English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English Persian
to pander any one's lust وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
Other Matches
to gratify ones passions شهوت رانی کردن
voluptuousness شهوت رانی
salacity شهوت رانی
salaciousness شهوت رانی
salaciously از روی شهوت رانی
libidinously از روی شهوت رانی
sapphic vice شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
To pave the way . To prepare the ground. زمینه رافراهم ( هموار) کردن
dump شکست دادن حریف درمسابقه موتورسیکلت رانی یااتومبیل رانی یا قایق قایقرانی سرعت
to play با وسائل پست سو استفاده کردن
to play it با وسائل پست سو استفاده کردن از
voluptuous شهوت پرست شهوت انگیز
to turn the tables on any one وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
evil genius روح یافرشتهای که هلاکت شخص رافراهم میسازد
good genius روح یافرشتهای که رستگاری شخص رافراهم میکند
he has a rage for money برای گرد کردن پول شهوت
She is passionately fond of tennis . شهوت تنیس باز ی کردن دارد
orthodromy کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromics کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
boats قایق رانی کردن
boat قایق رانی کردن
to go on the stump سخن رانی کردن
platforms سخن رانی کردن
platform سخن رانی کردن
to give a lecture سخن رانی کردن
circumnavigate دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
to row a race در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
floatable قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
facilities وسائل
fitment وسائل
means وسائل
fitments وسائل
fraudulent means وسائل متقلبانه
auxiliary equipment وسائل کمکی
documentation aids وسائل سندسازی
design aids وسائل طراحی
by all means با تمام وسائل
by indirection با وسائل نادرست
hobbles وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobble وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hopple وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbling وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
hobbled وسیلهای به پای اسب برای وادار کردن او به گامهای معین در ارابه رانی
instrumentation کاربرد وسائل سنجش
remedied وسائل جبران خسارت
remedy وسائل جبران خسارت
remedying وسائل جبران خسارت
debugging aids وسائل اشکال زدایی
remedies وسائل جبران خسارت
instrument board تابلوی وسائل اندازه گیری
in the last resort پس ازنومیدی ازهمه وسائل دیگر
to incubate bacteria با وسائل ویژه میکرب پروردن
review order لباس وتجهیزات و وسائل کامل
i provided for his safety وسائل سلامت او را فراهم کردم
private automatic branch exchange یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
vendors کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
vendor کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
it tends to ruin him وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
desk accessories وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
dnc Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
user freindly اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
Those who play with edged tools must expect to be . <proverb> کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
atari نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود
desires شهوت
conoupiscence شهوت
appetites شهوت
eros شهوت
concupiscence شهوت
rut شهوت
desiring شهوت
ruts شهوت
lust شهوت
desire شهوت
appetite شهوت
carnality شهوت
passion شهوت
lecherous شهوت پرست
oral eroticism شهوت دهانی
genital eroticism شهوت تناسلی
sexiness شهوت انگیزی
juicy <adj.> شهوت انگیز
tasty <adj.> شهوت انگیز
satyriasis شهوت پرستی
eroticism شهوت گرایی
lustfully از روی شهوت
erotism شهوت گرایی
flesh جسم شهوت
graphomania شهوت نوشتن
organ eroticism شهوت اندامی
urolagnia شهوت ادراری
anal eroticism شهوت مقعدی
voluptuate شهوت انگیزکردن
orality شهوت دهانی
red-hot <adj.> شهوت انگیز
anality شهوت مقعدی
anal erotism شهوت مقعدی
salacious شهوت پرست
lewdness شهوت پرستی
obscene شهوت انگیز
sensuality شهوت پرستی
urethral erotism شهوت میزراهی
liking شهوت ومیل
lascivious شهوت انگیز
alloerotism شهوت دگرگرا
alloeroticism شهوت دگرگرا
anaphrodisiac کاهنده شهوت
anaphrodisia کاهش شهوت
flowcharting symbol علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
lusty قوی شهوت انگیز
voluptuously بطور شهوت انگیز
voluptuously از روی شهوت پرستی
voyeurism اطفاء شهوت با نگاه
libidos شهوت جنسی هوس
libido شهوت جنسی هوس
to provoke passion شهوت انگیز بودن
libidinous وابسته به شهوت جنسی
rut مست شهوت شدن
impassion برسر شهوت اوردن
libidinal وابسته به شهوت جنسی
passionately بطور شهوت امیز
pornography نوشته شهوت انگیز
lasciviously از روی شهوت پرستی
ruts مست شهوت شدن
oestrum شهوت ومستی جانوران
Lust for power and riches. شهوت قدرت وثروت
lustiest قوی شهوت انگیز
He is verbose (garrulous). He has verbal diarrhea. شهوت کلام دارد
lustier قوی شهوت انگیز
luscious دلپذیر شهوت انگیز
burns دراتش شهوت سوختن
burn دراتش شهوت سوختن
tactics دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
lewd ناشی از هرزگی شهوت پرست
lesbianism دفع شهوت زنی با زن دیگر
voyeurs اطفا کننده شهوت بانگاه
voyeur اطفا کننده شهوت بانگاه
venery شهوت پرستی خوشگذرانی جنسی
to g. with passion دراتش شهوت یاعشق سوختن
bawdry شهوت پرستی [غیر مصطلح]
lesbian وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
lesbians وابسته به دفع شهوت یک زن با زن دیگر
satyriasis نعوظ یا شدت حس شهوت درمرد
lust حرص واز شهوت داشتن
She is blinded by passion . شهوت او را کور کرده است
the end sanctifies the means خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
crural رانی
femoral رانی
ranee رانی
rani رانی
sexy دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
sexier دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
pornographic وابسته به عکس یانوشته شهوت انگیز
sexiest دارای تمایلات جنسی شهوت انگیز
pornographer نویسنده مطالب قبیح یا شهوت انگیز
oratorship سخن رانی
voluptuously باشهوت رانی
motoring اتومبیل رانی
yachting قایق رانی
repression واپس رانی
wheelchair ویلچر رانی
oarsmanship کرجی رانی
wheelchairs ویلچر رانی
canoe قایق رانی
inguinal کشاله رانی
extrusion روزن رانی
d. of a speech سخن رانی
ejection بیرون رانی
canoes قایق رانی
peeping Tom اطفا کننده شهوت بانگاه [اصطلاح روزمره]
peeper اطفا کننده شهوت بانگاه [اصطلاح روزمره]
auto racing مسابقه اتومبیل رانی
loxodromics کشتی رانی در خط مایل
cabotage کشتی رانی ساحلی
sprinting مسابقه اتومبیل رانی
lectureship سمت سخن رانی
magnetic potential نیروی مغناطیس رانی
lectureships سمت سخن رانی
inland navigation کشتی رانی در رودخانه ها
extrudate محصول روزن رانی
nautically از لحاظ کشتی رانی
ease all درکرجی رانی ایست
drive way مسیر اتومبیل رانی
innavigable غیرقابل کشتی رانی
regattas مسابقه کرجی رانی
regatta مسابقه کرجی رانی
sailing orders دستور کشتی رانی
auto drome پیست اتومبیل رانی
pultrusion process فرایند کشش رانی
pawn roller پیاده رانی شطرنج
shippable قابل کشتی رانی
funeral oration سخن رانی برسرجنازه
harness race مسابقه ارابه رانی
harness racing ارابه رانی تک اسبه
ox goad نیزه گاو رانی
seaworthy قابل کشتی رانی
pawn push پیاده رانی شطرنج
aerostation کشتی رانی هوایی
shipping company شرکت کشتی رانی
exerciser وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
oceanshipping روشهای کشتی رانی دراقیانوس
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com