Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English
Persian
debugging aids
وسائل اشکال زدایی
Other Matches
debugging
اشکال زدایی
debugs
اشکال زدایی
debugged
اشکال زدایی
debug
اشکال زدایی
debugs
اشکال زدایی کردن
debugging a program
اشکال زدایی یک برنامه
debug
اشکال زدایی کردن
debug aids
ادوات اشکال زدایی
program debugging
اشکال زدایی برنامه
debugged
اشکال زدایی کردن
debugging aids
ادوات اشکال زدایی
transversal
اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی
error trapping
اشتباه زدایی غلط زدایی
dehydroisomerization
همپارش با هیدروژن زدایی ایزومر شدن با هیدروژن زدایی
facilities
وسائل
fitment
وسائل
fitments
وسائل
means
وسائل
design aids
وسائل طراحی
by indirection
با وسائل نادرست
documentation aids
وسائل سندسازی
fraudulent means
وسائل متقلبانه
by all means
با تمام وسائل
auxiliary equipment
وسائل کمکی
remedy
وسائل جبران خسارت
instrumentation
کاربرد وسائل سنجش
remedying
وسائل جبران خسارت
remedies
وسائل جبران خسارت
remedied
وسائل جبران خسارت
gadroon
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
i provided for his safety
وسائل سلامت او را فراهم کردم
in the last resort
پس ازنومیدی ازهمه وسائل دیگر
instrument board
تابلوی وسائل اندازه گیری
review order
لباس وتجهیزات و وسائل کامل
to play it
با وسائل پست سو استفاده کردن از
to play
با وسائل پست سو استفاده کردن
to incubate bacteria
با وسائل ویژه میکرب پروردن
vendor
کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
to pander any one's lust
وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
vendors
کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
it tends to ruin him
وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
to turn the tables on any one
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
dnc
Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
desk accessories
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
atari
نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود
de icing
یخ زدایی
dehydration
اب زدایی
deglaciation
یخ زدایی
dehumidification
رطوبت زدایی
degasify
گاز زدایی
decolorization
رنگ زدایی
deculturation
فرهنگ زدایی
decolourization
رنگ زدایی
decarboxylation
کربوکسیل زدایی
decarbonylation
کربونیل زدایی
deforestation
جنگل زدایی
unlearning
یادگیری زدایی
dehydrohalogenation
هیدروهالوژن زدایی
decoloration
رنگ زدایی
blanching
رنگ زدایی
genocide
نژاد زدایی
decentralization
مرکزیت زدایی
descaling
پوسته زدایی
de escalation
تشنج زدایی
detente
تشنج زدایی
dealkylation
الکیل زدایی
deamination
امین زدایی
debug aids
ابزاراشکال زدایی
undoing
عمل زدایی
decolonization
مستعمره زدایی
unconditioning
شرطی زدایی
trubleshoot
عیب زدایی
troubleshoot
عیب زدایی
peptization
لخته زدایی
mechanical de icing
یخ زدایی مکانیکی
dispergation
لخته زدایی
demystified
راز زدایی
demystifies
راز زدایی
accretion of silt
رسوب زدایی
stain removed
لکه زدایی
demystifying
راز زدایی
demystify
راز زدایی
disinhibition
بازداری زدایی
discoloration
رنگ زدایی
desulphurizing
گوگرد زدایی
sterilization
گند زدایی
deionization
یون زدایی
demagnetization
مغناطیس زدایی
demodulation
تحمیل زدایی
demythologization
اسطوره زدایی
deoxygenation
اکسیژن زدایی
depolarization
قطبش زدایی
desulfurization
گوگرد زدایی
desensitization
حساسیت زدایی
desegregation
جدایی زدایی
desalting
نمک زدایی
desalinization
نمک زدایی
desalination
نمک زدایی
dehydrogenation
هیدروژن زدایی
flowcharting symbol
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
de-escalate
تشنج زدایی کردن
desegregating
تفکیک زدایی کردن
deskew
اریب زدایی کردن
defuses
تشنج زدایی کردن
systematic desensitization
حساسیت زدایی منظم
demodulation
کشف تحمیل زدایی
hydrodesulfurizing
گوگرد زدایی با هیدروژن
demagnetization factor
ضریب مغناطیس زدایی
bleaching
رنگ زدایی الیاف
desulfurization unit
واحد گوگرد زدایی
desegregates
تفکیک زدایی کردن
desegregated
تفکیک زدایی کردن
de-escalated
تشنج زدایی کردن
pyrolytic dehydrogenation
هیدروژن زدایی تفکافتی
de-escalates
تشنج زدایی کردن
acid depolarization
قطبش زدایی اسیدی
de-escalating
تشنج زدایی کردن
de escalate
تشنج زدایی کردن
defuse
تشنج زدایی کردن
defused
تشنج زدایی کردن
bleaching powder
گرد رنگ زدایی
desegregate
تفکیک زدایی کردن
defusing
تشنج زدایی کردن
dehydrocyclization
حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
tactics
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
the end sanctifies the means
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
bug
اشکال
worriment
اشکال
disadvantages
اشکال
disadvantage
اشکال
bugging
اشکال
spinosity
اشکال
snaggy
پر اشکال
traverses
اشکال
traversed
اشکال
dead lock
اشکال
nodus
اشکال
traversing
اشکال
drawbacks
اشکال
node
اشکال
bugs
اشکال
nodes
اشکال
traverse
اشکال
barely
با اشکال
drawback
اشکال
nuclide
اشکال اتمی
burbled
اشکال بی نظمی
burbles
اشکال بی نظمی
to make difficulties
اشکال تراشیدن
geometrical figures
اشکال هندسی
impediment
محظور اشکال
forms of currency
اشکال پول
baboon
اشکال مضحک
i can add rapidly
به اشکال ما افزود
burble
اشکال بی نظمی
to tide over a difficulty
اشکال را بر طرف
burbling
اشکال بی نظمی
troubleshooting
اشکال یابی
trouble shooting
رفع اشکال
diversely
به اشکال مختلف
debugger
اشکال یابی
debugger
اشکال زدائی
defect description
توضیح اشکال
description of error
توضیح اشکال
error description
توضیح اشکال
debugging
اشکال زدائی
hardness
اشکال سفتی
fault description
توضیح اشکال
smooth delivery
تحویل بی اشکال
baboons
اشکال مضحک
demurrable
اشکال کردنی
difficulty
اشکال زحمت
impediments
محظور اشکال
difficulties
اشکال زحمت
geometric shapes
اشکال هندسی
exerciser
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
wells
بدون اشکال اوه
To raise difficulties . To creat obstacles.
اشکال تراشی کردن
handicap
امتیاز دادن اشکال
To get into difficulties.
دچار اشکال شدن
There is the rub.
اشکال درهمین جااست
handicaps
امتیاز دادن اشکال
similar figures
اشکال همانندیا متشابه
to create a difficulty
اشکال پیش اوردن
dysphonia
اشکال در حرف زدن
swarm
چندین اشکال برنامه
well
بدون اشکال اوه
kaleidoscope
لوله اشکال نما
discomfit
ایجاد اشکال کردن
diversiform
دارای اشکال مختلف
discomfited
ایجاد اشکال کردن
discomfiting
ایجاد اشکال کردن
debugger
برنامه اشکال زدایییثلاعللهگل
dysphagia
اشکال دربلعیدن غذا
kaleidoscopes
لوله اشکال نما
swarmed
چندین اشکال برنامه
debugged
اشکال زدائی کردن
acataposis
اشکال عمل بلع
it is particularly difficult
یک اشکال بخصوصی دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com