Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
wheal
ورم جای شلاق و غیره
Other Matches
whiplashes
شلاق
horsewhipped
شلاق
scourge
شلاق
horsewhip
شلاق
horsewhipping
شلاق
horsewhips
شلاق
lashed
شلاق
lash
شلاق
gad
شلاق
lashes
شلاق
flagellum
شلاق
knout
شلاق
whips
شلاق
the lash
شلاق
whipped
شلاق
whiplash
شلاق
whip
شلاق
scourage
شلاق
welts
شلاق زدن
welt
شلاق زدن
lash
شلاق خوردن
flogging
شلاق زدن
cat
شلاق زدن
whipped
شلاق زدن
lash
ضربه شلاق
whip
شلاق زدن
flagellates
شلاق زدن
flagellated
شلاق زدن
whiplash
شلاق زدن
cats
شلاق زدن
whiplashes
شلاق زدن
flogged
شلاق زدن
flogs
شلاق زدن
horse
شلاق زدن
leather
شلاق زدن
whipping
شلاق زدن
flog
شلاق زدن
whips
شلاق زدن
whipping
شلاق زنی
flagellate
شلاق زدن
flagellating
شلاق زدن
to touch up
شلاق زدن
bullwhip
شلاق چرمی
cartwhip
شلاق کاری
whippy
شبیه شلاق
flagellation
شلاق زنی
cow hide
شلاق زدن
basted
شلاق زدن
baste
شلاق زدن
flagellation
شلاق زدن
flagellator
شلاق زننده
flogger
زننده شلاق
vapulation
شلاق زنی
lasher n
سد شلاق زننده
scourage
شلاق زدن
taws
شلاق زدن
whipstock
دسته شلاق
belabour
شلاق زدن
belabor
شلاق زدن
gad
شلاق سیخی
lashing
شلاق زنی
lashes
ضربه شلاق
lashes
شلاق خوردن
lash vt
شلاق زدن
bastes
شلاق زدن
lashed
ضربه شلاق
lashed
شلاق خوردن
cat
قی کردن شلاق لنگربرداشتن
lambast
شلاق تازیانه زدن
cats
قی کردن شلاق لنگربرداشتن
lambaste
شلاق تازیانه زدن
belts
بندچرمی شلاق زدن
sentenced to the lash
محکوم به خوردن شلاق
knack
صدای شلاق استعداد
belt
بندچرمی شلاق زدن
belted
بندچرمی شلاق زدن
beats
شلاق زدن کوبیدن
beat
شلاق زدن کوبیدن
eighty lashes
هشتاد ضربه شلاق
blackjack
چماق یا شلاق چرمی
hides
سخت شلاق زدن
hide
سخت شلاق زدن
yerk
شلاق زدن کوبیدن
to whipped on
بضرب شلاق بردن
whipped
شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
wealŠwale
شلاق زدن متحری گذاشتن
thongs
شلاق زدن باتسمه بستن
whip
شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
thong
شلاق زدن باتسمه بستن
whips
شلاق ماهیگیری باطعمه مصنوعی
licking
شلاق زنی بشکل دراوری
lick son
عیبی را با شلاق از کسی دورکردن
horsewhips
شلاق زدن تنبیه کردن
horsewhipping
شلاق زدن تنبیه کردن
horsewhipped
شلاق زدن تنبیه کردن
horsewhip
شلاق زدن تنبیه کردن
cartwhip
شلاق زدن تنبیه کردن
he was given 0 lashes
بیست ضربه شلاق خورد
lickings
شلاق زنی بشکل دراوری
smacks
صدای سیلی یا شلاق مزه
flicking
ضربت اهسته و سبک با شلاق
flicks
ضربت اهسته و سبک با شلاق
flailed
شلاق زدن خرمن کوب
flail
شلاق زدن خرمن کوب
smack
صدای سیلی یا شلاق مزه
smacked
صدای سیلی یا شلاق مزه
stick
تخته موج سواری شلاق
flails
شلاق زدن خرمن کوب
flick
ضربت اهسته و سبک با شلاق
flailing
شلاق زدن خرمن کوب
flicked
ضربت اهسته و سبک با شلاق
whip in
با شلاق مانع شراکندگی تازیها شدن
Give him a taste of the whip .
بگذار مزه شلاق را یک کمی بچشد
whiplashes
هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
snaps
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snapping
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
whiplash
هرچیزی شبیه شلاق ضربه یا تکان شلاقی
snapped
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
snap
شکستن صدای شلاق با سرعت عمل کردن
to pickle a person's back
پشت کسیراپس از شلاق زدن نمک و سرکه مالیدن
grainer
و غیره
etcetera
و غیره
exoskeleton
مو و غیره
whatnot
غیره
collective goods
پارک و غیره
etc
مخفف و غیره
fallow
غیره مزروع
queues
صف اتوبوس و غیره
track and field
دیسک و غیره
queue
صف اتوبوس و غیره
queued
صف اتوبوس و غیره
queueing
صف اتوبوس و غیره
unexpected
غیره مترقبه غیرمنتظره
to make out
نوشتن
[چک یا نسخه و غیره]
webby
پر ازتار عنکبوت و غیره
smudgy
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgiest
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
to draw up
نوشتن
[چک یا نسخه و غیره]
smudgier
پوشیده از کثافت یا گل و غیره
odometer
کیلومتر شماراتومبیل و غیره
kymograph
انقباض عضلات و غیره
niece
دختربرادر یا خواهر و غیره
nieces
دختربرادر یا خواهر و غیره
infrastucture
راه اهن و غیره
pitter patter
چک چک باران و غیره ضربان
pitter-patter
چک چک باران و غیره ضربان
usher
راهنمایا کنترل سینماو غیره
Do not admit any outsiders.
افراد غیره را راه ندهید
clogging
گرفتگی
[سوراخ یا لوله و غیره ]
ushered
راهنمایا کنترل سینماو غیره
ushering
راهنمایا کنترل سینماو غیره
ushers
راهنمایا کنترل سینماو غیره
exofficio
از لحاظ تصدی مقام و غیره
whippletree
تیر مال بنددرشکه و غیره
keratosis
شاخی شدن پوست و غیره
eviscerate
روده یا چشم و غیره رادراوردن
upholsterer
خیاط رومبلی و پرده و غیره
take-home pay
مزد پس از کسر مالیات و غیره
inner tubes
لاستیک تویی اتومبیل و غیره
inner tube
لاستیک تویی اتومبیل و غیره
bake
پختن
[نان و کیک غیره]
debacles
سقوط ناگهانی حکومت و غیره
debacle
سقوط ناگهانی حکومت و غیره
silo
مخزن زیرزمینی غلات و غیره
dial
گرفتن تلفن یارادیو و غیره
needled
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
dTbGcles
سقوط ناگهانی حکومت و غیره
dials
گرفتن تلفن یارادیو و غیره
needling
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needles
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needle
سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
venom
زهر مار و عقرب و غیره
dialled
گرفتن تلفن یارادیو و غیره
dialed
گرفتن تلفن یارادیو و غیره
flagellant
کسیکه برای بخشودگی ازگناهان بخود شلاق میزند موجود یا انگل تاژک دار
playing
نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
emergence
امر فوق العاده و غیره منتظره
nutshell
پوست فندق و بادام و غیره مختصرا
plays
نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
grillage
زمینه و طرح مشبک توری و غیره
gigot
ران گوسفند و غیره که پخته باشد
played
نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
play
نواختن ساز و غیره سرگرمی مخصوص
reest
دود زدن ماهی و غیره پوسیدن
emergencies
امر فوق العاده و غیره منتظره
wracks
روی چنگک گذاردن لباس و غیره
wracked
روی چنگک گذاردن لباس و غیره
racks
روی چنگک گذاردن لباس و غیره
racked
روی چنگک گذاردن لباس و غیره
rack
روی چنگک گذاردن لباس و غیره
subsidized accommodation
منزل با کمک هزینه
[کرایه و غیره]
goody
چیز خوردنی مغز گردو و غیره
battering ram
میله مخصوص شکستن دروازه ها و غیره
goodies
چیز خوردنی مغز گردو و غیره
main motion
[at a party conference etc.]
دادخواست اصلی
[در همایش حزبی و غیره]
emergency
امر فوق العاده و غیره منتظره
vol-au-vent
نان پر شده از گوشت مرغ و غیره
vol-au-vents
نان پر شده از گوشت مرغ و غیره
wheeler-dealer
دست اندرکار معاملات سیاسی و غیره
wheeler-dealers
دست اندرکار معاملات سیاسی و غیره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com