English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
colitis ورم مخاط روده بزرگ
Other Matches
I´m as hungry as a horse. آنقدر گشنه هستم که روده بزرگ روده کوچک را بخورد.
hungry as a hunter <idiom> آنقدر گشنه که روده بزرگ روده کوچک را بخورد
large intestine روده بزرگ
colons نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
colon نشان دونقطه دونقطه یعنی این علامت : روده بزرگ
mucus مخاط
phlegm مخاط
mucus of the nose مخاط بینی
pituitous مخاط مانند
muciferous دارای مخاط
gleet ریزش مخاط
mucorrhea ریزش مخاط
air thread مخاط شیطان
blennorhagia جریان مخاط
blennorhaea جریان مخاط
mucopurulent دارای جراحت و مخاط
stomatitis ورم مخاط دهان ولثه
allergic rhinitis [med.] التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
pollenosis [med.] التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
pollinosis [med.] التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
hay fever [med.] التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
hayfever [med.] التهاب مخاط بینی آلرژیک [پزشکی]
end bulb انتهای اعصاب در پوست یا مخاط که به ان endcopuscle نیز می گویند
phlegm [secretion in the airway during inflammation] بلغم [مخاط] [ترشح در دستگاه تنفسی در زمان التهاب] [پزشکی]
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
gut دل و روده
gut روده
ileum چم روده
gill روده
garbage روده
in a tangle روده
guts روده
enteron روده
gutting دل و روده
gutting روده
bowels روده
bowel روده
guts دل و روده
jejunum تهی روده
hysterical روده بر کننده
hysterically روده بر کننده
haruspex روده بین
helminth کرم روده
hindgut روده خلفی
ileum روده دراز
caecum روده کور
yack روده درازی
ascarid کرم روده
saburra اخلاط روده
enterotomy روده شکافی
purtenance دل و روده متعلقات
disembowels روده دراوردن از
disembowel روده دراوردن از
disemboweled روده دراوردن از
disemboweling روده دراوردن از
disembowelling روده دراوردن از
enterology روده شناسی
small intestine روده کوچک
mesentery روده بند
viscerate روده در اوردن از
enterotomy عمل روده
screaming روده برکننده
tormina قولنج روده
small intestine روده باریک
intestine روده امعاء
intestines روده امعاء
rectums راست روده
rectum راست روده
disembowelled روده دراوردن از
cecum روده کور
enterography شرح روده ها
guts روده دراوردن از
long windedness روده درازی
knuckles قرحه روده
enteralgia درد روده
gut روده دراوردن از
embowel روده در اوردن از
embowel در روده گذاردن
enterectomy روده بری
gutting روده دراوردن از
knuckle قرحه روده
intestinal روده دار
colons ستون روده
colon ستون روده
enteritis اماس روده
enterocele فتق روده
coecum روده کور
octopus روده پای هشت پا
windbags نطاق روده دراز
endamoeba امیب انگل روده
mesenteritis اماس روده بند
windbag نطاق روده دراز
chatterbox ادم روده دراز
octopuses روده پای هشت پا
prolixity پرگویی روده درازی
gastrointestinal مربوط به معده و روده
peritoneum برون شامه روده ها
sidesplitting روده براز خنده
mesenterical وابسته به روده بند
to set in a roar از خنده روده برکردن
proctoptosis سقوط روده راست
mesenteric مانند روده بند
jejunal وابسته به روده تهی
ileal وابسته به روده دراز
to roar with laughter <idiom> از خنده روده بر شدن
large intestine قولون روده فراخ
duodenitis اماس روده اثناعشر
eventration بیرون ریختگی روده
ileitis اماس روده دراز
invagination پیچ خوردن روده
ileac وابسته به روده دراز
hookworm نوعی کرم روده
chitlings روده کوچک خوک
to split one's sides از خنده روده برشدن
to die of laughing ارخنده روده برشدن
chatterboxes ادم روده دراز
chitlins روده کوچک خوک
mesenteric وابسته به روده بند
chitterlings روده کوچک خوک
in wards شکمبه و روده واردات
prolix خسته کننده روده دراز
He hasnt got a single straight intestine. <proverb> یک روده راست در شکمش نیست .
duodenum روده اثنی عشر دوازدهه
yaks وراجی کردن روده درازی
proctoscope الت معاینه روده راست
ileus انسداد روده قولنج الیاوسی
yak وراجی کردن روده درازی
eventration جنین بی شکم یابی روده
eviscerate روده یا چشم و غیره رادراوردن
duodenums روده اثنی عشر دوازدهه
sausages روده محتوی گوشت چرخ شده
sausage روده محتوی گوشت چرخ شده
intussusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
introsusception دخول بخشی از روده در بخش دیگر
typhlitis اماس روده کور ورم اعور
roundworm انواع کرم های گرد انگل روده
laparectomy برش بخشی از روده که درپهلوی ادمی واقع است
pinworm کرم ریزسنجاقی انگل روده انسان ازدسته نماته ها
entozoa انگلهای داخلی بطور اعم وبخصوص کرمهای روده
catgut روده گربه وغیره که برای بخیه زدن درجراحی بکارمیرود
wind bag سخنران پرگو نطاق روده دراز کیسه باد سینه
anthelmintic دافع کرم روده مربوط بداروی ضد کرم
rectal وابسته براست روده وابسته به معاء غلاظ
helminthiasis ابتلاء به کرم روده ناخوشی کرم
invermination دچاری به کرم روده ناخوشی کرم
appendicitis اماس ضمیمه روده اماس اپاندیس
considerably large بس بزرگ
gates در بزرگ
canis majoris سگ بزرگ
grossed بزرگ
bigger بزرگ
big بزرگ
gross بزرگ
extensive بزرگ
spanking بزرگ
canis major سگ بزرگ
grosses بزرگ
hugeous بزرگ
of a large size بزرگ
large sized a بزرگ
large sized بزرگ
king size بزرگ
extras بزرگ
extra- بزرگ
extra بزرگ
spankings بزرگ
immane بزرگ
vast بزرگ
grossing بزرگ
grossest بزرگ
biggest بزرگ
enormous بزرگ
voluminous بزرگ
gate در بزرگ
full bottomed بزرگ
smallest بزرگ نه
doyenne زن بزرگ
doyennes زن بزرگ
smaller بزرگ نه
small بزرگ نه
jumbos بزرگ
eminent بزرگ
largest بزرگ
larger بزرگ
large بزرگ
decuman بزرگ
swingeing بزرگ
egregious بزرگ
wallopings بزرگ
walloping بزرگ
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com