Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 190 (9 milliseconds)
English
Persian
minister resident
وزیر مقیم
Other Matches
settlers
مقیم
settler
مقیم
residents
مقیم
inhabitant
مقیم
dweller
مقیم
inmate
مقیم
termer
مقیم
stator
مقیم
settlor
مقیم
resident
مقیم
inmates
مقیم
resider
مقیم
in residence
مقیم
denizen
مقیم
residing
مقیم
domiciled
مقیم
denizens
مقیم
settled
مقیم
abider
مقیم
residentiary
کشیش مقیم
resident segment
قطعه مقیم
domiciliate
مقیم ساختن
residentiary
روحانی مقیم
sedentary
مقیم دریک جا
resides
مقیم شدن
resident program
برنامه مقیم
non-residents
مقیم موقتی
house physician
پزشک مقیم
italiot or ote
مقیم ایتالیا
non resident
غیر مقیم
non resident
مقیم موقتی
resident loader
بارکننده مقیم
domiciled in tehran
مقیم تهران
residing abroad
مقیم خارجه
resided
مقیم شدن
settles
مقیم کردن
non-resident
مقیم موقتی
won
مقیم شدن .
reside
مقیم شدن
to station oneself
مقیم شدن
settle
مقیم کردن
ministers
:وزیر
Secretaries of State
وزیر
minister
وزیر
secretary
وزیر
minister
:وزیر
secretaries
وزیر
queens
وزیر
queen
وزیر
Secretary of State
وزیر
wizier
وزیر
vizier
وزیر
the then minister
وزیر
ministers
وزیر
min
وزیر
vizi
وزیر
maronite
مسیحی مقیم لبنان
Foreign residents in tehran.
خارجیان مقیم تهران
house surgeon
جراح مقیم بیمارستان
citizen abroad
شهروند مقیم خارج
hosteler
مقیم شبانه روزی
to be in residence
مقیم یا ماندنی بودن
non-resident shareholder
سهامدار غیر مقیم
expat
[colloquial]
شهروند مقیم خارج
non-resident citizen
[American E]
شهروند غیر مقیم
expatriate
شهروند مقیم خارج
non-resident alien
[NRA]
بیگانه غیر مقیم
memory resident program
برنامه مقیم در حافظه
Chancellors of the Exchequer
وزیر دارایی
Attorney General
وزیر دادگستری
minister without portfolio
وزیر مشاور
Attorneys General
وزیر دادگستری
minister plenipotentiary
وزیر مختار
Downing Street
نخست وزیر
primeminister
نخست وزیر
the finance minister is up
وزیر مالیه
secretary of defence
وزیر دفاع
queening
وزیر کردن
secretary of state for defence
وزیر دفاع
secretary of state for home affairs
وزیر کشور
secretary of state for home affairs
وزیر امورداخله
Prime Ministers
نخست وزیر
Chancellor of the Exchequer
وزیر دارایی
queens
وزیر شطرنج
queen
وزیر شطرنج
premiers
نخست وزیر
premier
نخست وزیر
Secretaries of State
وزیر خارجه
secretary of defense
وزیر دفاع
councillor at ministry
وزیر مشاور
minister of finance
وزیر اقتصاد
Prime Minister
نخست وزیر
mintster of public works
وزیر فوائدعامه
cham cell or of the e.
وزیر دارایی
head of the state
نخست وزیر
grand vizier
نخست وزیر
Secretary of State
وزیر خارجه
German expatriates
شهروندهای آلمانی مقیم خارج
first year resident
[American English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
terminal and stay resident program
برنامه مقیم پایانی ایستا
intern
[American English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
Foundation
[junior]
house officer
[British English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
non-resident partner
شریک غیر مقیم
[اقتصاد]
intern
انترن پزشک مقیم بیمارستان
interning
انترن پزشک مقیم بیمارستان
interns
انترن پزشک مقیم بیمارستان
tsr
برنامه مقیم پایانی ایستا
nonresidence
عدم اقامت غیر مقیم
nonresidency
عدم اقامت غیر مقیم
Chancellor of the Exchequer
وزیر خزانه داری
queen's wing
جناح وزیر شطرنج
queen side
جناح وزیر شطرنج
minister of foreign affairs
وزیر امور خارجه
to recive the portfolio of war
وزیر جنگ شدن
acting minister of war
کفیل وزیر جنگ
Chancellors of the Exchequer
وزیر خزانه داری
queen's fianchetto defence
دفاع فیانکتوی وزیر
queen's gambit
گامبی وزیر شطرنج
charge d'affaires
نایب وزیر مختار
deputy minister
قائم مقام وزیر
minister
وزیر مختار کشیش .
ministers
وزیر مختار کشیش .
Federal Prosecutor General
وزیر دادگستری فدرال
Federal Attorney General
وزیر دادگستری فدرال
minister for foreign affairs
وزیر امور خارجه
secretary of the army
وزیر نیروی زمینی
foreign minister
وزیر امور خارجه
secretary of state for foreign affairs
وزیر امور خارجه
conus residents
پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
eight queens problem
مسئله هشت وزیر شطرنج
queen's gambit accepted
گامبی وزیر پذیرفته شده
underpromote
ترفیع پیاده به غیر وزیر
ministerial
وابسته به وزیر یا کشیش اداری
assistant secretary of the army
معاون وزیر نیروی زمینی
colle system
سیستم کوله در پیاده وزیر
deputy primeminister
قائم مقام نخست وزیر
queen's pawn opening
گشایش پیاده وزیر شطرنج
queen's pawn game
بازی پیاده وزیر شطرنج
queen's indian defence
دفاع هندی وزیر شطرنج
queen's gambit declined
گامبی وزیر پذیرفته نشده
gambit of aleppo
نام قدیم گامبی وزیر شطرنج
ragozin variation
واریاسیون راگوزین در گامبی وزیر شطرنج
ragozin system
سیستم راگوزین در گامبی وزیر شطرنج
premiers
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premier
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
skivvy
زیر پیراهن وزیر شلواری کوتاه
cambridge springs defence
دفاع کیمبریج اسپرینگزدرگامبی وزیر شطرنج
premiere
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
It must be put up to the prime minister .
باید بعرض نخست وزیر برسد
The minisiter cant cope with it.
از دست وزیر اینکار بر نمی آید
canal's variation
واریاسیون کانال در گامبی وزیر شطرنج
capablanca's freeing manoeuvre
مانوررهایی بخش کاپابلانکادر گامبی وزیر
prague variation
واریاسیون پراگ در گامبی وزیر شطرنج
premiering
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
tamper
مذاکرات پنهانی وزیر جلی داشتن
manhattan variation
واریاسیون مانهاتان درگامبی وزیر شطرنج
premieres
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
premiered
نخست وزیر نخستین نمایش یک نمایشنامه
under secretary
زیر نظارت دبیر کل معاون وزیر
I acted as interpreter for the Prime Minister at yesterday's meeting.
من در جلسه دیروز مترجم نخست وزیر بودم.
Chancellor
صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
bogoliubov indian defence
دفاع بوگولیوبوف- هندی درپیاده وزیر شطرنج
blackmar diemer gambit
گامبی بلکمر- دیمر در پیاه وزیر شطرنج
nimzo indian defence
دفاع نمیزو هندی در پیاده وزیر شطرنج
monticelli trap
دام مونتیچلی در دفاع هندی وزیر شطرنج
Chancellors
صدر اعظم نخست وزیر رئیس اداره
franco baenoni defence
دفاع بنونی فرانسوی در پیاده وزیر شطرنج
franco indian defence
دفاع هندی فرانسوی در پیاده وزیر شطرنج
alekhine's variation
واریاسیون الخین در گامبی وزیر پذیرفته نشده شطرنج
dirty bit
بیت پرچم که توسط برنامههای مقیم حافظه تنظیم شده است .
The minister cut the tape to open a new motory( highway , freeway ) .
وزیر با قطع نوار سه رنگ بزرگراه جدید را افتتاح کرد
problem child
فیل جناح وزیر درصورتی که راه گسترش ان مسدود باشد
monitor
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitored
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
monitors
برنامهای مقیم در ROM برای بار کردن سیستم عامل پس ا ز روشن شدن ماشین
compression
نرم افزار مقیم که داده را موقع نوشتن فشرده میکند و هنگام خواندن به حالت اولیه بر می گرداند
extraditing
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradites
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradited
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
extradite
مقصرین را پس دادن مجرمین مقیم کشور بیگانه رابه کشور اصلیشان تسلیم کردن
installable device driver
درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
albin counter gambit
گامبی متقابل البین در گامبی وزیر شطرنج
reside
ساکن بودن مقیم بودن
resided
ساکن بودن مقیم بودن
resides
ساکن بودن مقیم بودن
garrisons
مقیم کردن مستقر کردن
garrison
مقیم کردن مستقر کردن
resident engineer
مهندس مقیم در کارگاه ساختمانی یا نماینده مهندس مشاور در کارگاه
command.com
در -MS DOS فایل برنامهای که حاوی مفسر دستورات سیستم عامل است این برنامه همیشه در حافظه مقیم است و دستورات سیستم را تشخیص میدهد و به عمل تبدیل میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com