با امتیاز
heiress
ارث برنده زن
dark horse
برنده غیرمترقبه
annihilator
از بین برنده
persi
برنده سر دیو
heiresses
ارث برنده زن
gestatorial
برنده پاپ
raider
یورش برنده
promoter
پیش برنده
decision
برنده با امتیاز
He cant count yet.
هنوز شمردن بلد نیست
shoulders
سمت موجی که هنوز نشکسته
wort
گیاه خیسانده که هنوز تخمیرنشده
Since you are not ready ...
چونکه هنوز آماده نیستی...
it remains to be proved
هنوز ثابت نشده است
the battle still rages
جنگ هنوز شدت دارد
As you are not ready ...
چونکه هنوز آماده نیستی...
there is little in it
هنوز نمتوان گفت که خواهدبرد
The letter hasnt arrived yet.
نامه هنوز نرسیده است
shoulder
سمت موجی که هنوز نشکسته
Having hardly arrived you want to. . .
هنوز از راه نرسیدی می خواهی ...
shouldered
سمت موجی که هنوز نشکسته
The ice-cream has not set yet.
بستنی هنوز سفت نشده
shouldering
سمت موجی که هنوز نشکسته
Are you still on the line?
هنوز پشت تلفن هستی؟
preadolescent
شخصیکه هنوز به بلوغ نرسیده
painstaking
ساعی رنج برنده
Nobel laureate
برنده جایزه نوبل
walk all over someone
<idiom>
براحتی برنده شدن
painstakingly
ساعی رنج برنده
winterer
بسر برنده زمستان
carry the day
<idiom>
برنده یا موفق شدن
file cutter
قسمت برنده سوهان
emulous
رشک برنده طالب
emasculatory
برنده نیروی مردی
limivorous
فرو برنده گل ولای
nonwinner
هرگز برنده نشده
backsword
شمشیر یک لبهء برنده
decisions
برنده کشتی با امتیاز
decision
برنده کشتی با امتیاز
myrmecophilous
بهره برنده ازمورچه
cutler
فروشنده الات برنده
jackpot
برنده تمام پولها
chung seung
برنده هوگوابی تکواندو
jackpots
برنده تمام پولها
emasculative
برنده نیروی مردی
Nobel Prize winner
برنده جایزه نوبل
liquidator
برچیننده از بین برنده
raise the hand
بالابردن دست برنده
benefic
فایده برنده نیکوکار
liquidators
برچیننده از بین برنده
benefitical
منتفع فایده برنده
bearing capacity
قدرت برنده باربرد
Presumably she hasnt arrived yet .
از قرار معلوم هنوز واردنشده است
He is stI'll wet behind the ears.
هنوز دهانش بوی شیر می دهد
My departure time is not determined yet .
وقت حرکت من هنوز مشخص نیست.
There has as yet been no confirmation.
تا حالا هنوز هیچ تأییدی نیست.
see if he is still there
به بیند او هنوز انجا است یانه
built into
که هنوز بخش فیزیکی سیستم است
There's more to come.
<idiom>
باز هم هست.
[هنوز ادامه داره]
landsman
ملوان ساده که هنوز درجهای نگرفته
generations
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
generation
توسعه یافته که هنوز هم استفاده می شوند
scissors
چیز برنده قطع کننده
gulf
هر چیز بلعنده وفرو برنده
gulfs
هر چیز بلعنده وفرو برنده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com