English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
unladen weight وزن ناخالص خودرو
Other Matches
gross revenue درامد فروش ناخالص دریافتی ناخالص
four by two خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
gnp gap شکاف تولید ناخالص ملی اختلاف بین تولید ناخالص ملی واقعی وتولیدناخالص ملی بالقوه
gross ناخالص
grossed ناخالص
grosser ناخالص
grosses ناخالص
grossest ناخالص
grossing ناخالص
impure ناخالص
adulterant ناخالص
raw ناخالص
gross weight وزن ناخالص
doping ناخالص سازی
gross expenditure هزینه ناخالص
gross amount مبلغ ناخالص
gross income درامد ناخالص
margin سود ناخالص
gross value ارزش ناخالص
gross tonnage فرفیت ناخالص به تن
operating profit سود ناخالص
gross earnings عواید ناخالص
gross profit سود ناخالص
cross thrust تراست ناخالص
cross weight وزن ناخالص
dead loss زیان ناخالص
gross yield بازده ناخالص
gross yield محصول ناخالص
margins سود ناخالص
grossest عمده ناخالص
grossing عمده ناخالص
gross عمده ناخالص
grosser عمده ناخالص
grosses عمده ناخالص
grossed عمده ناخالص
gross national product تولید ناخالص ملی
gross national product محصول ناخالص ملی
gross rate of return نرخ بازده ناخالص
gross product per capita تولید ناخالص سرانه
gross primary product تولید ناخالص نخستین
gross national quality کیفیت ناخالص ملی
gross national income درامد ناخالص ملی
gross domestic product تولید ناخالص داخلی
gross national expenditure هزینه ناخالص ملی
gross investment سرمایه گذاری ناخالص
GNP تولید ناخالص ملی
g.n.p تولید ناخالص ملی
nominal gross national product محصول ناخالص ملی اسمی
real gross national product تولید ناخالص ملی واقعی
potential gross national product تولید ناخالص ملی بالقوه
g.d.p deflator تعدیل کننده تولید ناخالص داخلی
four by four خودرو 4 در 4
locomobile خودرو
motor vehicle خودرو
adventive خودرو
automotive خودرو
self propelled خودرو
automobile خودرو
vehicles خودرو
vehicle خودرو
automobiles خودرو
auto :خودرو
autos :خودرو
self propelling خودرو
self grown خودرو
self driven خودرو
moving stairway پلکان خودرو
moving staircase پلکان خودرو
escalator پلکان خودرو
bumper bar سپر خودرو
tank vehicle خودرو تانکر
tank transporter خودرو مازتانک بر
liftruck خودرو بالابر
locomobile گردونه خودرو
motor vehicle خودرو موتوری
propeller shaft گاردان خودرو
scout car خودرو دیده ور
tank vehicle خودرو تانکرسوخت
to ride in the car با خودرو رفتن
to use the car با خودرو رفتن
motorcar خودرو سواری
to turn [to turn off] [to make a turn] پیچیدن [با خودرو]
wildwood جنگل خودرو
truck vehicle خودرو نظامی
personnel carrier خودرو نفربر
caterpillar truck خودرو هزارپا
motor car گردونه خودرو
ammunition carrier خودرو مهمات کش
escalator پلکان خودرو
escalators پلکان خودرو
weedy هرز خودرو
automobile ماشین خودرو
automobiles ماشین خودرو
motor cars گردونه خودرو
chasis شاسی خودرو
propeller گاردان خودرو
drive screw پیچ خودرو
deep jeep خودرو زیرابی
vehicular مربوط به خودرو
full beam نور بالا [در خودرو]
moving stairways پلکان های خودرو
dimmed headlights [lights] [American English] نور پایین [خودرو]
rollover چپ شدن خودرو یاوسیله
high beam [American English] نور بالا [در خودرو]
short wheel خودرو شاسی کوتاه
low beams [beam light] [American English] نور پایین [خودرو]
dipped headlights [lights] [British English] نور پایین [خودرو]
upper beam headlights نور بالا [در خودرو]
dipped beams [beam light] [British English] نور پایین [خودرو]
suspension wheel چرخ تعلیق خودرو
moving stairs {pl} پلکان های خودرو
unladen weight وزن کامل خودرو
signalled علامت راهنمای خودرو
payload بازده خودرو یا دستگاه
payloads بازده خودرو یا دستگاه
signal علامت راهنمای خودرو
windshields شیشه جلو خودرو
windshield شیشه جلو خودرو
boot [British E] صندوق چمدان [خودرو]
trunk [American E] صندوق چمدان [خودرو]
signaled علامت راهنمای خودرو
moving staircases پلکان های خودرو
full tracked خودرو تمام شنی
high gear دنده قوی خودرو
lift truck خودرو دارای جرثقیل
loading list لیست بارگیری خودرو
wheel wrench آچار چرخ خودرو
wheel brace آچار چرخ خودرو
technical inspection معاینه فنی [خودرو]
[spider-type] lug wrench [American E] آچار چرخ خودرو
combat tire تایر جنگی خودرو
cross bar wrench آچار چرخ خودرو
loading plan طرح بارگیری خودرو
oil pan جعبه کارتر خودرو
escalators پلکان های خودرو
propeller joint چهارشاخه گاردان خودرو
polluted ملوث کردن الودن ناخالص کردن
polluting ملوث کردن الودن ناخالص کردن
tare تفاوت وزن خالص و وزن ناخالص
pollutes ملوث کردن الودن ناخالص کردن
pollute ملوث کردن الودن ناخالص کردن
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
car passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
to leave on روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
motor vehicle passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
to go into the ditch با خودرو به خندق جاده رفتن
endgate درب عقب [خودرو شناسی]
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
gradeability قابلیت عبور خودرو از شیبها
six by six خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
motor transport حمل ونقل به وسیله خودرو
to get a lift from somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
ride [American E] سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
travelling crane جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
six by four خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
to get a lift with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
mileage مسافت طی شده به وسیله خودرو
fast shuttle تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
dome light چراغ بالای طاق خودرو
curb weight وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
automotive مربوط به وسایل نقلیه خودرو
laden weight وزن کلی خودرو با بار
to get a ride with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
Carpool هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
car passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
wilding گیاه یا میوه خودرو وحشی
choked خفه کردن ساسات خودرو چوک
chokes خفه کردن ساسات خودرو چوک
to swerve a car <idiom> با خودرو ویراژ دادن [اصطلاح روزمره]
choke خفه کردن ساسات خودرو چوک
She swerved sharply to avoid hitting a dog. او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
compass course مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
tank recovery vehicle خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
dome کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
less than carload وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
tracklaying زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
half track خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
skate mount پایه دوار مسلسل روی خودرو
domes کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
trailer brake system دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
crashed سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crash سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashes سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashingly سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashing سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
trailers خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
panel truck یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
trucking خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucks خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
parking پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
straddle truck نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
unprompted ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
trailer خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
center disc [disk wheel] دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
fifth wheel جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
to start روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
black box سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
four by four خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com